19 دی: کَندن از مال و بخشیدن آنچه که باارزش باشد، آنچنان هم آسان نیست، حداقل برای خیلیها.
وقتی شنیدم باغداری در سیرجان یک تُن محصول پسته را اضافه بر چندصدکیلو محصولی که در باغ یا کارگاه به مراجعانش داده، به عنوان زکات مستحبی به مستمندان هدیه کرده نظرم جلب شد تا پی ماجرا را بگیرم.
اساسا بخشیدن، کاری بسیار سخت اما شیرین است که اگر فردی بتواند در ابتدای آن مسیر قرار گیرد، خدا می داند چه عوالمی را تجربه خواهد کرد که با اشتیاق به انتهای مسیر، بیاختیار می رود و هیچ عاملی هم نمی تواند مانع او شود؛ همانطور که این باغدار در خلال مصاحبه اش می گوید اگر هم بخواهد نمی تواند که نبخشد؛ مسیری است که شروعش خیلی سخت خواهد بود آن هم در جامعهای با این مشکلات معیشتی و در شرایطی که خیلیها برای کسب سود بیشتر هرکاری می کنند.
نام این باغدار سیرجانی سیدغلامرضا حسینی زحمتکش و درباره اینچنین رویکردی معتقد است که به آنچه درباره زندگی، جای پول در زندگی، تعریف، آسایش، آرامش و خوشبختی فکر می کنیم بر می گردد؛ اگر میلیاردها تومان داشته باشیم، خانه های ۲۰ طبقه آنچنانی هم بسازیم اما آرامش نداشته باشیم، چه فایده ای دارد و این پرسش بزرگ را مطرح می کند: کدامیک از این دارایی ها را با خودمان می توانیم ببریم؟
می گوید براساس شناسنامه ۷۴ سال دارد اما سن واقعی اش حدود ۸۰ سال و اوایل انقلاب هم فوق دیپلمش را گرفته است. قبل از انقلاب ابتدا معلم بوده اما به قول خودش، معلمی را کنار گذاشته و به سمت کشاورزی روی آورده است چون این کار را بیشتر دوست دارد.
متولد حسن آباد مهراب خان، منطقه زیدآباد در شهرستان سیرجان اما ۴۰، ۵۰ سالی می شود که ساکن شهر در مرکز شهرستان است ولی کشت و کار کشاورزیاش را رها نکرده و اینک ۲۰۰ هکتار باغ پسته دارد.
رتبه نخست پرداخت زکات را در استان کرمان و شهرستان به خودش اختصاص داده است؛ زکات واجب به محصول پسته تعلق نمی گیرد اما در عین حال وی براساس آمارهای رسمی یکهزار کیلو از محصول پستهاش را بهعنوان زکات مستحبی برای کمک به نیازمندان هدیه کرده و این یک هزار کیلو را بگذارید کنار، شاید به همین مقدار یا کمتر در باغ یا کارگاه فرآوری پسته، این محصول را به هر فردی که به او مراجعه کرده، هدیه داده؛ نکته مهم نیز اینکه با رضایت کامل این کار را کرده و می گوید بازهم هر محصولی داشته باشد، همین کار را انجام می دهد.
می پرسم: حاج آقا، پسته اینقدر گران است، چطور اینهمه پسته آن هم وقتی زکات این محصول واجب نیست را زکات دادید؟ خنده ای می کند و می گوید: خب دیگر. مکثی می کند و ادامه می دهد: نمی شود که ندهم.
می پرسم چرا، چطور؟ ادامه می دهد: وجدانم نمی گذارد؛ چطور شب با آرامش سرم را روی بالش بگذارم؟
«هنگام برداشت محصول وقتی کسی به کارگاه یا باغ مراجعه و پسته مطالبه می کند، آیا می شود دست خالی آنان را برگرداند؟ من که نمی توانم؛ البته من فرقی بین آنان با بچه های خودم نمی گذارم و گمان می کنم که بچه های خودم هستند و می خورند».
چهار دختر و ۲ پسر دارد و هنگامی که از شغل پسرانش می پرسم می گوید: هر دو پسران مشغول کشاورزی در همان منطقه زیدآباد هستند.
