سرمقاله روزنامه ۱۹ دی شماره ۳۴۲۰ مورخه ۲۲ اردیبهشتماه ۱۴۰۱ با عنوان «اصلاحات اجتماعی و سیاسی؛ پیششرط موفقیت در جراحی اقتصادی» به قلم امید جهانشاهی بدین شرح است:
این روزها که اخبار گرانی داغ است و سوبسید آرد سوژه روز؛ لزوم جراحی اقتصادی موضوع جنجالی محافل مختلف شده است. کارشناسان از لزوم آن میگویند و تبعات مبارکش و مردم از هیمنه هولناکش به هول و ولا افتادهاند که چه خواهد شد. بهویژه دهکهای پایین که بعد از گرانی برنج، بیش از پیش به ماکارونی وابسته شدهاند.
سوبسید که البته بهتر است به جای آن از کلمه فارسی و مألوف یارانه استفاده کنیم اساساً چیز بدی نیست، کمک دولتی است برای بهبود زندگی، رونق کسب و کارها و ارتقای وضعیت اقتصادی جامعه و ارائه عادلانهتر خدمات و محصولات به شهروندان. مثل یارانه تحصیلی به دانش آموزان و دانشجویان یا حتی یارانه کمک به مادران شیرده که در برخی کشورها هست.
دیرینه پرداخت یارانه در ایران به دوره صفویه بازمیگردد، یعنی زمانی که دولت تخفیفهای مالیاتی را آغاز کرد. از آن زمان و بهویژه از زمانی که نفت سفره دولتها را رنگین کرد، مدام یارانهها گسترش یافتند؛ اما به تدریج یارانههای زیاد و گسترده که به دولت نوعی حس پدرسالاری میبخشیدند، خود به چالش تبدیل شدند.
از یک سو، فاصله بین قیمتهای یارانهای و قیمتهای واقعی زیاد میشدند و از دیگر سو، با رشد جمعیت، یارانهها باید مدام افزایش مییافتند. ضمن اینکه وقتی یارانهها عمومی و ناعادلانه باشند و به حمایت اجتماعی و بهرهوری بیشتر کمک نکنند و چنان کور و گسترده باشند که سهم ثروتمندان را از بودجه عمومی بیشتر کنند، نیاز به بازبینی و اصلاح دارند. این نیاز در برنامه سوم توسعه (۱۳۷۹-۱۳۸۳) لحاظ شد اما اجرایی نشد چون عملاً امکان شناسایی به اصطلاح دهکهای نیازمند و آمار درآمدی گروههای مختلف صنفی وجود نداشت.
اصلاح نحوه پرداخت یارانهها در شرایطی که دولت مثلاً در مورد آرد یارانه بسیار زیاد و به صورت ناعادلانه پرداخت میکند، بی هیچ شک و تردید کاری ضروری و صحیح است. این اصلاح اساسی یکی از هفت محور طرح تحول اقتصادی کشور هم است.
اما جراحی اقتصادی را نباید محدود کرد به مسئله آرد و منحصر شد به اعداد که هر کیلو آرد پای دولت چند تمام میشود، چند دست نانوا میرسد، چند دست تولیدکننده ماکارونی میرسد، مرز ترکیه چند است.
جراحی اقتصادی موضوعی پیچیده و چند بعدی است و رویکردی جامع را میطلبد. الزامات اجتماعی سیاسی هم دارد. از جنبههای رسانهای و اقناعی تا اعتماد سیاسی و ... و البته تاب آوری اقتصادی جامعه را نیز باید در جراحی اقتصادی دید و در نظر گرفت.
به خاطر فضاسازی مخالفان دولت نیست که گروههای زیادی از جامعه احساس میکنند دارند له میشوند، بلکه به خاطر آسیب پذیری اقتصادی است. تاب آوری اقتصادی در ایران پایین است. تاب آوری یعنی توانایی سیستم جهت جذب آشفتگی و سازماندهی مجدد در حالی که متحمل تغیر شده است. نمیتوان جراحی اقتصادی را جدی گرفت اما نسبت به تاب آوری اقتصادی جامعه کم توجه بود.
