19 دی: طرح جدید دیوارنگاره میدان ولیعصر(عج) که با حاشیههایی در روزهای گذشته مواجه شد، احتمالاً از سر حسننیت تولید شده است اما بهنظر میرسد این نگاه در شرایط رادیکال فعلی کمک چندانی به ترمیم گسلهای اجتماعی ایجادشده نمیکند.
بیلبوردی که با نام «زنان سرزمین من / بانوان مفاخر ایرانی» در میدان ولیعصر پنجشنبهشب نصب شده بود در کمتر از ۲۴ ساعت پایین آورده و بهجای آن پارچهای سفید با نوشته «زنان سرزمین من ایران» دوباره بالا آورده و جایگزین شد.
بیلبورد «زنان سرزمین من» که چند روز پیش با طرحی متشکل از تصاویر شماری از زنان تاریخساز یا مشهور ایران در حاشیه میدان ولیعصر(عج) نصب شده بود با واکنش جدی برخی از این چهرهها یا بستگان شماری دیگر از ایشان که هماکنون در قید حیات نیستند، مواجه شد و با شدت گرفتن حواشی سرانجام با تصویری دیگر جایگزین شد.
در سالهای گذشته این «دیوارنگاره» نشان داده است که در انتقال برخی مفاهیم و پیامها، توان اطلاعرسانی و تبلیغاتی بالایی دارد. عمده طرحها با محوریت خانه طراحان انقلاب اسلامی و استودیوهایی مانند سه در چهار ارائه میشد که با حرکت خودجوش تعدادی از هنرآموختگان دانشگاههای تهران، هنر، سوره و... این مؤسسات را بهراه انداخته بودند و بعدها سازمانهایی مانند سازمان هنری ـ رسانهای اوج اصلیترین حامی اجرای چنین طرحهایی شدند.
فعالیتهای تجسمی این مجموعهها در چند نمونه دیگر نیز با این قضاوتهای سیاسی مواجه شده است. بهطور مشخص در زمان مذاکرات برجام با توجه به سابقه شناختی که دستاندرکاران این سازمان و بدنهای از هنرمندان همسو با جبهه فرهنگی انقلاب از بدعهدیهای ایالات متحده در تعاملات بینالمللی و روند مذاکراتشان با کشورهای دنیا داشتند، بیلبوردهایی با عنوان «صداقت آمریکایی» تولید کردند که با حمایت سازمان فرهنگی و هنری شهرداری در سطح شهر تهران نصب شد. نصب این بیلبوردها و همچنین تصاویر مشابهی با عنوان «شمر زمانهات را بشناس» بهشدت در کانون توجهات قرار گرفت و حرفی متفاوت با گفتمان رأیآورده آن روزها داشت اما سرانجام این طراحیها با پیگیری و فشار دولتمردان وقت از سطح شهر جمعآوری شد.
عموم طراحیهای گذشته این مجموعهها پیش از این نشان از درایت، هوشمندی، کنشمندی و روزآمدی ایشان داشت اما بهنظر میرسد پیچیده بودن و لایهلایه بودن درگیریها در مسائل اجتماعی اخیر موجب شد که آخرین اثر طراحیشده این مجموعه با حواشیای همراه شود، ماجراهایی که در روزهای گذشته با درگذشت تلخ و سوزناک مهسا امینی آغاز شد و به وقایعی دردآورتر و تأسفبارتر در سطح خیابان منجر شد که خانوادههای زیادی را داغدار جوانان نازنین دیگری از این سرزمین کرد.
هرچند ماجرا از کف خیابان تا حد زیادی جمع شده است و حتی هنرمندان و افراد شناختهشدهای که در روزهای ابتدایی کنشهایی تند یا متمایل به یک سوی ماجرا داشتند، امروز عموماً رویه سکوت را برگزیده یا در برابر اغتشاش و آشوب یا دخالت و سودجویی عناصر ضدانقلاب مواضعی جدی گرفتهاند اما نهایت این کنشها صرفاً میتواند نشانگر حصول توافق بر سر «امنیت» و «آرامش» باشد و هرگز بهمعنای دستیابی به توافقی در سطوح بالاتر و حل شدن ابعاد درونی و لایههای زیرین این بحران بهویژه در زمینه باورهای فرهنگی متناقض طرفین نیست، چه اینکه، این ماجرا برای شماری از افراد در دو سوی میدان، جنبههای ایدئولوژیک جدی یا از گذشته داشته یا بهمرور پیدا کرده است.
