سرمقاله روزنامه ۱۹ دی شماره ۳۴۵۱ مورخه ۳۰ خردادماه ۱۴۰۱ با عنوان «جوان زدگی بلای جان مردم و نظام» به قلم عبدالرحیم اباذری بدین شرح است:
چند سالی است به انگیزهٔ جوان گرایی در مدیریتها، بدون این که به اصل تجربه، کاردانی، علم، تخصص و امتیازات معنوی از قبیل: رشد عقلی، تدین، اخلاق، اصالت خانوادگی، ثبات شخصیتی، صداقت، بزرگ منشی و غیره توجه شود، افرادی تنها به صرف داشتن مدرک تحصیلی در فلان دانشگاه یا دادن فلان شعار و احیاناً رانت، جناح بازی و امثال آن به مسئولیتهای مختلفی دست یافتند که آسیبهای جدی به نظام اجرایی، قضایی، تقیینی، سیاسی و حتی امنیتی کشور وارد میکنند.
هر انسان منصفی وقتی این گونه افرادِ فاقد شرایط و صلاحیتها را به ویژه در ردههای بالای مسئولان مشاهده میکند، بیاختیار به یاد پسر بچههای پنج، شش سالهای میافتد که کت و شلوار پدر بزرگشان را پوشیده باشند و معلوم است این جور آدمها اگر قدم بردارند، با سر به زمین خواهند خورد، چنانکه در ریاست جمهوری دوره نهم و دهم کاملاً این واقعیت مشهود شد.
البته اگر جوانانی، شاخصههای لازم را داشته باشند که کم و بیش در ردههای گوناگون وجود و حضور دارند، منافاتی ندارد و میتوانند مسئولیتهای خطیر را بر عهده گیرند؛ به شرطی که این افراد مدتی زیر نظر مدیران کارکشته و با تجربه تحت کنترل قرار بگیرند و رها نشوند.
در صدر اسلام، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بعضی مسئولیتها و مدیریتها را به بعضی جوانان میسپرد که این فقط به خاطر جوان بودن آنها نبود؛ بلکه به این دلیل بود که همه یا بیشتر آنان شاخصهها و ویژگیهای لازم را دارا بودند؛
در سیره حکومتی پیامبر، جوان گراییِ مطلق یا به تعبیری «جوان زدگی»، هیچ جایگاهی نداشت؛ بلکه «جوان گرایی مشروط و مقید» مورد توجه و عنایت بود، یعنی یک جوان وقتی میتواند مدیریت و مسئولیت بپذیرد که علاوه بر علم، تخصص ، تحرک و مدرک، دارای فضائل اخلاقی، رشد عقلی، کاردانی و تجربه بوده، مدیر، مدبر و عاری از هرگونه شعار زدگی و احساسات باشد.
گاهی مدیریت و فرماندهی در میادین نظامی و حتی قضایی با مدیریت و مسئولیت در عرصههای سیاسی و اجرائی با هم خلط میشود. فردی که در جبهههای جنگ، فرمانده خوبی بود، ممکن است در مدیریتهای اجرایی نتواند مدیر مطلوبی باشد و بر عکس. یا فردی در مسئولیت اجرایی موفق عمل کند، اما نتواند از عهده سِمَت قضایی برآید. پیامبر اکرم اسامه بن زید را به فرماندهی لشکر منصوب کرد و فرمود: همه به لشکر او ملحق شوند؛ اما معلوم نبود که او را به مسئولیتهای مهم اجرایی و یا قضایی نیز به گمارد. البته گاهی ممکن است موردی پیدا بشود یک فرد نظامی در عرصههای مدیریتی نیز خوش بدرخشد، چنانکه شهید باکری پیش از فرماندهی، شهردار موفقی بود.
نکته دیگر این که جوان گرایی، به معنای نفی میانسالی و معمری نیست و نباید از این حیث مرتکب دوقطبی شد و دردسر دیگری درست کرد، هدفِ عمده احراز صلاحیتهاست؛ باید ظرفیتهای افراد با دقت و تأمل مورد عنایت قرار بگیرد تا هر شخصی و مسئولی سر جای خودش باشد. باید بی تجربهها و جوانها زیر نظر و درایت باتجربهها و کارکشتهها بکار گرفته شوند و تنها بدین طریق است که میتوانند مکمل هم باشند.
