۱۹ دی: صدای پای عید میآید. عید قربان عید پاکترین عیدها است عید سرسپردگی و بندگی است.
سرمقاله روزنامه ۱۹ دی شماره ۳۴۶۷ مورخه ۱۸ تیرماه ۱۴۰۱ با عنوان «عید سرسپردگی و بندگی» بدین شرح است:
صدای پای عید میآید. عید قربان عید پاکترین عیدها است عید سرسپردگی و بندگی است. عید بر آمدن انسانی نو از خاکسترهای خویشتن خویش است. عید قربان عید نزدیک شدن دلهایی است که به قرب الهی رسیدهاند. عید قربان عید بر آمدن روزی نو و انسانی نو است؛ و اکنون در منایی، ابراهیمی و اسماعیلت را به قربانگاه آوردهای اسماعیل تو کیست؟ چیست؟ مقامت؟ آبرویت؟ موقعیتت، شغلت؟ پولت؟ خانهات؟ املاكت؟ ...؟
اسماعیلات، ترا بازیچه ابلیس میسازد. در قله بلند شرفی و سراپا فخر و فضیلت، در زندگیات تنها یک چیز هست که برای به دست آوردنش، از بلندی فرود میآیی، برای از دست ندادنش، همه دستاوردهای ابراهیم وارت را از دست میدهی، او اسماعیل توست، اسماعیل تو ممکن است یک شخص باشد، یا یک شیء، یا یک حالت، یک وضع و حتی، یک «نقطه ضعف»! اما اسماعیل ابراهیم، پسرش بود! سالخورده مردی در پایان عمر، پس از یک قرن زندگی پر کشاکش و پر از حرکت، همه آوارگی و جنگ و جهاد و تلاش و درگیری با جهل قوم و جور نمرود و تعصب متولیان بت پرستی و خرافههای ستاره پرستی و شکنجه زندگی.
اکنون ابراهیم است که در پایان راهِ دراز رسالت، بر سر یک «دو راهی» رسیده است: سراپای وجودش فریاد میکشد: اسماعیل! و حق فرمان میدهد: ذبح! باید انتخاب کند!
و ابراهیم، در برابر او، تسلیمِ محض! اکنون، ابراهیم دل از داشتن اسماعیل برکنده است، پیام پیام حق است؛ اما در دل او، جای لذت «داشتن اسماعیل» را، درد «از دست دادنش» پر کرده است. ابراهیم تصمیم گرفت، انتخاب کرد، پیداست که «انتخابِ» ابراهیم، کدام است؟ «آزادی مطلقِ بندگی خداوند»! ذبح اسماعیل! آخرین بندی که او را به بندگی خود میخواند!
آنکه اسماعیل را قربانی کند! و اسماعیل را به مقام بلند «ذبیح عظیم خداوند» ارتقاء میدهد، بی آنکه بر وی گزندی رسد! که داستان این دین، داستان شکنجه و خود آزاری انسان و خون و عطش خدایان نیست داستان «کمال انسان» است، آزادی از بند غریزه است، رهایی از حصار تنگ خودخواهی است و صعود روح و معراج عشق و اقتدار معجزه آسای اراده بشریست و نجات از هر بندی و پیوندی که تو را بنام یک «انسان مسئول در برابر حقیقت»، اسیر میکند و عاجز و بالأخره، نیل به قله رفیع «شهادت»، اسماعیل وار و بالاتر از «شهادت» - آنچه در قاموس بشر، هنوز نامی ندارد – ابراهیم وار! و پایان این داستان؟ ذبح گوسفندی و آنچه در این عظیمترین تراژدی انسانی، خدا برای خود میطلبید؟ کشتن گوسفندی برای چند گرسنهای! موسم عید است.
روز شادی مسلمانان. روز قبولی در جشن بندگی خداوند. ای مسلمان حج گزار و ای كسی كه در شكوهمندترین آیین دینی از زخارف دنیا دور شدی و به او نزدیكتر. ایام حج را نشانهای از پاكیزگی، رهایی، آزادگی، آگاهی و معنویت بدان. بدان كه زمین سراسر حجی است كه تو در آنی و باید با سادگی، وقوف در جهان درون و بیرون و قربانی كردن همه آرزوهای پوچ دنیوی، خود را برای سفر بزرگ آماده كنی. انسان مسافر چند روزه كاروان زندگی است. سلام بر ابراهیم، سلام بر محمد و سلام بر همه بندگان صالح خداوند.
