19 دی: بهانه «دلپیچه» بعد از شکست ۳-۱ مقابل پرسپولیس حتی اگر واقعی باشد، برای مخاطب بامزه است و کسی باورش نمیکند. فیروز کریمی مرز طنز را رد کرده و حالا بیننده تلویزیونی نمیداند آن چه انجام میدهد و میگوید واقعی است یا یک اغراق برای دزدیدن چشمها و گوشها و تیترشدن. موفق هم میشود.»
در یادداشتی در روزنامه ایران ورزشی به قلم احسان محمدی آمده است: «اگر لیگ فوتبال ایران مسابقه استندآپ کمدی داشت یکی از کسانی که اسپانسرها حتماً روی او سرمایهگذاری میکردند فیروز کریمی بود. مردی ۶۳ ساله که حتی وقتی دیگران خاطرات او را تعریف میکنند هم نمیشود جلوی خندیدن را گرفت. حاضرجواب، خلاق و همیشه آماده برای غافلگیرکردن.
کسانی که با فیروز کریمی کار کردهاند میگویند در عین جدیت و سختگیریهای خاص خودش ذهن عجیبی برای خاطرهگفتن/خاطرهساختن و دستانداختن همه چیز و همه کس دارد. آذر ۱۳۸۶ در اولین دوره جشنواره فیلمهای کمدی گلآقا از او تقدیر شد. شاید برای همین است که در چند سال اخیر تهیهکنندگان برنامههای تلویزیونی او را کشف کردهاند و شبکههای مختلف تلویزیون یکی در میان در حال پخش فیروز کریمی هستند!
همین الان هم اگر در گوگل جستوجو کنید گزیده جملات طنز او از بهترین سریال روی آنتن بامزهتر است اما این سالها گاهی چنان افراط میکند که به دل نمینشیند. کمدینها میگویند وقتی بخواهی به زور دیگران را بخندانی، حتی لبخند نمیزنند.
بعد از دیدار پرسپولیس مقابل تراکتور که کریمی به عادت همیشگی تماموقت کنار خط ایستاد و سر بازیکنان و داور فریاد زد، در نشست مطبوعاتی گفت که «دلپیچه» دارم و نباید نامه بزنند که به زور مربیان بیایند اینجا!
گفتن این جملات با آن صورت جدی چیزی شبیه طنزهای باستر کیتون بود که دیگران را میخنداند اما خودش لبخند نمیزد. این بار البته حرفهایش حتی مرزهای طنز را رد کرد و شبیه تراژدی شد. تقلا برای خنداندن. این که ۹۰ دقیقه کنار خط یاد «بیرونروی» نیفتی و همان ۱۰ دقیقه نشست مطبوعاتی این موضوع آزارت بدهد بیشتر به بهانه شباهت داشت. او که در این فصل سکان تراکتور به گل نشسته را دست گرفت و در چند بازی به شکل معجزهآسایی موفق به کسب امتیاز شد یک مربی شگفتانگیز است. آخرین سرمربی ایرانی که فاتح جام آسیایی شده است و البته یک مارکوپولوی تمامعیار.
پاس تهران، سپاهان اصفهان، بهمن کرج، پلیاکریل اصفهان، تراکتورسازی تبریز، استقلال اهواز، ابومسلم مشهد، شهاب زنجان، راهآهن شهرری، استقلال تهران، صبای قم، داماش گیلان، گسترش فولاد، شاهین بوشهر، سنگ آهن بافق، پیکان تهران، ذوب آهن اصفهان، ملوان بندرانزلی، اترک بجنورد و ... تیمهایی هستند که فیروزخان آنجا مربیگری کرده. با بعضیهایشان درخشان بود و خیلیها را در میانه راه رها کرده است. با پاس قهرمان آسیا شد و با استقلال اهواز در یک قدمی قهرمانی دستش خالی ماند، با استقلال تهران به بنبست رسید و با نفت مسجدسلیمان وقتی مقابل سپیدرود گل خورد غش کرد.
فیروز کریمی یک مربی متفاوت است. یک نظامی که در فوتبال چهره شد. گاهی با شوخیهای بامزه این ورزش را جذابتر کرد و حالا که انگار دستش از نظر فنی خالی شده، سعی میکند کماکان در بورس بماند و البته که موفق میشود. او را نمیشود نادیده گرفت، گاهی به تیمهای در حال سقوط چنان شوکهایی وارد کرده و آنها را نگه داشته که باورکردنی نیست و گاهی در نشست مطبوعاتی حرفهایی زده که باز هم باورکردنی نیست. بهانه «دلپیچه» بعد از شکست ۳-۱ مقابل پرسپولیس حتی اگر واقعی باشد، برای مخاطب بامزه است و کسی باورش نمیکند. او مرز طنز را رد کرده و حالا بیننده تلویزیونی نمیداند آن چه انجام میدهد و میگوید واقعی است یا یک اغراق برای دزدیدن چشمها و گوشها و تیترشدن. موفق هم میشود. درست مثل این یادداشت!»