سخنان مقام معظم رهبری درباره به کارگیری نیروهای جوان در مدیریتها یا توصیه به روی کار آمدن دولت جوان، انقلابی، حزب اللهی و پر انرژی ، ناظر به همین واقعیتها و حقیقتهاست؛ نه جوان زدگی یا جوانگرایی عنان گسیخته که هر از گاهی شاهدش میشویم
برغم هشدارهایی که قبلاً داده شد تا حواسها جمع باشد و خطاهای گذشته دوباره تکرار نشود؛ اما در دولت سیزدهم باز شاهد این جوانگرایی های کاذب شدیم، افرادی از طیف خاص که چندان تجربه اجرایی نداشتند و البته حرفهای به ظاهر خوشایند میزدند و شعارهای قشنگ میدادند، دوباره به ارکان قوه مجریه راه یافتند و امروز در اثر ناکار آمدی شاهد استعفای یکی از آنها هستیم.
تا کی باید شاهد اینگونه ماجراهای تلخ، تکراری و ملال آور خواهیم بود؟ تا کی باید به افراد به خاطر چند شعار به ظاهر انقلابی و احساسی و یا نگارش چند مقاله مسئولیت داده خواهد شد؟ در کجای دنیا سرنوشت مردم را اینگونه راحت به دست آدمهای نابلد میسپارند؟
در شأن مردم ایران و نظام اسلامی نیست که بعد از 43 سال، همچنان داخل گودِ آزمون و خطا دست و پا بزند و دوباره گرفتار آدمهای متوهم دیگری بشود، فردی یک شبه مثل قارچ سر بلند کند و دوباره همه را به بازی بگیرد و بعد از چند سال هم به ریش همه بخند و طلبکار هم باشد. باید از تکرار این گونه آدمها که هر از گاهی با هیکل، قیافه جدید و شکل و شمایل گوناگون و فریبکارانه ظاهر میشوند، مواظبت کرد.
سخن پایانی
جوانگرایی غیر از جوان زدگی است. جوانگرایی در مدیریتها امری مقدس و مطلوبی است و هر جامعه و حکومتی ناگزیر از آن است؛ اما در مرحله عمل، بایستی کاملاً مراقبت شود که مدیریت و مسئولیت جوانان، به ویژه در ردههای بالا، زیر نظر و اشراف مدیران با تجربه و شخصیتهای اصیل و معتمد باشد؛ تا به تدریج، تجربهٔ مدیریتی از نسل پیشین به نسل بعدی منتقل بشود و در نهایت ضمن جلو گیری از انحطاط و تزلزل، موجب رشد و تعالی پایههای نظام مدیریتی کشور گردد.
چند سالی است به انگیزهٔ جوان گرایی در مدیریتها، بدون این که به اصل تجربه، کاردانی، علم، تخصص و امتیازات معنوی از قبیل: رشد عقلی، تدین، اخلاق، اصالت خانوادگی، ثبات شخصیتی، صداقت، بزرگ منشی و غیره توجه شود، افرادی تنها به صرف داشتن مدرک تحصیلی در فلان دانشگاه یا دادن فلان شعار و احیاناً رانت، جناح بازی و امثال آن به مسئولیتهای مختلفی دست یافتند که آسیبهای جدی به نظام اجرایی، قضایی، تقیینی، سیاسی و حتی امنیتی کشور وارد میکنند.
هر انسان منصفی وقتی این گونه افرادِ فاقد شرایط و صلاحیتها را به ویژه در ردههای بالای مسئولان مشاهده میکند، بیاختیار به یاد پسر بچههای پنج، شش سالهای میافتد که کت و شلوار پدر بزرگشان را پوشیده باشند و معلوم است این جور آدمها اگر قدم بردارند، با سر به زمین خواهند خورد، چنانکه در ریاست جمهوری دوره نهم و دهم کاملاً این واقعیت مشهود شد.
البته اگر جوانانی، شاخصههای لازم را داشته باشند که کم و بیش در ردههای گوناگون وجود و حضور دارند، منافاتی ندارد و میتوانند مسئولیتهای خطیر را بر عهده گیرند؛ به شرطی که این افراد مدتی زیر نظر مدیران کارکشته و با تجربه تحت کنترل قرار بگیرند و رها نشوند.
در صدر اسلام، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بعضی مسئولیتها و مدیریتها را به بعضی جوانان میسپرد که این فقط به خاطر جوان بودن آنها نبود؛ بلکه به این دلیل بود که همه یا بیشتر آنان شاخصهها و ویژگیهای لازم را دارا بودند؛
در سیره حکومتی پیامبر، جوان گراییِ مطلق یا به تعبیری «جوان زدگی»، هیچ جایگاهی نداشت؛ بلکه «جوان گرایی مشروط و مقید» مورد توجه و عنایت بود، یعنی یک جوان وقتی میتواند مدیریت و مسئولیت بپذیرد که علاوه بر علم، تخصص ، تحرک و مدرک، دارای فضائل اخلاقی، رشد عقلی، کاردانی و تجربه بوده، مدیر، مدبر و عاری از هرگونه شعار زدگی و احساسات باشد.
