از آغاز تأسیس نظام جمهوری اسلامی ایران دو تفکر در میان شخصیت‌های نسل اول انقلاب وجود داشت یکی بر نقش محوریِ مردم در نظام اسلامی تاکید داشت و حتی در حد مشروعیت به آن معتقد بود که خودِ حضرت امام و حواریونش مانند حضرات آیات: مطهری، بهشتی، خامنه‌ای و هاشمی رفسنجانی در رأس این تفکر قرار داشتند؛ در مقابل شخصیت‌های محترم دیگری هم بودند که چندان نقشی به مردم قائل نبودند و رأی آنها را بیشتر تزئینی قلمداد می‌کردند، مانند حضرات آیات مرحومان: مصباح یزدی، محمد یزدی و محمد مؤمن (رضوان الله علیهم اجمعین) که در آثار مکتوبشان به آن تصریح کردند و در وقت مناسب باید به آنها مراجعه کرد. در اینجا چون فرصت نیست، تنها به بخشی از فرمایشات گروه اول به صورت گذرا مرور می‌کنیم.

1 – رهبر معظم انقلاب

«مسأله اساسی‌ای که بنده بارها بر آن تأکید کرده‌ام، این است که اسلام‌گرایی در نظام اسلامی، از مردم‌گرایی جدا نیست. مردم گرایی در نظام اسلامی، ریشه اسلامی دارد. وقتی ما می گوییم «نظام اسلامی»، امکان ندارد که مردم نا دیده گرفته شوند. پایه و اساسِ حقّ مردم در این انتخاب، خود اسلام است؛ لذا مردمسالاری ما - که مردم سالاری دینی است - دارای فلسفه و مبناست. چرا باید مردم رأی دهند؟ چرا باید رأی مردم دارای اعتبار باشد؟ این متّکی بر احساسات توخالی و پوچ و مبتنی بر اعتبارات نیست؛ متّکی بر یک مبنای بسیار مستحکم اسلامی است. پس یکی از عرصه‌هایی که امام همواره بر آن تأکید می‌کرد و آن را در ساخت نظام اسلامی کار گذاشت و برای همیشه آن را ماندگار کرد، مسأله حضور مردم در انتخاب مسؤولان نظام و منتهی شدن مسؤولیتها به اراده و خواست مردم است. (14/3/1380 بیانات رهبری در مراسم سالگرد امام)

«در اسلام به نظر مردم اعتبار داده شده؛ رأی مردم در انتخاب حاکم و در کاری که حاکم انجام می‌دهد، مورد قبول و پذیرش قرار گرفته. لذا شما می‌بینید که امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) با اینکه خود را از لحاظ واقع منسوب پیغمبر و صاحب حق واقعی برای زمامداری می‌داند، آنوقتی که کار به رأی مردم و انتخاب مردم می‌کشد، روی نظر مردم و رأی مردم تکیه می‌کند؛ یعنی آن را معتبر می‌شمارد و بیعت در نظام اسلامی یک شرط برای حقانیت زمامداری زمامدار است. اگر یک زمامداری بود که مردم با او بیعت نکردند، یعنی آن را قبول نکردند، آن زمامدار خانه نشین خواهد شد و مشروعیت ولایت و حکومت به بیعت مردم وابسته است یا بگوئیم فعلیت زمامداری و حکومت به بیعت مردم وابسته است.» (سخنان آیت‌الله خامنه‌ای در خطبه‌های نماز جمعه ۲۲ خرداد ۱۳۶۶)

«در بنای آن نظم مدنی و سیاسی دو نکتهٔ اساسی وجود دارد که این دو نکته به هم پیوند خورده است؛ به یک معنا دو روی یک حقیقت است: یکی عبارت است از سپردن کار کشور به مردم از طریق مردم سالاری و از طریق انتخابات و دوم اینکه این حرکت - که خود از اسلام سرچشمه گرفته بود و هرآنچه ناشی از حرکت مردم‌سالاری و سپردن کار به مردم است - باید در چهارچوب شریعت اسلامی باشد. این، دو بخش است، یا با یک نگاه، دو بُعد از یک حقیقت است.

