آنچه مسلم است نظام جمهوری اسلامی ایران از بطن اسلام ناب و فرهنگ تشیع علوی و بر مبنای تفکر نوین ولایت فقیه و مردم سالاری دینی پایه گذاری شده است و تمام ارکان آن از جمله قانون اساسی، قوای سه گانه و حتی شورای نگهبان جزو پیشرفته‌ترین و به روز ترین ارکان نظام حاکمیتی به شمار می‌آیند، چنانکه هر گونه ولایتی که در این نظام بر دوش فقیه جامع شرایط گذاشته شده است در راستای تأمین منافع توده مردم و رعایت مصلحت جامعه مدنی می‌باشد و هیچ گونه منافاتی با مردم سالاری دینی ندارد و بلکه این دو در کنار هم و برای مکمل هم تعبیه شده‌اند.

متاسفانه برغم همه این امتیازات و نو آوری ها، در مرحله عمل و اجرا مشکل جدی مشاهد می‌شود به خصوص در دو دهه اخیر و بالاخص بعد از حاکمیت جریان انحرافی، مسئولان و مدیرانی که متصدی این مقامات در قوای سه گانه و دیگر نهاد های انقلابی و غیره شدند، آنگونه که باید و شاید نتوانستند به وظایف قانونی خود در قبال این مسئولیت‌ها درست عمل بکنند و از عهده برآیند و در مواردی هم انقلاب و نظام را از ریل اصلی خارج کردند و به انحراف کشاندند در این مورد نمونه‌های بسیاری را می‌توان ردیف کرد که فعلاً در این مختصر نمی‌گنجد.

وقتی اینطور شد طبیعی است که امروز شاهد ناکارآمدی نظام درعرصه های گوناگون و به خصوص در مسائل اقتصادی گرفتار یک بحران جدی باشیم که اگر دست اندرکاران اجرایی و دلسوزان نظام دیر بجنبند و راهکار اساسی پیدا نکنند در آینده نزدیک با پدیده ناخوشایندی مواجه خواهیم شد که‌ترمیم و جبرانش شاید غیر ممکن باشد. این تقصیرات، قصورات و انحرافات از مسیر انقلاب اختصاص به فرد خاص یا جناح خاصی ندارد و همه در آن به حسب شدت و ضعف سهیم هستند.

 وقتی در یک نظامی و حکومتی ناکارآمدی رخ داد و مسئولانش به هر دلیلی نتوانستند پاسخگوی عملکرد ضعیف خود باشند طبیعی است که سرنوشت آن در مرحله نخست فاصله گرفتن مردم و در مرحله بعدی سقوط و انقراض خواهد شد...

ناکار آمدی در عمل غیر از برحق بودن یا نبودن در مقام تئوری، اندیشه و اعتقاد است.

نظام کمونیستی اتحاد جماهیر شوروی سال 1923 تأسیس شد و تا سال 1991 به مدت هفتاد سال ادامه داشت و رمز حیات آن در این هفتاد سال کارآمدی، رشد اقتصادی و اداره کشور و مردم به نحو تقریباً مطلوب بود، وقتی در دهه پنجاه شخصیت‌های اسلامی در نقد و رد مکتب‌های مادی مقاله و کتاب می‌نوشتند و خوب هم از عهده آن برمی آمدند اما حکومت کمونیستی اتحاد جماهیر شوروی، همچنان یکی از قدرت‌های بزرگ جهان و بلوک مقتدر و پایدار شرق به شمار می‌آمد و همچنان استوار رو به جلو می تاخت، اما از آن روزی که گورباچف به ریاست رسید و طی اصلاحات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نتوانست کشور را اداره بکند و اصلاحات اقتصادی وی منجر به وخیم شدن اوضاع کشور و درنهایت فروپاشی آن شد؛ با این که جماهیر شوروی بزرگترین قدرت نظامی دنیا بود، اما وقتی اقتدار و مردم را از دست داد توپ، تانک و موشک به تنهایی نتوانست آن حکومت را سرپا نگه دارد.

...امروز ما در وضعیت بسیار حساس و سرنوشت سازی قرار داریم؛ باید این واقعیت و حقیقت را پذیرفت و در پی چاره جویی رفت.

همه مسئولین که در رأس مدیریت‌ها حضور دارند بدون این که دیگران را متهم و به عبارتی فرافکنی کنند، وظیفه دارند با مشورت و همدلی با کارشناسان مورد اعتماد و قوی در جهت رفع این معضل تلاش کنند، مخالفان دولت نیز لازم است موضع اثباتی اتخاذ نمایند و کمک کنند که از این تنگنا به سلامت عبور کنیم.

 هم اکنون بحث فراتر از حسن روحانی، ابراهیم رئیسی و غیره است، در این چهل سال بارها تجربه کردیم آنهایی که در خارج گود بودند و مرتب به مدیران وقت ایراد می‌گرفتند و نق می‌زدند، اما وقتی خودشان به قدرت رسیدند همان کردند که قبلاً به آن اعتراض داشتند، چنانکه امروز در موضوع برجام این حقیقت برای چندمین بار تکرار و مشاهده می‌شود.

انتظار از رهبران و پیروان گروه‌ها و جناح‌های سیاسی این است که یک بار هم شده منافع و گرایش‌های تنگ نظرانه خود را رها سازند به مکتب امام و حواریون امام برگردند و با تکیه بر بهره گیری از صاحب نظران در اقتصاد و غیره تا دیر نشده به وضعیت بد اقتصادی و معیشتی مردم، بهبود بخشند و زمینه‌های کنترل تورم لجام گسیخته، اشتغال و ازدواج جوانان را فراهم آورند.

وقت غنیمت شمار، ورنه چو فرصت نماند
ناله که را داشت سود، آه کی آمد به کار؟
(شیخ بهایی)


  • نویسنده : عبدالرحیم اباذری
  • منبع :