گاهی مدیریت و فرماندهی در میادین نظامی و حتی قضایی با مدیریت و مسئولیت در عرصههای سیاسی و اجرائی با هم خلط میشود. فردی که در جبهههای جنگ، فرمانده خوبی بود، ممکن است در مدیریتهای اجرایی نتواند مدیر مطلوبی باشد و بر عکس. یا فردی در مسئولیت اجرایی موفق عمل کند، اما نتواند از عهده سِمَت قضایی برآید. پیامبر اکرم اسامه بن زید را به فرماندهی لشکر منصوب کرد و فرمود: همه به لشکر او ملحق شوند؛ اما معلوم نبود که او را به مسئولیتهای مهم اجرایی و یا قضایی نیز به گمارد. البته گاهی ممکن است موردی پیدا بشود یک فرد نظامی در عرصههای مدیریتی نیز خوش بدرخشد، چنانکه شهید باکری پیش از فرماندهی، شهردار موفقی بود.
نکته دیگر این که جوان گرایی، به معنای نفی میانسالی و معمری نیست و نباید از این حیث مرتکب دوقطبی شد و دردسر دیگری درست کرد، هدفِ عمده احراز صلاحیتهاست؛ باید ظرفیتهای افراد با دقت و تأمل مورد عنایت قرار بگیرد تا هر شخصی و مسئولی سر جای خودش باشد. باید بی تجربهها و جوانها زیر نظر و درایت باتجربهها و کارکشتهها بکار گرفته شوند و تنها بدین طریق است که میتوانند مکمل هم باشند.
سخنان مقام معظم رهبری درباره به کارگیری نیروهای جوان در مدیریتها یا توصیه به روی کار آمدن دولت جوان، انقلابی، حزب اللهی و پر انرژی ، ناظر به همین واقعیتها و حقیقتهاست؛ نه جوان زدگی یا جوانگرایی عنان گسیخته که هر از گاهی شاهدش میشویم
برغم هشدارهایی که قبلاً داده شد تا حواسها جمع باشد و خطاهای گذشته دوباره تکرار نشود؛ اما در دولت سیزدهم باز شاهد این جوانگرایی های کاذب شدیم، افرادی از طیف خاص که چندان تجربه اجرایی نداشتند و البته حرفهای به ظاهر خوشایند میزدند و شعارهای قشنگ میدادند، دوباره به ارکان قوه مجریه راه یافتند و امروز در اثر ناکار آمدی شاهد استعفای یکی از آنها هستیم.
تا کی باید شاهد اینگونه ماجراهای تلخ، تکراری و ملال آور خواهیم بود؟ تا کی باید به افراد به خاطر چند شعار به ظاهر انقلابی و احساسی و یا نگارش چند مقاله مسئولیت داده خواهد شد؟ در کجای دنیا سرنوشت مردم را اینگونه راحت به دست آدمهای نابلد میسپارند؟
در شأن مردم ایران و نظام اسلامی نیست که بعد از 43 سال، همچنان داخل گودِ آزمون و خطا دست و پا بزند و دوباره گرفتار آدمهای متوهم دیگری بشود، فردی یک شبه مثل قارچ سر بلند کند و دوباره همه را به بازی بگیرد و بعد از چند سال هم به ریش همه بخند و طلبکار هم باشد. باید از تکرار این گونه آدمها که هر از گاهی با هیکل، قیافه جدید و شکل و شمایل گوناگون و فریبکارانه ظاهر میشوند، مواظبت کرد.
سخن پایانی
جوانگرایی غیر از جوان زدگی است. جوانگرایی در مدیریتها امری مقدس و مطلوبی است و هر جامعه و حکومتی ناگزیر از آن است؛ اما در مرحله عمل، بایستی کاملاً مراقبت شود که مدیریت و مسئولیت جوانان، به ویژه در ردههای بالا، زیر نظر و اشراف مدیران با تجربه و شخصیتهای اصیل و معتمد باشد؛ تا به تدریج، تجربهٔ مدیریتی از نسل پیشین به نسل بعدی منتقل بشود و در نهایت ضمن جلو گیری از انحطاط و تزلزل، موجب رشد و تعالی پایههای نظام مدیریتی کشور گردد.
- نویسنده :
- منبع :
https://19dey.com/news/40867