 افرادی گمان نکنند که امام بزرگوار ما، انتخابات را از فرهنگ غربی گرفت و آن را قاطی کرد با تفکر اسلامی و شریعت اسلامی؛ نه، اگر انتخابات و مردم‌سالاری و تکیهٔ به آراء مردم، جزو دین نمی‌بود و از شریعت اسلامی استفاده نمی‌شد، امام هیچ تقیدی نداشت؛ آن آدم صریح و قاطع، مطلب را بیان می‌کرد. این جزو دین است»، (بیانات رهبری در مراسم 14 خرداد 1393 حرم امام)

2 - آیت‌الله شهید بهشتی

«امامت انبیا و جانشینان معصوم حضرت محمد(ص) هم تحمیلی نیست اسلام می‌خواهد خطوط کلّی و اصلی سعادت را نشان بدهد. می‌گوید: ای امت، اگر می‌خواهید در مسیر الی الله گم نشوید و از «مغضوب علیهم و لاالضّالین» نشوید باید به‌حبل المتین و عروة الوثقای امامت چنگ زنید. این امامت تا وقتی در حدّ پیامبر است – که با نشان ویژه و خاص از جانب خدا آمده – معیّن می‌شود [تعیینی است]، بنابر این گفته می‌شود امامت ابراهیم، امامت موسی، امامت محمد(ص). اینان امام هستند. در دوره پس از پیامبر اسلام(ص)، امامان معصوم، منصوص و منصوب‌اند، ولی با این که تعیینی است، تحمیلی نیست.

به مسلمان‌ها گفته می‌شود: «اطیعوا الرسول؛ باید از این پیامبر فرمان ببرید.» تعیینی است، ولی تحمیلی نیست. چون وقتی مسلمانان به‌فرزند عبدالله به‌عنوان نبیُ الله و رسولُ الله معتقد شدند و ایمان آوردند، زمینهٔ قبول اطاعت او را با خود در دل دارند. تعیینی هست، ولی تحمیلی نیست. ولی امروز در این عصر غیبتِ امامِ معصومِ منصوبِ منصوص، در این عصر، امامت دیگر تعیینی نیست؛ تحمیلی هم نیست، بلکه شناختنی و پذیرفتنی یا انتخابی است. بنابر این، رابطه امت و امامت در عصر ما یک رابطه مشخص است.

دقت بفرمایید؛ شناختن آگاهانه و پذیرفتن، نه تعیین و نه تحمیل...! شما در طول این قرن‌های متمادی هیچ‌جا خوانده‌اید یا از هیچ‌کس شنیده‌اید که مرجع تقلید و رهبر دینی را به‌مردم تحمیل کرده باشند و بگویند مجبورید از او تقلید کنید؟!

آیا تا به‌حال شنیده یا خوانده‌اید؟! (بخشی از سخنرانی شهید مظلوم آیت‌الله دکتر بهشتی در تاریخ ۵۸/۹/۹ - حسینیه ارشاد تهران)

3 – آیت الله شهید مطهری

«این جهت را که افکار عمومی چگونه قضاوت می‌کند باید در نظر گرفت. اگر امام بحق را مردم از روی جهالت و عدم تشخیص نمی‌خواهند، او به زور نباید و نمی‌تواند خود را به مردم به امر خدا تحمیل کند لزوم بیعت هم برای این است.» (حماسه حسینی، ج 2،ص 70)

سخن پایانی

 چند سالی است جریانی در کشور شکل گرفته و درارکان نظام نفوذ کرده و سعی و تلاش دارد که تفکر گروه دوم را (اگر چه با حسن نیت) در نظام اسلامی حاکم کند و از نقش مردم در سرنوشت خویش بکاهد و احساس می‌شود این تکاپو در انتخابات 1400 به اوج خود رسیده است و یک نوع مهندسی خطرناک در حال شکل گیری است چنانکه دیدیم حتی به هشدارهای مقام معظم رهبری نسبت به رفع ظلم خیلی صریح و آشکار بی توجهی و کم لطفی می‌شود. من وقتی این صنحه ها را می‌بینم به شدت احساس حقارت و خطر می‌کنم. در این ماجرا امام، رهبری، ولایت فقیه، توده میلیونی مردم تحقیر شدند.

بنابر این در انتخابات 1400، در واقع دو تفکر فوق در مقابل هم قرار گرفتند و کاندیداها، تنها نماد و نمایندهٔ این دو تفکر هستند؛ مردم باید به یکی از این دو تفکر رأی بدهند.

حال چه باید کرد؟ تنها راه، همین حضور حماسی در پای صندوق‌های رأی است باید از رأی دادن به کسانی که ولو خود انسان‌های محترمی هستند اما جریانی از گروه دوم پشت سر آنها سنگر گرفتند و نقشی برای مردم قائل نیستند اجتناب کرد؛ در مقابل باید به مکتب امام و حواریون امام بازگشت؛ باید از این مکتب ناب شیعی و تفکر خالصِ اهل بیتی حمایت و حراست نمود.

پس حضور در انتخابات 1400 بسیار سرنوشت ساز است.


  • نویسنده : عبدالرحیم اباذری
  • منبع :