عصر غم زده و ابر گرفته پنج‌شنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۹، زیارت اربعین را می‌خواندم که خبر درگذشت او را شنیدم. حنجره روح‌بخش استاد تمام موسیقی یک قرن گذشته و خسرو آواز ایران، محمدرضا شجریان پس از ۴ سال تحمل سرطان در بیمارستان جم تهران برای همیشه خاموش شد.

خبری که در صفحه مجازی فرزندش، همایون تأیید و منتشر شد.

گویا تمام لحظه‌های افطار از دهه ۶۰ و ایام کودکی، در برابر دیدگانم، در شمیم روح‌بخش ربنّای او چون نسیمی گذشت.

ناخودآگاه یک به یک نواهای زیبای او که در ۸۰ سال زیست هنرمندانه‌اش گوش جان مردم ایران زمین را نواخته بود در ذهنم ردیف شدند.

صدایی پرخاطره از هنرمندی که ادبیات منظوم و بسیاری از آثار فاخر نظم پارسی را بر زبان زمزمه گوی پارسی زبانان عالم جاری ساخته و غبار فراموشی از نام سرایندگانی چون حافظ و سعدی و خیام و رودکی زدود.

محمدرضا، فرزند قاری قرآن مشهدی، متولد ۱۳۱۹، در واپسین ماه‌های قرن ۱۳ شمسی، در آغاز خزان دوباره نامش رویید و بر جریده تاریخ هنروران ایران تا همیشه دوام یافت.

روضه این حکایت رفتن تلخ اینجاست که وقتی با شنیدن خبر درگذشت چونان اویی، ناگاه بر زبانم بیت زیبای «مرغ سحر ناله کن» جاری شد؛ فرزند کوچکم با پوزخند گفت: این شعر را اختاپوس در کارتن بابا اسفنجی می‌خواند!

بداهه گونه، واژه‌ها بر لبم جاری شدند:

با آن نوای ربّنای دلنشین تو ما
مستانه بال می‌زدیم تا به ساحل خدا

  • نویسنده : حسن طاهری
  • منبع :