از قبل انقلاب، همان ابتدا که معلمی را کنار می گذارد و در کنار پدرش به کشاورزی مشغول می شود گندم، جو، یونجه و دیگر محصولات می کاشته و می گوید که از همان زمان هم به تاسی از پدرش زکات محصولات را می داده است. از ۵۰ سال پیش اما زمین هایش را به کشت درخت پسته اختصاص می دهد و هرسال هم زکات مستحبی پسته را فراموش نمی کند چون می گوید پسته یا گندم فرقی نمی کند، بالاخره یک محصول می کاریم و برای برکتش باید به دیگران هم بدهیم؛ تصریح دارد: پیش خودم گمان می کنم یک هکتار محصول نداشته ام یا آن را برای فرزندانم جدا کرده ام؛ دادن این میزان محصول به فقرا، مشکلی برایمان ایجاد یا چیزی از مالمان کم نمی کند، من این را در زندگی و کارم باور کردهام.
می پرسم امسال چقدر محصول داشته ای و وضعیت تولید چطور بوده؛ می گوید: امسال وضعیت خوب نبود اما خداراشکر وضع من بهتر از بعضی دیگر کشاورزان منطقه بود؛ امسال در مجموع ۵۰ تن محصول داشتم درحالی که سال های قبل به ۱۰۰ تا ۱۵۰ تن هم می رسید اما سرمازدگی سبب از بین رفتن محصولات شد.
وی تاکید و اعتقاد دارد که سرما به محصولات باغ او کمتر از بعضی دیگر کشاورزان آسیب زده، خودش که فکر می کند شاید یکی از علت هایش همین دادن زکات یا بخشیدن بخشی از محصولات به مستمندان باشد و اذعان می کند: همه جا را امسال در اطراف ما سرمای شدید زد که ممکن بود یک گونی محصول هم نداشته باشم اما خداراشکر خسارت های من کمتر بوده است.
به عنوان خبرنگار خیلی اصرار دارم با پرسش های متعدد اما تقریبا یکسان به حوزه نگرشی و تصمیم هایش برای چرایی چنین اقدام هایی رسوخ کنم و ببینم این افراد در چه دنیایی زندگی می کنند و چه ها می بینند که اینچنین کار خیر انجام می دهند و او هربار یک پاسخ تقریبا مشابه و یکسان می دهد. جالب اینکه هرچه می پرسم؛ پاسخ ها تقریبا یکی است و به یکجا ختم می شوند؛ مگر می خواهم مال و اموال را کجا ببرم؟ مگر می توانم چیزی با خودم به گور ببرم؛ مگر فرزندان سایر مردم با فرزندان خودم فرقی هم دارند؟ الان با آرامش و بدون عذاب وجدان شب ها راحت می خوابم.
از عقبه پرداخت زکات از او می پرسم و جواب می دهد: از وقتی توانسته ام زکات داده ام؛ حتی زمان معلمی. قبل از انقلاب، معلم روستای اکبرآباد زیدآباد بودم؛ روستا آب آشامیدنی نداشت، حقوق یکسالم را گذاشتم برای این مشکل، آنجا با جمع کردن کمک از اهالی و حمایت نماینده وقت مجلس آقای منتظری لوله کشی انجام و بعد از آن، با چاه آب آن روستا، سایر روستاهای اطراف هم منتفع شدند.
«اگر بخواهم زکات یا کمک به دیگران ندهم، نمی توانم، آدم سرش را راحت روی بالش نمی تواند بگذارد. شاید بعضی ها بتوانند اما من نمی توانم. ما فرض می کنیم که نیازمندان بچه خودمان هستند؛ از نظر وجدان بچه های مردم با بچه های خودم فرقی ندارند».
می گویم: آخر زکات واجب به پسته که تعلق نمی گیرد؛ پاسخ می دهد: بله اما نمی شود که ندهید؛ چطور یکی که به کارگاه آمده دست خالی برگردد؛ غیر از یک تن محصولی که دادم، هرکس به کارگاه آمده نگذاشته ام دست خالی برود. به عنوان تبرکی هم شده چیزی گرفته است.
