19 دی: ماجرای تسخیر سفارت آمریکا در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ به روایت مرحوم آیت الله مهدوی کنی مسئول وقت کمیته انقلاب اسلامی.
وقتی شنیدیم که به سفارت آمریکا حمله کردند، برای ما خیلی غیر مترقبه بود و تعجب کردیم که چه شده این ماجرا پیش آمده؟ اجمالاً یادم هست که آقای بهشتی و مهندس بازرگان به من زنگ زدند که آقا چرا شما نشستهاید؟ نیروهای انتظامی و کمیتهها کجا هستند؟ دانشجویان به سفارت ریخته و آنجا را تصرف کردهاند و آمریکاییها را گروگان گرفتهاند.
آنها خیلی ناراحت بودند. به خصوص نخست وزیر دولت موقت آقای مهندس بازرگان. چون آنها طرفدار حسن رابطه با غرب بودند و نمیخواستند روابط فیما بین با این کارها تیره شود. من از کمیته پرسیدم چرا این طور شده؟ گفتند آمدند و به سفارت حمله کردند و از دیوار سفارت بالا رفتند. ما اجازه نداشتیم با بچههای خودمان بجنگیم و بعداً معلوم شد همین دانشجویان خط امام وارد لانه شدهاند.
همان موقع به مرحوم حاج احمدآقا زنگ زدم و پرسیدم جریان چیست؟ مرحوم حاج احمد آقا اول میخندیدند و پاسخ نمیدادند. بالاخره بعد از اصرار گفتند: امام راضی هستند، شما هم با آنها کاری نداشته باشید. ولی بعدها خانم ابتکار مترجم دانشجویان در مصاحبهای اظهار کردند که در ابتدا مرحوم امام با این کار مخالف بودند و سرانجام پس از یک یا دو روز رضایت دادهاند.
در اینجا لازم است اعتقاد شخصیام را بیان کنم. دستور امام همیشه برای ما حجت بود ولی باید بگویم که من این حرکت یعنی اشغال سفارت را نمیپسندیدم و این را نمیپذیرفتم که به سفارتخانهها مخصوصاً سفارت خانه آمریکا حمله کنیم. برای اینکه اولاً از نظر قوانین بین المللی ریختن به سفارت و لو اینکه ما میگوییم لانه جاسوسی در دنیا مورد پذیرش نیست. شاید همه سفارتخانهها لانه جاسوسی باشد! اصلاً روال همه سفارتخانهها این است که از این کارها میکنند. حالا عدهای بیشتر و عدهای کمتر! من میگفتم ما باید قطع رابطه میکردیم و سفارت را برمیچیدیم و حال آنکه ما آن وقت قطع رابطه نکرده بودیم.
ما فکر میکردیم یکی دو روز آمریکاییها را میگیرند و از کشور بیرونشان میکنند، اما این سبک برخورد در دنیا مطلوب نبود. من با این کار با قطع نظر از دستور امام مخالف بودم. به خصوص ادامه آن را صلاح نمیدیدم. چنانکه عملاً این کار به نفع ما نشد، زیرا آنها پس از ۴۴۴ روز آزاد شدند. آخر کار به جایی رسید که ما التماس می کردیم گروگانها را تحویل بدهیم. البته آثار انقلابیاش بجای خود محفوظ است که امام هم فرمود انقلاب دوم رخ داد ولی این جریان از جهات گوناگون برای انقلاب سنگین تمام شد.
????برگرفته از خاطرات آیت الله مهدوی کنی، ص۲۱۹ تا ۲۲۱
آنها خیلی ناراحت بودند. به خصوص نخست وزیر دولت موقت آقای مهندس بازرگان. چون آنها طرفدار حسن رابطه با غرب بودند و نمیخواستند روابط فیما بین با این کارها تیره شود. من از کمیته پرسیدم چرا این طور شده؟ گفتند آمدند و به سفارت حمله کردند و از دیوار سفارت بالا رفتند. ما اجازه نداشتیم با بچههای خودمان بجنگیم و بعداً معلوم شد همین دانشجویان خط امام وارد لانه شدهاند.
همان موقع به مرحوم حاج احمدآقا زنگ زدم و پرسیدم جریان چیست؟ مرحوم حاج احمد آقا اول میخندیدند و پاسخ نمیدادند. بالاخره بعد از اصرار گفتند: امام راضی هستند، شما هم با آنها کاری نداشته باشید. ولی بعدها خانم ابتکار مترجم دانشجویان در مصاحبهای اظهار کردند که در ابتدا مرحوم امام با این کار مخالف بودند و سرانجام پس از یک یا دو روز رضایت دادهاند.
در اینجا لازم است اعتقاد شخصیام را بیان کنم. دستور امام همیشه برای ما حجت بود ولی باید بگویم که من این حرکت یعنی اشغال سفارت را نمیپسندیدم و این را نمیپذیرفتم که به سفارتخانهها مخصوصاً سفارت خانه آمریکا حمله کنیم. برای اینکه اولاً از نظر قوانین بین المللی ریختن به سفارت و لو اینکه ما میگوییم لانه جاسوسی در دنیا مورد پذیرش نیست. شاید همه سفارتخانهها لانه جاسوسی باشد! اصلاً روال همه سفارتخانهها این است که از این کارها میکنند. حالا عدهای بیشتر و عدهای کمتر! من میگفتم ما باید قطع رابطه میکردیم و سفارت را برمیچیدیم و حال آنکه ما آن وقت قطع رابطه نکرده بودیم.
ما فکر میکردیم یکی دو روز آمریکاییها را میگیرند و از کشور بیرونشان میکنند، اما این سبک برخورد در دنیا مطلوب نبود. من با این کار با قطع نظر از دستور امام مخالف بودم. به خصوص ادامه آن را صلاح نمیدیدم. چنانکه عملاً این کار به نفع ما نشد، زیرا آنها پس از ۴۴۴ روز آزاد شدند. آخر کار به جایی رسید که ما التماس می کردیم گروگانها را تحویل بدهیم. البته آثار انقلابیاش بجای خود محفوظ است که امام هم فرمود انقلاب دوم رخ داد ولی این جریان از جهات گوناگون برای انقلاب سنگین تمام شد.
????برگرفته از خاطرات آیت الله مهدوی کنی، ص۲۱۹ تا ۲۲۱
- نویسنده :
- منبع :
https://19dey.com/news/28290