جراحی اقتصادی مستلزم رونق تولید و اشتغال آفرینی هم است تا تحمل و تاب آوری اقتصادی جامعه هم در حد قابل قبولی باشد. نمیتوان از جراحی اقتصادی سخن گفت اما از موانع رونق تولید و اشتغال آفرینی و کاهش دهکهای زیر خط فقر سخن نگفت. جراحی و بهبود نظام اقتصادی بدون بهبود وضعیت تولید ممکن نیست و تولید بدون رونق تجارت ممکن نیست و مگر نه این است که تحریمها امکان توسعه تجارت را از ما گرفتهاند. پس چطور میتوان از جراحی اقتصادی سخن گفت و در عین حال تحریمهای ظالمانه را بیاهمیت شمرد و شعار نگاه به داخل به جای نگاه به خارج را مطرح کرد.
تلاش برای کاهش تحریمهای ظالمانه، تلاش برای کمک به تاب آوری اقتصادی است. جراحی اقتصادی مستلزم تلاش برای کاهش تحریمها هم است. مگر ورود گسترده مواد اولیه و فناوری روز و رونق تجارت که شرط رونق تولید هستند، همه در گرو کاهش تحریمهای ظالمانه نیستند؟
اقتصاددانان میگویند مثل خیلی کشورها، در کشور ما هم قیمت کالا و خدمات باید «معقول و منطقی» باشد. البته سخن درستی است؛ اما فقط قیمتها نیستند که باید «معقول و منطقی» باشند. شعارها هم باید «معقول و منطقی» باشند. شفافیت نظام اداری و سلامت نظام بانکی هم بخشی از این معقول و منطقی بودن است. رفتارها و روالها هم باید «معقول و منطقی» باشند. رفتارهای غیر شفاف به اعتماد سیاسی جامعه ضربه میزند.
از این منظر نامه مشفقانه احمد توکلی به قالیباف برای شفاف سازی ماجرای سیسمونی کمک به ضربه نخوردن بیشتر اعتماد سیاسی است.
نگرانی و تشویش عمومی نتیجه دسیسه دشمن نیست، نتیجه پایین بودن اعتماد سیاسی هم است و البته رسانههای معاند از آن سوء استفاده میکنند. بخشی از آن هم به ضعفهای نظام رسانهای بازمیگردد. در شگفتم که چطور میشود بر شعار نگاه به داخل تأکید کرد اما کمکی به رسانههای داخلی نکرد تا نگاه مردم بیش از پیش به رسانههای داخل باشد.
چطور میشود در مسیر کاهش وابستگی به نفت و قطع یارانههای کور و گسترده حرکت کرد اما به عامل اصلی ایجاد اعتماد و جلب مشارکت و همراهی مردم یعنی رسانههای مستقل و دارای استقلال حرفهای بیتوجه بود.
عواملی که به تاب آوری اقتصادی کمک میکنند صرفاً اقتصادی نیستند، برخی عوامل اجتماعی سیاسی هم در تاب آوری اقتصادی دخیل هستند. لحاظ کردن این عوامل به نفع همه است؛ همه ما ساکنان این کشتی کهن و شریف: ایران.
باز هم به تأکید تکرار میکنم در بایستگی جراحی اقتصادی و نظام پرداخت یارانهها هیچ شکی نیست. «قوی شدن» و سربلندی و سرافرازی ایران در گرو همین حرکت از وابستگی به نفت و پرداخت یارانههای کور به سمت اقتصاد مبتنی بر تولید و پرداخت یارانههای هدفمند است؛ اما این مسیر الزاماتی دارد که تنها منحصر به فرمولهای اقتصادی و تغیر اعداد میزان یارانهها نیست. الزامات اجتماعی سیاسی این مسیر مبارک را «نمیتوان» ندیده گرفت. حکایت آش کشک خاله است.
