در آستانه پنجمین سالگرد عروج ناگهانی شناسنامه انقلاب، فرمانده جنگ و سردار صلح و سازندگی، مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی هستیم، به طوری که در این مدت دلهای علاقمندان این شخصیت انقلابی و بنیانگذار برای خطبههای سحرانگیز، نگاههای نافذ و تفکرات نابش حسابی تنگ شده است.
از سوی دیگر متأسفانه ظلمها و تحریفهایی که درباره این شخصیت علمی، حوزوی و سیاسی انجام گرفته و میشود تمامی ندارد و البته این خودش نشان از زنده بودن او و انقلاب دارد؛ چنانکه خمینی کبیر در جملهای حکیمانه فرمود: «بدخواهان باید بدانند، هاشمی زنده است چون نهضت زنده است.» فلذا نباید از این جهت نگران شد، مهم این است که روشنگری شود و به این تحریفها و ظلمهای آشکار پایان داده شود.
از جمله ظلمهایی که برخی مخالفان بیانصاف هاشمی در حق او روا میدارند، موضوع نماز تاریخی رهبری بر پیکر ایشان است که در آن، بخشی از فراز مستحبی، ذکر نشد و طبیعی بود که مورد بهرهبرداری غیراخلاقی بعضی خناسان و شیاطین قرار بگیرد. در این مورد به چند نکته میتوان اشاره کرد:
1. روشن است که میان رهبری و هاشمی مشکل اساسی وجود نداشت؛ اگر هم مسائلی در برخی مواضع حس میشد، در حدّ اختلاف سلیقه بود و در واقع به اجتهاد و فقاهت شخصی هر کدام برمیگشت؛ چنان که خود رهبری در پیام تسلیتِ کم نظیر و جامع اطراف و مانع اغیار خویش، به این حقیقت و ارتباط صمیمی نزدیک به شصت ساله با هاشمی صحه گذاشت و به شیطنت خناسان که تلاش میکردند میان او و رهبری جدایی اندازند تصریح و آن را تقبیح نمود.
در عمق ارتباط این دو شخصیت همین بس که از دو طریق موثق نقل است که رهبری تصریح کردهاند: «وقتی از سوی خبرگان به این مقام انتخاب شدم، همان شب از خدا خواستم حتی یک روزم بدون هاشمی نباشد» یا به نقل دیگری: «خورشید طلوع نکند، روزی که من باشم و هاشمی نباشد.»، اتفاقاً همین حس و حال را مرحوم هاشمی نیز نسبت به مقام معظم رهبری داشتند؛ چنانکه ایشان در مصاحبه چند ساعته خود با روزنامه کیهان (سال 1382) به آن اشاره دارند.
2. در عرف مردم و در نگاه متشرعان، وقتی یک فردی از کسی رضایت نداشته و یا از نظر اعتقادی، دینی و مذهبی دارای زاویه باشد، در مراسم تشییع و تدفین وی حضور نمییابد و اگر عالِم و روحانی باشد، نماز بر پیکر او را نمیپذیرد؛ چنانکه عکس ماجرا نیز همینگونه است؛ یعنی شخص وصیت میکند که فلان روحانی را چون قبول ندارم راضی نیستم نمازم را بخواند.
علاوه، باید توجه داشته باشیم کل نماز میت من حیث المجموع دعا و طلب آمرزش برای میت است و فقط 5 تکبیر آن واجب است به همین سبب عبارتهای مستحبی گوناگونی را میشود به آن اضافه یا از آن کم کرد؛ بنابراین وقتی رهبری نماز بر پیکر هاشمی را تقبّل میکند، این به معنای تکریم، تعظیم و تجلیل از هاشمی است و الا میتوانست به راحتی اقامه نماز را به دیگری ارجاع دهد.
