سرمقاله روزنامه ۱۹ دی شماره ۳۴۶۴ مورخه ۱۴ تیرماه ۱۴۰۱ با عنوان «انقلاب اسلامی و جا ماندگی از الا الله» به قلم محمدعلی میرزایی بدین شرح است:

ما به‌حق و درست و بجا، نه ‌های محکم، با شهامت و پرهزینه‌ای به همه الگوها، فلسفه‌ها، ساختارها و پارادایم‌ها و گفتمان‌های دیگر جهان گفتیم لااله را خیلی بجا و قشنگ گفتیم. خوب، نفی کردیم، نه گفتیم، رد کردیم. تا این‌جا را خوب آمدیم.
به نظر من نباید از نفی الهه‌های دروغین که جز بدبختی و سیه‌روزی کارنامه‌ای برای بشریت نداشتند، پشیمان شویم. چه لزومی دارد بعد از هجرت، باز به بداوت و جاهلیت برگردیم؟ این را با جان و دل می‌گویم.
اما و صد امّا، همه ماجرا در لااله گفتن و نفی واقعیت‌های تلخ نیست. بلکه نفی شرق و غرب و تمام فلسفه‌ها ذاتاً ارزشی ندارد و اصالتاً مطلوبیتی ندارد اگر الاهیت و الوهیتِ الله نبود. آن رد کردن‌ها، انقلاب‌ها، فریادها، آن نه گفتن‌های با هزینه‌های غیرقابل‌باور، سرسام‌آور در همه چیز، فقط و فقط زمانی ارزش داشت و دارد که جایگزین و گزینهٔ بهتر و سعادت آفرین‌تری درست کنیم
 اگر در گام دوم هم فقط مرگ بر دیگر گزینه‌ها و نفی خدایان دروغین را فریاد کنیم و باز هم هزینه و هزینه و هزینه، کار ما تمام است.
اگر باز هم منِ مسئول احساس کنم که با ظاهرسازی و شعار و شعائر و مناسک انقلابی می‌توانم از این پست به آن پست، از این موقعیت و مقام به آن موقعیت، جز خاکستر و مشتی گزارش بی‌ارزش دستاوردی برای مردم و انقلاب خونبار ملت نداشته باشم، آن‌گاه این مسیر، تباه شده است.
یک چله و چهار سال از این انقلاب بسیار بزرگ و با شکوه مردم ایران گذشته، بیشترین دستاورد انقلاب، مقاومت و پایداری، مبارزه، جنگ، تسلیم نشدن در برابر همه جهان! بر خواسته و مطالبه خود پافشاری کردن گذشت.
دستاوردهای انقلاب بسیار زیاد بوده، اما همه این دستاوردها در راستای تثبیتِ پیامدهای نه‌ ها و لااله ‌هایی بوده که گفتیم. این‌ها دستاوردهای باشکوهی بوده و هر چه این روزها، جوانان مؤمن و انقلابی، کتاب و مقاله در بیان و تبیین این کارنامه قطور گفتند و نوشتند باز هم کم است. بیش از این‌ها بوده و شده. کسی که منکر شود که انقلاب ایران بزرگترین، باشکوه‌ترین انقلاب دینی در قرن بیستم بوده باید چشم و وجدان خود را با آب اخلاق و عدالت تطهیر کند.
اما و صد اما هدف این انقلاب همه این دستاوردها نبود. اگر مردم ایران، از این دستاوردها می‌خواستند، جای دیگر و راه دیگر هم بود و شاید بهتر از آن‌چه ما پیدا کردیم. ژاپن، کره جنوبی، مالزی، اندونزی و حتی همین ترکیه در بیخ گوش ما، این‌ها در این دستاوردها که ما داریم از ما جلوترند، بسیار جلوتر.
اما ما چیزی خواستیم که این دستاوردها و مقاومت‌ها و به ستوه نیامدن‌های پر هزینه ملت ایران و سوختن نسل‌ها و گلگون کفن شدن وطن بارها و بارها، با این رسالت جدید معنای دیگری پیدا می‌کند و آن سعادت و عدالت و پیشرفت انسان در مسیر کمال است. فلسفه‌ای جدید برای امت و تمدن، خطی نوین برای حاکمیت و زندگی.
این انقلاب با شکوه ملت ایران، راه را خوب شروع کرد اما کار را دارد بد تمام می‌کند.
همه این چالش بزرگ در این است که همه دستاوردهایش را در لااله تعریف کرده نه در تثبیت الاالله. همه عالم را نفی کردیم ولی هنوز تا این لحظه هیچ نظام اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی جدیدی اقامه نکردیم و هر چه از این نظام‌ها درست کردیم که البته بی‌نهایت ارزشمند و مهم و حیاتی است در راستای مقاومت و باقی‌ماندن در فشارها و تحمل فشارهای لااله گفتن است نه در تثبیت الاالله.
گام دوم هم شدیدتر از گام اول در همین خط و روی همین ریل پر هزینه نفی دیگران است نه تثبیت الگو و مدل خویشتن. این بزرگ‌ترین خطری است که می‌شناسم برای انقلاب باشکوه و با عظمت اسلامی مردم ایران.
انقلاب، دو نیمه دارد، نیمی برای براندازی و نفی و نیمی دیگر برای اثبات و تثبیت. هنوز در نیمه اولیم.


  • نویسنده :
  • منبع :