این روزها که اخبار گرانی داغ است و سوبسید آرد سوژه روز؛ لزوم جراحی اقتصادی موضوع جنجالی محافل مختلف شده است. کارشناسان از لزوم آن میگویند و تبعات مبارکش و مردم از هیمنه هولناکش به هول و ولا افتادهاند که چه خواهد شد. بهویژه دهکهای پایین که بعد از گرانی برنج، بیش از پیش به ماکارونی وابسته شدهاند.
سوبسید که البته بهتر است به جای آن از کلمه فارسی و مألوف یارانه استفاده کنیم اساساً چیز بدی نیست، کمک دولتی است برای بهبود زندگی، رونق کسب و کارها و ارتقای وضعیت اقتصادی جامعه و ارائه عادلانهتر خدمات و محصولات به شهروندان. مثل یارانه تحصیلی به دانش آموزان و دانشجویان یا حتی یارانه کمک به مادران شیرده که در برخی کشورها هست.
دیرینه پرداخت یارانه در ایران به دوره صفویه بازمیگردد، یعنی زمانی که دولت تخفیفهای مالیاتی را آغاز کرد. از آن زمان و بهویژه از زمانی که نفت سفره دولتها را رنگین کرد، مدام یارانهها گسترش یافتند؛ اما به تدریج یارانههای زیاد و گسترده که به دولت نوعی حس پدرسالاری میبخشیدند، خود به چالش تبدیل شدند.
از یک سو، فاصله بین قیمتهای یارانهای و قیمتهای واقعی زیاد میشدند و از دیگر سو، با رشد جمعیت، یارانهها باید مدام افزایش مییافتند. ضمن اینکه وقتی یارانهها عمومی و ناعادلانه باشند و به حمایت اجتماعی و بهرهوری بیشتر کمک نکنند و چنان کور و گسترده باشند که سهم ثروتمندان را از بودجه عمومی بیشتر کنند، نیاز به بازبینی و اصلاح دارند. این نیاز در برنامه سوم توسعه (۱۳۷۹-۱۳۸۳) لحاظ شد اما اجرایی نشد چون عملاً امکان شناسایی به اصطلاح دهکهای نیازمند و آمار درآمدی گروههای مختلف صنفی وجود نداشت.
اصلاح نحوه پرداخت یارانهها در شرایطی که دولت مثلاً در مورد آرد یارانه بسیار زیاد و به صورت ناعادلانه پرداخت میکند، بی هیچ شک و تردید کاری ضروری و صحیح است. این اصلاح اساسی یکی از هفت محور طرح تحول اقتصادی کشور هم است.
اما جراحی اقتصادی را نباید محدود کرد به مسئله آرد و منحصر شد به اعداد که هر کیلو آرد پای دولت چند تمام میشود، چند دست نانوا میرسد، چند دست تولیدکننده ماکارونی میرسد، مرز ترکیه چند است.
جراحی اقتصادی موضوعی پیچیده و چند بعدی است و رویکردی جامع را میطلبد. الزامات اجتماعی سیاسی هم دارد. از جنبههای رسانهای و اقناعی تا اعتماد سیاسی و ... و البته تاب آوری اقتصادی جامعه را نیز باید در جراحی اقتصادی دید و در نظر گرفت.
به خاطر فضاسازی مخالفان دولت نیست که گروههای زیادی از جامعه احساس میکنند دارند له میشوند، بلکه به خاطر آسیب پذیری اقتصادی است. تاب آوری اقتصادی در ایران پایین است. تاب آوری یعنی توانایی سیستم جهت جذب آشفتگی و سازماندهی مجدد در حالی که متحمل تغیر شده است. نمیتوان جراحی اقتصادی را جدی گرفت اما نسبت به تاب آوری اقتصادی جامعه کم توجه بود.