کسانی که با فیروز کریمی کار کردهاند میگویند در عین جدیت و سختگیریهای خاص خودش ذهن عجیبی برای خاطرهگفتن/خاطرهساختن و دستانداختن همه چیز و همه کس دارد. آذر ۱۳۸۶ در اولین دوره جشنواره فیلمهای کمدی گلآقا از او تقدیر شد. شاید برای همین است که در چند سال اخیر تهیهکنندگان برنامههای تلویزیونی او را کشف کردهاند و شبکههای مختلف تلویزیون یکی در میان در حال پخش فیروز کریمی هستند!
همین الان هم اگر در گوگل جستوجو کنید گزیده جملات طنز او از بهترین سریال روی آنتن بامزهتر است اما این سالها گاهی چنان افراط میکند که به دل نمینشیند. کمدینها میگویند وقتی بخواهی به زور دیگران را بخندانی، حتی لبخند نمیزنند.
بعد از دیدار پرسپولیس مقابل تراکتور که کریمی به عادت همیشگی تماموقت کنار خط ایستاد و سر بازیکنان و داور فریاد زد، در نشست مطبوعاتی گفت که «دلپیچه» دارم و نباید نامه بزنند که به زور مربیان بیایند اینجا!
گفتن این جملات با آن صورت جدی چیزی شبیه طنزهای باستر کیتون بود که دیگران را میخنداند اما خودش لبخند نمیزد. این بار البته حرفهایش حتی مرزهای طنز را رد کرد و شبیه تراژدی شد. تقلا برای خنداندن. این که ۹۰ دقیقه کنار خط یاد «بیرونروی» نیفتی و همان ۱۰ دقیقه نشست مطبوعاتی این موضوع آزارت بدهد بیشتر به بهانه شباهت داشت. او که در این فصل سکان تراکتور به گل نشسته را دست گرفت و در چند بازی به شکل معجزهآسایی موفق به کسب امتیاز شد یک مربی شگفتانگیز است. آخرین سرمربی ایرانی که فاتح جام آسیایی شده است و البته یک مارکوپولوی تمامعیار.
پاس تهران، سپاهان اصفهان، بهمن کرج، پلیاکریل اصفهان، تراکتورسازی تبریز، استقلال اهواز، ابومسلم مشهد، شهاب زنجان، راهآهن شهرری، استقلال تهران، صبای قم، داماش گیلان، گسترش فولاد، شاهین بوشهر، سنگ آهن بافق، پیکان تهران، ذوب آهن اصفهان، ملوان بندرانزلی، اترک بجنورد و ... تیمهایی هستند که فیروزخان آنجا مربیگری کرده. با بعضیهایشان درخشان بود و خیلیها را در میانه راه رها کرده است. با پاس قهرمان آسیا شد و با استقلال اهواز در یک قدمی قهرمانی دستش خالی ماند، با استقلال تهران به بنبست رسید و با نفت مسجدسلیمان وقتی مقابل سپیدرود گل خورد غش کرد.
فیروز کریمی یک مربی متفاوت است. یک نظامی که در فوتبال چهره شد. گاهی با شوخیهای بامزه این ورزش را جذابتر کرد و حالا که انگار دستش از نظر فنی خالی شده، سعی میکند کماکان در بورس بماند و البته که موفق میشود. او را نمیشود نادیده گرفت، گاهی به تیمهای در حال سقوط چنان شوکهایی وارد کرده و آنها را نگه داشته که باورکردنی نیست و گاهی در نشست مطبوعاتی حرفهایی زده که باز هم باورکردنی نیست. بهانه «دلپیچه» بعد از شکست ۳-۱ مقابل پرسپولیس حتی اگر واقعی باشد، برای مخاطب بامزه است و کسی باورش نمیکند. او مرز طنز را رد کرده و حالا بیننده تلویزیونی نمیداند آن چه انجام میدهد و میگوید واقعی است یا یک اغراق برای دزدیدن چشمها و گوشها و تیترشدن. موفق هم میشود. درست مثل این یادداشت!»
- نویسنده :
- منبع :
https://19dey.com/news/23549