صدای پای عید میآید. عید قربان عید پاکترین عیدها است عید سرسپردگی و بندگی است. عید بر آمدن انسانی نو از خاکسترهای خویشتن خویش است. عید قربان عید نزدیک شدن دلهایی است که به قرب الهی رسیدهاند. عید قربان عید بر آمدن روزی نو و انسانی نو است؛ و اکنون در منایی، ابراهیمی و اسماعیلت را به قربانگاه آوردهای اسماعیل تو کیست؟ چیست؟ مقامت؟ آبرویت؟ موقعیتت، شغلت؟ پولت؟ خانهات؟ املاكت؟ ...؟
اسماعیلات، ترا بازیچه ابلیس میسازد. در قله بلند شرفی و سراپا فخر و فضیلت، در زندگیات تنها یک چیز هست که برای به دست آوردنش، از بلندی فرود میآیی، برای از دست ندادنش، همه دستاوردهای ابراهیم وارت را از دست میدهی، او اسماعیل توست، اسماعیل تو ممکن است یک شخص باشد، یا یک شیء، یا یک حالت، یک وضع و حتی، یک «نقطه ضعف»! اما اسماعیل ابراهیم، پسرش بود! سالخورده مردی در پایان عمر، پس از یک قرن زندگی پر کشاکش و پر از حرکت، همه آوارگی و جنگ و جهاد و تلاش و درگیری با جهل قوم و جور نمرود و تعصب متولیان بت پرستی و خرافههای ستاره پرستی و شکنجه زندگی.
اکنون ابراهیم است که در پایان راهِ دراز رسالت، بر سر یک «دو راهی» رسیده است: سراپای وجودش فریاد میکشد: اسماعیل! و حق فرمان میدهد: ذبح! باید انتخاب کند!
و ابراهیم، در برابر او، تسلیمِ محض! اکنون، ابراهیم دل از داشتن اسماعیل برکنده است، پیام پیام حق است؛ اما در دل او، جای لذت «داشتن اسماعیل» را، درد «از دست دادنش» پر کرده است. ابراهیم تصمیم گرفت، انتخاب کرد، پیداست که «انتخابِ» ابراهیم، کدام است؟ «آزادی مطلقِ بندگی خداوند»! ذبح اسماعیل! آخرین بندی که او را به بندگی خود میخواند!
آنکه اسماعیل را قربانی کند! و اسماعیل را به مقام بلند «ذبیح عظیم خداوند» ارتقاء میدهد، بی آنکه بر وی گزندی رسد! که داستان این دین، داستان شکنجه و خود آزاری انسان و خون و عطش خدایان نیست داستان «کمال انسان» است، آزادی از بند غریزه است، رهایی از حصار تنگ خودخواهی است و صعود روح و معراج عشق و اقتدار معجزه آسای اراده بشریست و نجات از هر بندی و پیوندی که تو را بنام یک «انسان مسئول در برابر حقیقت»، اسیر میکند و عاجز و بالأخره، نیل به قله رفیع «شهادت»، اسماعیل وار و بالاتر از «شهادت» - آنچه در قاموس بشر، هنوز نامی ندارد – ابراهیم وار! و پایان این داستان؟ ذبح گوسفندی و آنچه در این عظیمترین تراژدی انسانی، خدا برای خود میطلبید؟ کشتن گوسفندی برای چند گرسنهای! موسم عید است.
روز شادی مسلمانان. روز قبولی در جشن بندگی خداوند. ای مسلمان حج گزار و ای كسی كه در شكوهمندترین آیین دینی از زخارف دنیا دور شدی و به او نزدیكتر. ایام حج را نشانهای از پاكیزگی، رهایی، آزادگی، آگاهی و معنویت بدان. بدان كه زمین سراسر حجی است كه تو در آنی و باید با سادگی، وقوف در جهان درون و بیرون و قربانی كردن همه آرزوهای پوچ دنیوی، خود را برای سفر بزرگ آماده كنی. انسان مسافر چند روزه كاروان زندگی است. سلام بر ابراهیم، سلام بر محمد و سلام بر همه بندگان صالح خداوند.
- نویسنده :
- منبع :
https://19dey.com/news/42000