می پرسم آیا فرزندان شما اعتراض نمی کنند؟ دوباره می خندد و می گوید: پسرم پارسال ۴۰ میلیون پول خودش را جور کرد و یک نفر را از اعدام نجات داد. بعد اجازه نمی دهد که درباره کار خیر پسرش جزییات بیشتری بپرسیم و شعری از بزرگان شعر و ادب فارسی می خواند: هرکه را خوابگه آخر مشتی خاک است، گو چه حاجت که به افلاک کشی ایوان را.
بعد اینطور ادامه داد: ساختمان های ۱۰، ۲۰ طبقه چه فایده واقعی به حالمان دارد که می سازیم؟ زمانی دکتر صادقی در سیرجان بود که ۲ تومان ویزیت می گرفت؛ برای افرادی که مستمند بودند روی همان نسخه علامتی می گذاشت و داروخانه پول که نمی گرفت، از جیب خودش هم همراه دارو به بیمار پول می داد؛ مجسمه آن دکتر را با وجودی که اهل استان دیگری بود اینجا در شهرمان ساخته اند؛ حالا دکترهایی هم داریم ببینید دیگر که ممکن است مردم بهشان چیزهایی هم بگویند، آیا اینها تفاوتی ندارد؟
پرسیدم پدر شما در این روحیه انجام کارهایخیر چقدر نقش داشته، گفت: پدرما هم اینطوری بود؛ زمان قدیم، کوره راهی بود که مردم می رفتند با الاغ از منطقه ای خشک نمک بیاورند و بفروشند؛ پدرمن چون زمین هایش کنار آن کوره راه قرار داشته، لب جاده خربزه می کاشته تا این افراد هنگام تردد از محصول آن بخورند و اذیت نشوند.
در ادامه مصاحبه از مال و اموال و وضعیت رفاهی زندگی اش می پرسم: حاج آقا ماشین شاسی بلند و خارجی سوار می شوی؟ ؛ می خندد و می گوید: نه، خداراشکر مشکل مالی ندارم اما یک وانت ایرانی بیشتر ندارم؛ بچه هایم هم هرکدام یک ماشین دارند.
می پرسم غیر از زکات محصولات، دیگر چه کارهای خیری انجام می دهید؟ می گوید: وقتی مراجعه کنند، اگر داشته باشم، می پردازیم؛ نداشته باشم هم می گویم ا لان ندارم؛ مثلا اخیرا می خواستند حسینیه ای را در یک روستا تجهیز کنند که ۳۰ میلیون تومان پرداخت کردم.
در ادامه مصاحبه اصرار دارد که برکات این روحیه و این نوع کارهای خداپسندانه را در زندگی اش دیده است، از سلامت خود و خانواده اش و دیگر آثار مانند خسارت ندیدن محصولات باغش یا آبروداری در جامعه. ادامه می دهد: هیچوقت در زندگی گیر نیفتاده ام؛ خداراشکر آبرویی هم نزد مردم دارم که اینها از همه چیز مهمتر است.
می گویم مهمترین برکات این نوع رویکرد و کارها را چه می دانی، می گوید: آبرو، خانواده و فرزندان نیک. تاکید دارد که در زندگی اش بواقع درک کرده که از هر دستی بدهی، با همان دست هم می گیری، پس چرا انسان اینگونه زندگی نکند.
این باغدار سیرجانی البته در کار کشاورزی اش مشکلاتی هم دارد؛ صدای مطالبه اش هم بلند است و اصرار دارد که در مصاحبه به مشکلاتش هم اشاره شود که به گوش مسئولان برسد.
مهمترین مسائلی که اشاره می کند ضرورت هماهنگی و اتخاذ تصمیم هایی برای تامین یا انتقال آب برای باغ های منطقه است. می گوید: خودشان مجوز چاه داده اند اما پروانه را تمدید نمی کنند و اجازه خدمات رسانی را نمی دهند.