3. اگر سخنان و تعریف و تمجیدهای رهبری در مورد مرحوم هاشمی را پیرامون دفاع مقدس، ریاست جمهوری، ریاست مجمع تشخیص مصلحت، ریاست مجلس خبرگان رهبری و در مجموع، چهل و سه سال بعد از پیروزی انقلاب را مرور کنیم و نیز نگاهی به جملات و تعابیر پیام تسلیت بیندازیم، خواهیم دید که همگی نشان از «ذکر خیر» از هاشمی است و به یک معنا محتوای صریح و مصداق بارز همان عبارت «اللهم لانعلم منه الا خیرا» را به مراتب قویتر دارند و اگر در اینجا آن عبارتها و جملات ردیف بشوند، مثنوی هفتاد من کاغذ خواهد شد! حتی در آن خطبههای نماز جمعه تاریخی رهبری، اگر چه احمدینژاد به رهبری نزدیکتر معرفی گردید، اما درهمان خطبه، از هاشمی دفاع جانانه و تاریخی انجام گرفت و به جوانان توصیه شد که بروند و زندگی هاشمی را مطالعه بکنند که به مراتب، مهمتر و عمیقتر از سخن در مورد نزدیکی موقت احمدینژاد به ایشان بود و ماندگارتر شد! افزون بر اینکه رهبری در پیام تسلیت خود، انصافاً سنگ تمام گذاشتند و ضمن تأکید بر پایدار بودن خیر هاشمی از شیطنت خناسان به نوعی تبری جستند!
4. مضافاً به این از منبع موثق شنیدم میگفت: در یکی از دیدارهای رهبر معظم انقلاب با فرزندان هاشمی، معظم له خطاب به آنها فرمود: من هر شب برای آقای هاشمی قرآن میخوانم و دعا میکنم و میدانم که شما از این کارها کمتر انجام میدهید! علاوه هر وقت به مناسبتهایی، رهبری حرم حضرت امام مشرف میشوند، به خصوص سر مزار هاشمی نشسته چند لحظاتی با او انس میگیرند و قرآن و دعا میخوانند.
حال با چه منطقی به این همه تأکیدات و زبان حالهای رهبری، بیاعتنایی میشود و تنها به یک عبارت مستحبی زوم شده و عوامانه در بوق و کَرنا دمیده میشود؟ کدام عاقلی به خاطر یک دستمال همه بازار صفی را به آتش میکشد؟ مرا عقلی اگر میبود کی این کار میکردم؟
از سوی دیگر متأسفانه ظلمها و تحریفهایی که درباره این شخصیت علمی، حوزوی و سیاسی انجام گرفته و میشود تمامی ندارد و البته این خودش نشان از زنده بودن او و انقلاب دارد؛ چنانکه خمینی کبیر در جملهای حکیمانه فرمود: «بدخواهان باید بدانند، هاشمی زنده است چون نهضت زنده است.» فلذا نباید از این جهت نگران شد، مهم این است که روشنگری شود و به این تحریفها و ظلمهای آشکار پایان داده شود.
از جمله ظلمهایی که برخی مخالفان بیانصاف هاشمی در حق او روا میدارند، موضوع نماز تاریخی رهبری بر پیکر ایشان است که در آن، بخشی از فراز مستحبی، ذکر نشد و طبیعی بود که مورد بهرهبرداری غیراخلاقی بعضی خناسان و شیاطین قرار بگیرد. در این مورد به چند نکته میتوان اشاره کرد:
1. روشن است که میان رهبری و هاشمی مشکل اساسی وجود نداشت؛ اگر هم مسائلی در برخی مواضع حس میشد، در حدّ اختلاف سلیقه بود و در واقع به اجتهاد و فقاهت شخصی هر کدام برمیگشت؛ چنان که خود رهبری در پیام تسلیتِ کم نظیر و جامع اطراف و مانع اغیار خویش، به این حقیقت و ارتباط صمیمی نزدیک به شصت ساله با هاشمی صحه گذاشت و به شیطنت خناسان که تلاش میکردند میان او و رهبری جدایی اندازند تصریح و آن را تقبیح نمود.