جراحی اقتصادی مستلزم رونق تولید و اشتغال آفرینی هم است تا تحمل و تاب آوری اقتصادی جامعه هم در حد قابل قبولی باشد. نمیتوان از جراحی اقتصادی سخن گفت اما از موانع رونق تولید و اشتغال آفرینی و کاهش دهکهای زیر خط فقر سخن نگفت. جراحی و بهبود نظام اقتصادی بدون بهبود وضعیت تولید ممکن نیست و تولید بدون رونق تجارت ممکن نیست و مگر نه این است که تحریمها امکان توسعه تجارت را از ما گرفتهاند. پس چطور میتوان از جراحی اقتصادی سخن گفت و در عین حال تحریمهای ظالمانه را بیاهمیت شمرد و شعار نگاه به داخل به جای نگاه به خارج را مطرح کرد.
تلاش برای کاهش تحریمهای ظالمانه، تلاش برای کمک به تاب آوری اقتصادی است. جراحی اقتصادی مستلزم تلاش برای کاهش تحریمها هم است. مگر ورود گسترده مواد اولیه و فناوری روز و رونق تجارت که شرط رونق تولید هستند، همه در گرو کاهش تحریمهای ظالمانه نیستند؟
اقتصاددانان میگویند مثل خیلی کشورها، در کشور ما هم قیمت کالا و خدمات باید «معقول و منطقی» باشد. البته سخن درستی است؛ اما فقط قیمتها نیستند که باید «معقول و منطقی» باشند. شعارها هم باید «معقول و منطقی» باشند. شفافیت نظام اداری و سلامت نظام بانکی هم بخشی از این معقول و منطقی بودن است. رفتارها و روالها هم باید «معقول و منطقی» باشند. رفتارهای غیر شفاف به اعتماد سیاسی جامعه ضربه میزند.
از این منظر نامه مشفقانه احمد توکلی به قالیباف برای شفاف سازی ماجرای سیسمونی کمک به ضربه نخوردن بیشتر اعتماد سیاسی است.
نگرانی و تشویش عمومی نتیجه دسیسه دشمن نیست، نتیجه پایین بودن اعتماد سیاسی هم است و البته رسانههای معاند از آن سوء استفاده میکنند. بخشی از آن هم به ضعفهای نظام رسانهای بازمیگردد. در شگفتم که چطور میشود بر شعار نگاه به داخل تأکید کرد اما کمکی به رسانههای داخلی نکرد تا نگاه مردم بیش از پیش به رسانههای داخل باشد.
چطور میشود در مسیر کاهش وابستگی به نفت و قطع یارانههای کور و گسترده حرکت کرد اما به عامل اصلی ایجاد اعتماد و جلب مشارکت و همراهی مردم یعنی رسانههای مستقل و دارای استقلال حرفهای بیتوجه بود.
عواملی که به تاب آوری اقتصادی کمک میکنند صرفاً اقتصادی نیستند، برخی عوامل اجتماعی سیاسی هم در تاب آوری اقتصادی دخیل هستند. لحاظ کردن این عوامل به نفع همه است؛ همه ما ساکنان این کشتی کهن و شریف: ایران.
باز هم به تأکید تکرار میکنم در بایستگی جراحی اقتصادی و نظام پرداخت یارانهها هیچ شکی نیست. «قوی شدن» و سربلندی و سرافرازی ایران در گرو همین حرکت از وابستگی به نفت و پرداخت یارانههای کور به سمت اقتصاد مبتنی بر تولید و پرداخت یارانههای هدفمند است؛ اما این مسیر الزاماتی دارد که تنها منحصر به فرمولهای اقتصادی و تغیر اعداد میزان یارانهها نیست. الزامات اجتماعی سیاسی این مسیر مبارک را «نمیتوان» ندیده گرفت. حکایت آش کشک خاله است.
- نویسنده :
- منبع :
https://19dey.com/news/38355