«آب منطقه ما تلخ و شور شده، از قدیم درخواست دادیم از چاه های بالادست طبق بخشنامه وزارت جهاد کشاورزی استفاده کنیم؛ گفته بودند که می توان چاه خرید و آب آن را با آب تلخ و شور مخلوط کرد تا درختان خشک نشوند؛ این کار را کردیم، مجوزهم گرفتیم اما باوجودی که خودشان مجوز چاه و انتقال آب را هم گرفته ایم، جلو انتقال آب را گرفته اند و پروانه چاه را تمدید نمی کنند.
وی افزود: اگر افرادی که وارد به کار باشند و شرایط را درک کنند، تصمیم گیر باشند این مشکلات پیش نمی آید.
این کشاورز تاکید کرد: آب را از خلیج فارس و هرمزگان برای معادن آورده اند اما از انتقال آب برای کشاورزان هنوز خبری نیست.
در ادامه خبرنگار ایرنا درباره وضعیت پرداخت زکات کشاورزان سیرجان با مسئول ستاد زکات این شهرستان نیز گفت وگو کرد که وی اظهارداشت: امسال ۲ تن پسته به صورت زکات مستحبی توسط کشاورزان این منطقه جمع آوری شده است.
حجت الاسلام محمدرضا رمضان نژاد افزود: از ابتدای سال جاری نیز تاکنون ۱۷۰ راس دام به عنوان زکات از دامداران دریافت شده که با احتساب محصول پسته در مجموع بیش از ۶ میلیارد ریال زکات مستحبی و واجب در این بخش ها تامین شده است.
مسئول ستاد زکات شهرستان سیرجان با بیان اینکه آقای حسینی زحمتکش رتبه نخست پرداخت زکات شهرستان و استان را دارد گفت: این کشاورز اهتمام جدی به پرداخت زکات پسته خود دارد و امسال هم بتنهایی یکهزار کیلوگرم از محصول پسته خود را به ارزش ۲ میلیارد ریال پرداخت کرده است.
به گفته وی از محل جمع آوری زکات، طرح های عام المنفعه در مناطقی که زکات پرداخته اند اجرا می شود.
وی افزود: طی ۲ سال گذشته پنج طرح احداثی از جمله دو باب مسجد، یک باب حسینیه، یک کتابخانه و یک باب نمازخانه در مناطقی که زکات پرداخت کردند ساخته شده است.
شهرستان سیرجان در ۱۷۵ کیلومتری غرب مرکز استان کرمان قرار دارد.
اساسا بخشیدن، کاری بسیار سخت اما شیرین است که اگر فردی بتواند در ابتدای آن مسیر قرار گیرد، خدا می داند چه عوالمی را تجربه خواهد کرد که با اشتیاق به انتهای مسیر، بیاختیار می رود و هیچ عاملی هم نمی تواند مانع او شود؛ همانطور که این باغدار در خلال مصاحبه اش می گوید اگر هم بخواهد نمی تواند که نبخشد؛ مسیری است که شروعش خیلی سخت خواهد بود آن هم در جامعهای با این مشکلات معیشتی و در شرایطی که خیلیها برای کسب سود بیشتر هرکاری می کنند.
نام این باغدار سیرجانی سیدغلامرضا حسینی زحمتکش و درباره اینچنین رویکردی معتقد است که به آنچه درباره زندگی، جای پول در زندگی، تعریف، آسایش، آرامش و خوشبختی فکر می کنیم بر می گردد؛ اگر میلیاردها تومان داشته باشیم، خانه های ۲۰ طبقه آنچنانی هم بسازیم اما آرامش نداشته باشیم، چه فایده ای دارد و این پرسش بزرگ را مطرح می کند: کدامیک از این دارایی ها را با خودمان می توانیم ببریم؟
می گوید براساس شناسنامه ۷۴ سال دارد اما سن واقعی اش حدود ۸۰ سال و اوایل انقلاب هم فوق دیپلمش را گرفته است. قبل از انقلاب ابتدا معلم بوده اما به قول خودش، معلمی را کنار گذاشته و به سمت کشاورزی روی آورده است چون این کار را بیشتر دوست دارد.
متولد حسن آباد مهراب خان، منطقه زیدآباد در شهرستان سیرجان اما ۴۰، ۵۰ سالی می شود که ساکن شهر در مرکز شهرستان است ولی کشت و کار کشاورزیاش را رها نکرده و اینک ۲۰۰ هکتار باغ پسته دارد.
