19 دی: مهمانی ۱۰ روزه خوان نعمت رضوی با عنوان «دهه کرامت» چقدر زیبا به اسم و نام سلطان خراسان و مسیح ایران ختم می‌شود و عاشقانش را از خود بی‌خود می‌کند.

به هر کجای ایران که قدم بگذاری، از هر زن و مرد پیر و جوانی، از هر آنکه دلش باز و بسته است، از هر آنکه که مهربانی می‌کند و می‌بیند یا مملو از غم است، از هر آنکه دارا است و ندار و می‌تواند بخواند و بنویسد یا اکابر می‌رود، همه و همه با شنیدن نامش بغض می‌کنند، دلشان همچون کبوتری پر می‌کشد، خودشان را، اسمشان را، رسمشان را فراموش می‌کنند و تنها یک نام در قلب و مغزشان تکرار می‌شود «علی ابن موسی الرضا(ع)».

چگونه جایگاهی دارد که برای میلادش نمی‌توان مقدمه و مؤخره چید؟ چقدر وسیع و بی‌نهایت است که هزاران هزار کیلومتر از فلات ایران و میلیون‌ها قلب در سراسر جهان زیر سایه‌اش هستند؟

آیا برای وصفش نباید همچون مولانا به سماء درآییم و با صدای رسا بخوانیم:

بی همگان بسر شود بی تو بسر نمی‌شود
داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی‌شود
دیده عقل مست تو چرخه چرخ پست تو
گوش طرب به دست تو بی تو بسر نمی‌شود
جان ز تو جوش می‌کند دل ز تو نوش می‌کند
عقل خروش می‌کند بی تو بسر نمی‌شود

کدام لحظه می‌تواند قابل قیاس باشد با ثانیه‌های قدم گذاشتن بر صحن امن و امانش؟ کجای جهان از حرم مسیحای ایران آرامش بخش‌تر است؟ وقتی خودش به بدرقه‌ات می‌آید، آنجا که ناخواسته اشک از چشمانت سرازیر می‌شود و برای حرمت نگه داشتن سر به زیر می‌اندازی، کجای دنیا غلامی و خدمت این‌گونه شیرین است؟

آقای مهربانی‌ها! علی بن موسی الرضا! من و همه عاشقانت نمی‌توانیم ایران را، خاکش را و حال و هوایش را بدون شما، با این تصور که زیر پرچمتان نباشیم تصور کنیم! تا ایران ایران بود خاک تشنه‌اش برای وصل شما روزشماری می‌کرد و تا ایران ایران است همچو نگینی گران‌بها شما را با همه هستی‌اش نگه خواهد داشت.

ای آبروی سرزمینم! ای مبدأ و مقصد دلتنگی‌ها! ای شاهراه کربلا! بر ما با تمام بدی‌هایمان نفس گرمی مسیحایی‌ات را بدم و مگذار تا در زمانه‌ای غمبار و پر غبار تلف شویم!

  • نویسنده :
  • منبع :