در ایران دو نفر رییس سازمان صداوسیما هستند. یک‌نفر به نام عبدالعلی علی‌عسگری مردی میان‌قامت، با ریش سفید، موهای ریخته، کت‌شلوار عموما آبی و عینک طبی که احتمالا برای کارهای مدیریتی‌اش از خودکار و کنترل تلویزیون استفاده می‌کند. نفر دومی که این سازمان را مدیریت می‌کند و روابط عمومی صداوسیما به تازگی از او رونمایی کرده، شخصیتی است به نام «شوالیه آستورا» که از دل «روح تاریکی» می‌آید.

سایت الف نوشت: در ایران دو نفر رییس سازمان صداوسیما هستند. یک‌نفر به نام عبدالعلی علی‌عسگری مردی میان‌قامت، با ریش سفید، موهای ریخته، کت‌شلوار عموما آبی و عینک طبی که احتمالا برای کارهای مدیریتی‌اش از خودکار و کنترل تلویزیون استفاده می‌کند. نفر دومی که این سازمان را مدیریت می‌کند و روابط عمومی صداوسیما به تازگی از او رونمایی کرده، شخصیتی است به نام «شوالیه آستورا» که از دل «روح تاریکی» می‌آید؛ مردی بلندقامت، جنگنده، با زره پوش غربی، شمشیر به دست و بدون کلاه‌خود که یک پایش را بالاتر گذاشته؛ انگار روی سر یکی از کُشته‌های جنگ‌های صلیبی ایستاده است.

رییس اول شناخته شده است. اما درباره این رییس دوم ناگفته‌ها بسیار است. «شوالیه آستورا» مردی تنهاست که در فصل نخست مجموعه بازی «Dark Souls» نقش مرشد را به عهده می‌گیرد. شخصیتی فرعی اما تاثیرگذار که بازیکن را در برهه کوتاهی از نقش‌آفرینی‌هایش هدایت می‌کند. روابط عمومی سازمان صداوسیما و طراحان این تصویر، عمداً یا سهواً از چهره‌ای رونمایی کرده‌اند که یک‌بار نقش خود را در سال ۲۰۱۱ بازی کرده است. کسانی که این بازی را انجام دادند به خوبی می دانند، شوالیه آستورا کسی است که همه او را فراموش می‌کنند. او بازیگر یک نقش تاثیرگذار اما فرعی است.

تصویرسازی یکی از ابزارهای انتقال پیام برای گفتن حرف‌های مبهم یا اشارات پر از ایهام است. مثلا برای به تصویر کشیدن یک فرد خونخوار از تصاویر گرگ‌ها استفاده می‌کنند یا برای نمایش پاکی و بی‌گناهی از کبوتران سفید رنگ. اشاره به بازی «Dark Souls» که در کشورمان هم طرفداران زیادی دارد و قصه‌ی آن درباره شورش شوالیه‌های تاریکی علیه خدایان است، دقیقا قرار است چه استعاره‌ای را به ذهن متبادر کند؟! قرار است یک شوالیه، صداوسیما را نجات دهد؟! جنگ بین چه کسانی است؟! شاید بگویند این‌قدر هم پیچیده نیست؛ یک عکس را (بادقت یا بی‌دقت) از جایی کپی کرده‌اند و خواستند کار جدیدی به همکارانشان تحویل دهند و بازهم کپی‌شان لو رفته! قبول! یک سوال دیگر می‌ماند که چرا از بین این همه پیغمبر، جرجیس را انتخاب کرده‌اند؟!   

شوالیه یک نماد اساساً غربی و برساخته‌ی فرهنگ دیگری است. او در کنار ساختمان شیشه‌ای به‌تنهایی علیه همه ایستاده و به دوربین لبخند می‌زند. او با شمشیری آخته، یا کسانی را قبلاً از دم تیغ گذرانده یا قرار است، بگذراند. انگار همه چیز زیرکانه یا از سر غفلت در کنار هم جمع شده است؛ یک گزارش  از تمام آنچه که این روزها در صداوسیما می گذرد! از کُپی ناشیانه، نادیده گرفتن مخاطب و خودبزرگ‌بینی در این طرح دیده می‌شود تا ضربه زدن به فرهنگ ایرانی و اسلامی، مخالفت با همه و نهایتا لبخند پیروزی بر فراز چیزهایی که زیر پا گذاشته است.
صداوسیما دچار تعارضات عجیبی شده است. با اینکه خود را دشمن همه می‌داند، ادعای دوستی با تمام جریان‌ها و سیاستمداران داخلی می‌کند. همان ساعتی که در گفتگوهای خبری و سیاسی‌اش «غرب» را شر مطلق می‌داند در فیلم‌ها و سریال‌ها، بازنمایی‌اش از آنها مثبت است. از یک‌سو بی‌پول است چون کسی به او تبلیغات نمی‌دهد، از سوی دیگر باکس‌های تبلیغاتی‌اش آنچنان زیاد است که مجبور می‌شود در شبکه‌های تخصصی و خبری هم تبلیغات پخش کند. در یکی از شبکه‌هایش رفت و آمد مردم بدون واهمه از کرونا را نشان می‌دهد و در شبکه دیگرش جلوی مردم زانو می‌زند که «لطفا به خیابان نیایید!» و بعد هم در شبکه دیگری برای خالی نماندن عریضه، رپورتاژ افتتاح آزادراه تهران-شمال را پخش می‌کند! تمام این‌ها را بگذارید کنار مدیریت فضای مجازی با پیام‌رسانی به نام «سروش» که چند روز پیش آگهی مزایده‌اش منتشر شد!.

این موارد و بسیاری دیگر از این دست، نشان می‌دهد که صداوسیما را دونفر مدیریت می‌کنند. یک‌نفر که ما می‌شناسیم و یک‌نفر که در نشریه صداوسیما درباره‌اش حرف می‌زنند. کسی که فقط صورتش شبیه آقای علی عسگری است!. ترجیح میدهیم این را پوست خربزه‌ای زیر پای او ببینیم . کشف اینکه چه کسی آن را انداخته نیز کار مانیست.

شوالیه آستورا که صداوسیما به او جان دوباره‌ای بخشید، یکی از شوالیه‌های عالی‌رتبه است. مرد جالبی که به تن شوالیه های دیگر لباس می‌پوشاند. وقتی او را پیدا می‌کنند در یک اتاق خالی ایستاده که تنها راه ورودی‌اش از سوراخی در سقف است. بازیکن متوجه می‌شود که او بالای پشت‌بام جنگیده و بعد هم در آن اتاق، رها شده است. عاقبت او مشخص نیست. کسی هم دنبال او نمی‌گردد. او باید به تن بازیکنان بازی، لباس‌هایشان را بپوشاند و بعد هم از صحنه خارج شود. انگار شوالیه‌های جوان‌تر لباس‌هایشان را پوشیده‌اند و بازیکنان و بینندگان هم علاقه‌ای به دنبال کردن یک قصه‌ی فرعی ندارند. دردناک‌ترین بخش قصه آنجاست که چند مرحله جلوتر شوالیه‌های جوان، لباس‌های آستورا را از تن درمی‌آورند و دور می‌ریزند. انگار هیچکس نمی‌خواهد بگوید آستورا مرشد او بوده است. بازی ادامه دارد...

  • نویسنده :
  • منبع :