در عمق ارتباط این دو شخصیت همین بس که از دو طریق موثق نقل است که رهبری تصریح کردهاند: «وقتی از سوی خبرگان به این مقام انتخاب شدم، همان شب از خدا خواستم حتی یک روزم بدون هاشمی نباشد» یا به نقل دیگری: «خورشید طلوع نکند، روزی که من باشم و هاشمی نباشد.»، اتفاقاً همین حس و حال را مرحوم هاشمی نیز نسبت به مقام معظم رهبری داشتند؛ چنانکه ایشان در مصاحبه چند ساعته خود با روزنامه کیهان (سال 1382) به آن اشاره دارند.
2. در عرف مردم و در نگاه متشرعان، وقتی یک فردی از کسی رضایت نداشته و یا از نظر اعتقادی، دینی و مذهبی دارای زاویه باشد، در مراسم تشییع و تدفین وی حضور نمییابد و اگر عالِم و روحانی باشد، نماز بر پیکر او را نمیپذیرد؛ چنانکه عکس ماجرا نیز همینگونه است؛ یعنی شخص وصیت میکند که فلان روحانی را چون قبول ندارم راضی نیستم نمازم را بخواند.
علاوه، باید توجه داشته باشیم کل نماز میت من حیث المجموع دعا و طلب آمرزش برای میت است و فقط 5 تکبیر آن واجب است به همین سبب عبارتهای مستحبی گوناگونی را میشود به آن اضافه یا از آن کم کرد؛ بنابراین وقتی رهبری نماز بر پیکر هاشمی را تقبّل میکند، این به معنای تکریم، تعظیم و تجلیل از هاشمی است و الا میتوانست به راحتی اقامه نماز را به دیگری ارجاع دهد.
3. اگر سخنان و تعریف و تمجیدهای رهبری در مورد مرحوم هاشمی را پیرامون دفاع مقدس، ریاست جمهوری، ریاست مجمع تشخیص مصلحت، ریاست مجلس خبرگان رهبری و در مجموع، چهل و سه سال بعد از پیروزی انقلاب را مرور کنیم و نیز نگاهی به جملات و تعابیر پیام تسلیت بیندازیم، خواهیم دید که همگی نشان از «ذکر خیر» از هاشمی است و به یک معنا محتوای صریح و مصداق بارز همان عبارت «اللهم لانعلم منه الا خیرا» را به مراتب قویتر دارند و اگر در اینجا آن عبارتها و جملات ردیف بشوند، مثنوی هفتاد من کاغذ خواهد شد! حتی در آن خطبههای نماز جمعه تاریخی رهبری، اگر چه احمدینژاد به رهبری نزدیکتر معرفی گردید، اما درهمان خطبه، از هاشمی دفاع جانانه و تاریخی انجام گرفت و به جوانان توصیه شد که بروند و زندگی هاشمی را مطالعه بکنند که به مراتب، مهمتر و عمیقتر از سخن در مورد نزدیکی موقت احمدینژاد به ایشان بود و ماندگارتر شد! افزون بر اینکه رهبری در پیام تسلیت خود، انصافاً سنگ تمام گذاشتند و ضمن تأکید بر پایدار بودن خیر هاشمی از شیطنت خناسان به نوعی تبری جستند!
4. مضافاً به این از منبع موثق شنیدم میگفت: در یکی از دیدارهای رهبر معظم انقلاب با فرزندان هاشمی، معظم له خطاب به آنها فرمود: من هر شب برای آقای هاشمی قرآن میخوانم و دعا میکنم و میدانم که شما از این کارها کمتر انجام میدهید! علاوه هر وقت به مناسبتهایی، رهبری حرم حضرت امام مشرف میشوند، به خصوص سر مزار هاشمی نشسته چند لحظاتی با او انس میگیرند و قرآن و دعا میخوانند.
حال با چه منطقی به این همه تأکیدات و زبان حالهای رهبری، بیاعتنایی میشود و تنها به یک عبارت مستحبی زوم شده و عوامانه در بوق و کَرنا دمیده میشود؟ کدام عاقلی به خاطر یک دستمال همه بازار صفی را به آتش میکشد؟ مرا عقلی اگر میبود کی این کار میکردم؟
- نویسنده : عبدالرحیم اباذری
- منبع :
https://19dey.com/news/31254