رتبه نخست پرداخت زکات را در استان کرمان و شهرستان به خودش اختصاص داده است؛ زکات واجب به محصول پسته تعلق نمی گیرد اما در عین حال وی براساس آمارهای رسمی یکهزار کیلو از محصول پستهاش را بهعنوان زکات مستحبی برای کمک به نیازمندان هدیه کرده و این یک هزار کیلو را بگذارید کنار، شاید به همین مقدار یا کمتر در باغ یا کارگاه فرآوری پسته، این محصول را به هر فردی که به او مراجعه کرده، هدیه داده؛ نکته مهم نیز اینکه با رضایت کامل این کار را کرده و می گوید بازهم هر محصولی داشته باشد، همین کار را انجام می دهد.
می پرسم: حاج آقا، پسته اینقدر گران است، چطور اینهمه پسته آن هم وقتی زکات این محصول واجب نیست را زکات دادید؟ خنده ای می کند و می گوید: خب دیگر. مکثی می کند و ادامه می دهد: نمی شود که ندهم.
می پرسم چرا، چطور؟ ادامه می دهد: وجدانم نمی گذارد؛ چطور شب با آرامش سرم را روی بالش بگذارم؟
«هنگام برداشت محصول وقتی کسی به کارگاه یا باغ مراجعه و پسته مطالبه می کند، آیا می شود دست خالی آنان را برگرداند؟ من که نمی توانم؛ البته من فرقی بین آنان با بچه های خودم نمی گذارم و گمان می کنم که بچه های خودم هستند و می خورند».
چهار دختر و ۲ پسر دارد و هنگامی که از شغل پسرانش می پرسم می گوید: هر دو پسران مشغول کشاورزی در همان منطقه زیدآباد هستند.
از قبل انقلاب، همان ابتدا که معلمی را کنار می گذارد و در کنار پدرش به کشاورزی مشغول می شود گندم، جو، یونجه و دیگر محصولات می کاشته و می گوید که از همان زمان هم به تاسی از پدرش زکات محصولات را می داده است. از ۵۰ سال پیش اما زمین هایش را به کشت درخت پسته اختصاص می دهد و هرسال هم زکات مستحبی پسته را فراموش نمی کند چون می گوید پسته یا گندم فرقی نمی کند، بالاخره یک محصول می کاریم و برای برکتش باید به دیگران هم بدهیم؛ تصریح دارد: پیش خودم گمان می کنم یک هکتار محصول نداشته ام یا آن را برای فرزندانم جدا کرده ام؛ دادن این میزان محصول به فقرا، مشکلی برایمان ایجاد یا چیزی از مالمان کم نمی کند، من این را در زندگی و کارم باور کردهام.
می پرسم امسال چقدر محصول داشته ای و وضعیت تولید چطور بوده؛ می گوید: امسال وضعیت خوب نبود اما خداراشکر وضع من بهتر از بعضی دیگر کشاورزان منطقه بود؛ امسال در مجموع ۵۰ تن محصول داشتم درحالی که سال های قبل به ۱۰۰ تا ۱۵۰ تن هم می رسید اما سرمازدگی سبب از بین رفتن محصولات شد.
وی تاکید و اعتقاد دارد که سرما به محصولات باغ او کمتر از بعضی دیگر کشاورزان آسیب زده، خودش که فکر می کند شاید یکی از علت هایش همین دادن زکات یا بخشیدن بخشی از محصولات به مستمندان باشد و اذعان می کند: همه جا را امسال در اطراف ما سرمای شدید زد که ممکن بود یک گونی محصول هم نداشته باشم اما خداراشکر خسارت های من کمتر بوده است.
