«دانش گسترده آن حضرت(ع) دلها را از هیبت مکتب تشیع پرکرده و مسلمانان را متوجه این حقیقت قرآنی نمود که خاندان پیامبر اسلام(ص) از هر پلیدی دور و محور مشروعیت دینیاند. در نتیجه تلاش مؤثر آن حضرت(ع) اسلام با نهایت صلابت جلوهگر شده و بقای خط اصیل شریعت محمدی(ص) در میان امت استمرار یافت.
در دوران امامت امام جعفر صادق(ع) فرقههای زیادی سر برآورده و کفر و زندقه به فضای جامعه اسلامی راه یافته بود. آن حضرت(ع) با تربیت دانشمندانی در علوم مختلف به سلامت فکری امت اهتمام نمود و بذر آزاداندیشی را در دلها نشاند. خصوصیت بارز حوزه علمی امام صادق(ع) اتصال به منبع وحی و همسویی با رسالت نبوی است که برای نسلهای بعد به یادگار مانده است. آن حضرت(ع) توانست چشمههای دانش و فهم درست از دین را شکوفا سازد و با وجود سلطه نااهلان برحکومت اسلامی و وزیدن خزان جهل و نادانی بر پیکر آیین محمدی(ص)، خط اسلام اصیل را استمرار بخشد. همچنین امام صادق(ع) بر دایره آگاهی مردم عادی و نخبگان افزود و موجی در مقابل جریان حاکم ایجاد کرد تا آنجا که نهضت مقابله با جریانات انحرافی تا قرنها بعد ادامه یافت و به فهم عمومی از دین کمک شایانی نمود.
امام صادق(ع) بر پایه بنیانهای فکری و اصالتهای دینی، عقاید فرقههای فعال در عرصه اجتماع را به چالش کشید و در مناظره با سران آنان با تمسک به قرآن و سیره رسول خدا(ص)، اغواگری آنان را افشا کرد و سدی در برابر امواج انحرافی به وجود آورد. آن حضرت(ع) در برخورد با بدنه جریانات منحرف با محبت و دلسوزی برخورد کرده و از گسترش انحراف دینی میان مردم عادی از این طریق اقدام نمود.
امام صادق(ع) حدود چهار دهه از عمر پربرکت خویش را در دوران خلافت بنیامیه گذراند و پس از قیام امام حسین(ع) سرخوردگی و ندامت مردم را در استمرار حرکت پدر و جدش، امام سجاد و امام باقر(ع) به جریان روشنگری دینی بدل نمود. از همان زمان گروههای عباسی نیز به نام اهل بیت و با شعار خشنودی آل محمد(ص) و بازگرداندن خلافت به فرزندان فاطمه(س) شروع به فعالیت کرده بودند. بنیامیه پس از ظلم و بیداد فراوان به ناچار از اریکه قدرت به زیر کشیده شده و در سال ۱۳۲(ه.ق) سقوط و بنیعباس بهجای آنان بر سر کار آمدند. امام صادق(ع) نزدیک به یک دهه از عمر خویش را با ابوالعباس سفاح و منصور دوانیقی از خلفای عباسی همعصر بود. در این دوره نیز رویکرد امام بر تربیت علمی – فکری و اخلاقی امت اسلامی استوار بود تا بقای خط اصیل اسلام در دراز مدت تضمین شود.
در آن ایام فرقههای بسیاری چون «معتزله»، «اشاعره» و «خوارج» در سرزمینهای اسلامی گسترده شده بودند و میان آنها کشمکش و درگیری بشدت رواج داشت. این چنین بود که امام صادق(ع) که سالهای پایانی عمرش مصادف با استقرار حکومت بنیعباس بود رسالت خویش را تقویت بنیه دینی امت اسلام تعیین فرمود و توانست با وجود سلطه نااهلان جریانی صالح را که بر پایههای رسالت نبوی استوار بود بنیان نهد. مدار تفکر جامعه در این ایام بر موضوع مشیت الهی متمرکز بود و مسلک اشعری بر افکار عمومی تفوق یافته و در معتقدات عامه استیلا و رسوخ داشت؛ تا آنجا که مشیتگرایی رفتهرفته مبدل به جبر و تقدیر مطلق در عقاید عامه مردم شده بود. تصور عامه در لفظ و باور بدون توجه به مفاهیم دینی به اعلی درجه غلو رسیده و اشعریها گرم انکار هر نوع اختیار و انتخاب انسان بودند. آنان معتقد بودند آن چه مقدر است همان خواهد شد و انسان اختیاری در تغییر آن ندارد.
مکتب علمی امام صادق(ع) با این جریان پرنفوذ درافتاده و با استدلالهای قرآنی به مقابله با آن شتافت. امام صادق(ع) در طول عمر پربرکت خویش، یارانش را به آن درجه از آمادگی رساند که به الگویی مترقی در جامعه تبدیل شده و با تبلور مکتب در ذهنشان بهعنوان نشانههای مسلمانی در اجتماع شناخته میشدند. خلفای عباسی که از وجود امام بهعنوان پایگاه علم و آگاهی در هراس بودند، به شیوه امویان در قبال آن حضرت، سیاست فشار و تهدید را به کار بستند و سرانجام آن حضرت را تحمل نکرده و با مسمومیت به شهادت رساندند.»
- نویسنده :
- منبع : روزنامه ایران