بیلبورد تازهطراحیشده سازمان اوج اگرچه از سر صداقت، حسننیت و دعوت به صلح و دوستی طراحی شده باشد و مشخص باشد که طراحان آن با قراردادن تصاویر افرادی مانند سیمین معتمدآریا بهدنبال انتقال پالس مثبت برای القای همدلی یا بهتعبیر برخی مفسرانِ کلیشهبین «جذب حداکثری» هستند یا حداقلهایی برای فراهم شدن شرایطی برای گشودن باب «گفتگو» را دنبال میکنند، اما واضح است که شناخت دقیقتر و عمیقتر از این افراد نشان میدهد که ماجرا ممکن است هیچگاه با شماری از ایشان که دیدگاهی رادیکال، بنیادین و تا حد زیادی ایدئولوژیک در این موضوعات پیدا کردهاند، به توافق مورد رضای طرفین منجر نشود.
واقعیت این است که شکاف موجود میان طرفین هم ابعاد گستردهای دارد و هم عمق زیادی پیدا کرده است و نگاههای «سادهبینانه» یا «سادهسازانه» کمکی به ترمیم این شکاف نمیکند چه اینکه شدت تزاحمات را ممکن است افزایش هم بدهد، برای این «انسداد» در تعامل و گفتگو میتوان چارهای پیدا کرد؟ جامعه ایرانی گشودگیای برای مصاحبت با «دیگری» خود خواهد یافت؟ آیا رسانهای یا مرجعی معتبر و مورد وثوق طرفین یافت میشود که زمینهساز تعاملات بینافرهنگی شود؟ راه سخت و درازی پیشِروست اگر نخواهیم تعبیر «بنبست» و تن دادن به پدیده «دوملتی» را در آینده پذیرا باشیم.
در پایان باید به این نکته اشاره کرد که اگر کسی هنرمندان جوان فعال در مجموعههای فرهنگی مورد اشاره را نشناسد، ممکن است اینطور تصور کند که با افرادی دگم، بسته، بدون احساس، دارای درک سطحی از انسانیت و به طورکلی صفتهایی از این دست مواجه است اما بهواقع، حقیقت امر جور دیگری است و ایشان افرادی با عاطفه بالا، دغدغهمند، رئوف، ایدهآلیست و بهواقع غصهدار مسائل اجتماعی هستند و همین سطح از درک آنان از وضعیت معاش هموطنان و آینده این سرزمین است که آنها را به کنشهایی در جهت ترویج نگاهشان صرفاً از جهت انذار به همشهریان خود وامیدارد. باید مراقبت کرد که کنشهای تند، سخت و احساسی همین سطح از دیالوگ برای دعوت به آشتی و تلاش برای برقراری تعامل را محدود نکند.
بیلبورد «زنان سرزمین من» که چند روز پیش با طرحی متشکل از تصاویر شماری از زنان تاریخساز یا مشهور ایران در حاشیه میدان ولیعصر(عج) نصب شده بود با واکنش جدی برخی از این چهرهها یا بستگان شماری دیگر از ایشان که هماکنون در قید حیات نیستند، مواجه شد و با شدت گرفتن حواشی سرانجام با تصویری دیگر جایگزین شد.
در سالهای گذشته این «دیوارنگاره» نشان داده است که در انتقال برخی مفاهیم و پیامها، توان اطلاعرسانی و تبلیغاتی بالایی دارد. عمده طرحها با محوریت خانه طراحان انقلاب اسلامی و استودیوهایی مانند سه در چهار ارائه میشد که با حرکت خودجوش تعدادی از هنرآموختگان دانشگاههای تهران، هنر، سوره و... این مؤسسات را بهراه انداخته بودند و بعدها سازمانهایی مانند سازمان هنری ـ رسانهای اوج اصلیترین حامی اجرای چنین طرحهایی شدند.
فعالیتهای تجسمی این مجموعهها در چند نمونه دیگر نیز با این قضاوتهای سیاسی مواجه شده است. بهطور مشخص در زمان مذاکرات برجام با توجه به سابقه شناختی که دستاندرکاران این سازمان و بدنهای از هنرمندان همسو با جبهه فرهنگی انقلاب از بدعهدیهای ایالات متحده در تعاملات بینالمللی و روند مذاکراتشان با کشورهای دنیا داشتند، بیلبوردهایی با عنوان «صداقت آمریکایی» تولید کردند که با حمایت سازمان فرهنگی و هنری شهرداری در سطح شهر تهران نصب شد. نصب این بیلبوردها و همچنین تصاویر مشابهی با عنوان «شمر زمانهات را بشناس» بهشدت در کانون توجهات قرار گرفت و حرفی متفاوت با گفتمان رأیآورده آن روزها داشت اما سرانجام این طراحیها با پیگیری و فشار دولتمردان وقت از سطح شهر جمعآوری شد.