به عنوان خبرنگار خیلی اصرار دارم با پرسش های متعدد اما تقریبا یکسان به حوزه نگرشی و تصمیم هایش برای چرایی چنین اقدام هایی رسوخ کنم و ببینم این افراد در چه دنیایی زندگی می کنند و چه ها می بینند که اینچنین کار خیر انجام می دهند و او هربار یک پاسخ تقریبا مشابه و یکسان می دهد. جالب اینکه هرچه می پرسم؛ پاسخ ها تقریبا یکی است و به یکجا ختم می شوند؛ مگر می خواهم مال و اموال را کجا ببرم؟ مگر می توانم چیزی با خودم به گور ببرم؛ مگر فرزندان سایر مردم با فرزندان خودم فرقی هم دارند؟ الان با آرامش و بدون عذاب وجدان شب ها راحت می خوابم.
از عقبه پرداخت زکات از او می پرسم و جواب می دهد: از وقتی توانسته ام زکات داده ام؛ حتی زمان معلمی. قبل از انقلاب، معلم روستای اکبرآباد زیدآباد بودم؛ روستا آب آشامیدنی نداشت، حقوق یکسالم را گذاشتم برای این مشکل، آنجا با جمع کردن کمک از اهالی و حمایت نماینده وقت مجلس آقای منتظری لوله کشی انجام و بعد از آن، با چاه آب آن روستا، سایر روستاهای اطراف هم منتفع شدند.
«اگر بخواهم زکات یا کمک به دیگران ندهم، نمی توانم، آدم سرش را راحت روی بالش نمی تواند بگذارد. شاید بعضی ها بتوانند اما من نمی توانم. ما فرض می کنیم که نیازمندان بچه خودمان هستند؛ از نظر وجدان بچه های مردم با بچه های خودم فرقی ندارند».
می گویم: آخر زکات واجب به پسته که تعلق نمی گیرد؛ پاسخ می دهد: بله اما نمی شود که ندهید؛ چطور یکی که به کارگاه آمده دست خالی برگردد؛ غیر از یک تن محصولی که دادم، هرکس به کارگاه آمده نگذاشته ام دست خالی برود. به عنوان تبرکی هم شده چیزی گرفته است.
می پرسم آیا فرزندان شما اعتراض نمی کنند؟ دوباره می خندد و می گوید: پسرم پارسال ۴۰ میلیون پول خودش را جور کرد و یک نفر را از اعدام نجات داد. بعد اجازه نمی دهد که درباره کار خیر پسرش جزییات بیشتری بپرسیم و شعری از بزرگان شعر و ادب فارسی می خواند: هرکه را خوابگه آخر مشتی خاک است، گو چه حاجت که به افلاک کشی ایوان را.
بعد اینطور ادامه داد: ساختمان های ۱۰، ۲۰ طبقه چه فایده واقعی به حالمان دارد که می سازیم؟ زمانی دکتر صادقی در سیرجان بود که ۲ تومان ویزیت می گرفت؛ برای افرادی که مستمند بودند روی همان نسخه علامتی می گذاشت و داروخانه پول که نمی گرفت، از جیب خودش هم همراه دارو به بیمار پول می داد؛ مجسمه آن دکتر را با وجودی که اهل استان دیگری بود اینجا در شهرمان ساخته اند؛ حالا دکترهایی هم داریم ببینید دیگر که ممکن است مردم بهشان چیزهایی هم بگویند، آیا اینها تفاوتی ندارد؟
پرسیدم پدر شما در این روحیه انجام کارهایخیر چقدر نقش داشته، گفت: پدرما هم اینطوری بود؛ زمان قدیم، کوره راهی بود که مردم می رفتند با الاغ از منطقه ای خشک نمک بیاورند و بفروشند؛ پدرمن چون زمین هایش کنار آن کوره راه قرار داشته، لب جاده خربزه می کاشته تا این افراد هنگام تردد از محصول آن بخورند و اذیت نشوند.
در ادامه مصاحبه از مال و اموال و وضعیت رفاهی زندگی اش می پرسم: حاج آقا ماشین شاسی بلند و خارجی سوار می شوی؟ ؛ می خندد و می گوید: نه، خداراشکر مشکل مالی ندارم اما یک وانت ایرانی بیشتر ندارم؛ بچه هایم هم هرکدام یک ماشین دارند.