عموم طراحیهای گذشته این مجموعهها پیش از این نشان از درایت، هوشمندی، کنشمندی و روزآمدی ایشان داشت اما بهنظر میرسد پیچیده بودن و لایهلایه بودن درگیریها در مسائل اجتماعی اخیر موجب شد که آخرین اثر طراحیشده این مجموعه با حواشیای همراه شود، ماجراهایی که در روزهای گذشته با درگذشت تلخ و سوزناک مهسا امینی آغاز شد و به وقایعی دردآورتر و تأسفبارتر در سطح خیابان منجر شد که خانوادههای زیادی را داغدار جوانان نازنین دیگری از این سرزمین کرد.
هرچند ماجرا از کف خیابان تا حد زیادی جمع شده است و حتی هنرمندان و افراد شناختهشدهای که در روزهای ابتدایی کنشهایی تند یا متمایل به یک سوی ماجرا داشتند، امروز عموماً رویه سکوت را برگزیده یا در برابر اغتشاش و آشوب یا دخالت و سودجویی عناصر ضدانقلاب مواضعی جدی گرفتهاند اما نهایت این کنشها صرفاً میتواند نشانگر حصول توافق بر سر «امنیت» و «آرامش» باشد و هرگز بهمعنای دستیابی به توافقی در سطوح بالاتر و حل شدن ابعاد درونی و لایههای زیرین این بحران بهویژه در زمینه باورهای فرهنگی متناقض طرفین نیست، چه اینکه، این ماجرا برای شماری از افراد در دو سوی میدان، جنبههای ایدئولوژیک جدی یا از گذشته داشته یا بهمرور پیدا کرده است.
بیلبورد تازهطراحیشده سازمان اوج اگرچه از سر صداقت، حسننیت و دعوت به صلح و دوستی طراحی شده باشد و مشخص باشد که طراحان آن با قراردادن تصاویر افرادی مانند سیمین معتمدآریا بهدنبال انتقال پالس مثبت برای القای همدلی یا بهتعبیر برخی مفسرانِ کلیشهبین «جذب حداکثری» هستند یا حداقلهایی برای فراهم شدن شرایطی برای گشودن باب «گفتگو» را دنبال میکنند، اما واضح است که شناخت دقیقتر و عمیقتر از این افراد نشان میدهد که ماجرا ممکن است هیچگاه با شماری از ایشان که دیدگاهی رادیکال، بنیادین و تا حد زیادی ایدئولوژیک در این موضوعات پیدا کردهاند، به توافق مورد رضای طرفین منجر نشود.
واقعیت این است که شکاف موجود میان طرفین هم ابعاد گستردهای دارد و هم عمق زیادی پیدا کرده است و نگاههای «سادهبینانه» یا «سادهسازانه» کمکی به ترمیم این شکاف نمیکند چه اینکه شدت تزاحمات را ممکن است افزایش هم بدهد، برای این «انسداد» در تعامل و گفتگو میتوان چارهای پیدا کرد؟ جامعه ایرانی گشودگیای برای مصاحبت با «دیگری» خود خواهد یافت؟ آیا رسانهای یا مرجعی معتبر و مورد وثوق طرفین یافت میشود که زمینهساز تعاملات بینافرهنگی شود؟ راه سخت و درازی پیشِروست اگر نخواهیم تعبیر «بنبست» و تن دادن به پدیده «دوملتی» را در آینده پذیرا باشیم.
در پایان باید به این نکته اشاره کرد که اگر کسی هنرمندان جوان فعال در مجموعههای فرهنگی مورد اشاره را نشناسد، ممکن است اینطور تصور کند که با افرادی دگم، بسته، بدون احساس، دارای درک سطحی از انسانیت و به طورکلی صفتهایی از این دست مواجه است اما بهواقع، حقیقت امر جور دیگری است و ایشان افرادی با عاطفه بالا، دغدغهمند، رئوف، ایدهآلیست و بهواقع غصهدار مسائل اجتماعی هستند و همین سطح از درک آنان از وضعیت معاش هموطنان و آینده این سرزمین است که آنها را به کنشهایی در جهت ترویج نگاهشان صرفاً از جهت انذار به همشهریان خود وامیدارد. باید مراقبت کرد که کنشهای تند، سخت و احساسی همین سطح از دیالوگ برای دعوت به آشتی و تلاش برای برقراری تعامل را محدود نکند.
- نویسنده :
- منبع :
https://19dey.com/news/48276