می پرسم غیر از زکات محصولات، دیگر چه کارهای خیری انجام می دهید؟ می گوید: وقتی مراجعه کنند، اگر داشته باشم، می پردازیم؛ نداشته باشم هم می گویم ا لان ندارم؛ مثلا اخیرا می خواستند حسینیه ای را در یک روستا تجهیز کنند که ۳۰ میلیون تومان پرداخت کردم.
در ادامه مصاحبه اصرار دارد که برکات این روحیه و این نوع کارهای خداپسندانه را در زندگی اش دیده است، از سلامت خود و خانواده اش و دیگر آثار مانند خسارت ندیدن محصولات باغش یا آبروداری در جامعه. ادامه می دهد: هیچوقت در زندگی گیر نیفتاده ام؛ خداراشکر آبرویی هم نزد مردم دارم که اینها از همه چیز مهمتر است.
می گویم مهمترین برکات این نوع رویکرد و کارها را چه می دانی، می گوید: آبرو، خانواده و فرزندان نیک. تاکید دارد که در زندگی اش بواقع درک کرده که از هر دستی بدهی، با همان دست هم می گیری، پس چرا انسان اینگونه زندگی نکند.
این باغدار سیرجانی البته در کار کشاورزی اش مشکلاتی هم دارد؛ صدای مطالبه اش هم بلند است و اصرار دارد که در مصاحبه به مشکلاتش هم اشاره شود که به گوش مسئولان برسد.
مهمترین مسائلی که اشاره می کند ضرورت هماهنگی و اتخاذ تصمیم هایی برای تامین یا انتقال آب برای باغ های منطقه است. می گوید: خودشان مجوز چاه داده اند اما پروانه را تمدید نمی کنند و اجازه خدمات رسانی را نمی دهند.
«آب منطقه ما تلخ و شور شده، از قدیم درخواست دادیم از چاه های بالادست طبق بخشنامه وزارت جهاد کشاورزی استفاده کنیم؛ گفته بودند که می توان چاه خرید و آب آن را با آب تلخ و شور مخلوط کرد تا درختان خشک نشوند؛ این کار را کردیم، مجوزهم گرفتیم اما باوجودی که خودشان مجوز چاه و انتقال آب را هم گرفته ایم، جلو انتقال آب را گرفته اند و پروانه چاه را تمدید نمی کنند.
وی افزود: اگر افرادی که وارد به کار باشند و شرایط را درک کنند، تصمیم گیر باشند این مشکلات پیش نمی آید.
این کشاورز تاکید کرد: آب را از خلیج فارس و هرمزگان برای معادن آورده اند اما از انتقال آب برای کشاورزان هنوز خبری نیست.
در ادامه خبرنگار ایرنا درباره وضعیت پرداخت زکات کشاورزان سیرجان با مسئول ستاد زکات این شهرستان نیز گفت وگو کرد که وی اظهارداشت: امسال ۲ تن پسته به صورت زکات مستحبی توسط کشاورزان این منطقه جمع آوری شده است.
حجت الاسلام محمدرضا رمضان نژاد افزود: از ابتدای سال جاری نیز تاکنون ۱۷۰ راس دام به عنوان زکات از دامداران دریافت شده که با احتساب محصول پسته در مجموع بیش از ۶ میلیارد ریال زکات مستحبی و واجب در این بخش ها تامین شده است.
مسئول ستاد زکات شهرستان سیرجان با بیان اینکه آقای حسینی زحمتکش رتبه نخست پرداخت زکات شهرستان و استان را دارد گفت: این کشاورز اهتمام جدی به پرداخت زکات پسته خود دارد و امسال هم بتنهایی یکهزار کیلوگرم از محصول پسته خود را به ارزش ۲ میلیارد ریال پرداخت کرده است.
به گفته وی از محل جمع آوری زکات، طرح های عام المنفعه در مناطقی که زکات پرداخته اند اجرا می شود.
وی افزود: طی ۲ سال گذشته پنج طرح احداثی از جمله دو باب مسجد، یک باب حسینیه، یک کتابخانه و یک باب نمازخانه در مناطقی که زکات پرداخت کردند ساخته شده است.
شهرستان سیرجان در ۱۷۵ کیلومتری غرب مرکز استان کرمان قرار دارد.
- نویسنده :
- منبع :
https://19dey.com/news/29432