19 دی: یک کارشناس رسانه، با مقایسه جایگاه صداوسیما میان مخاطبان در گذشته و اکنون، به بیان ضعف‌های این رسانه در سال‌های اخیر پرداخت. «نبود شفافیت و عذرخواهی نکردن از مخاطب»، «نبود استقلال در اطلاع رسانی» و «رعایت نکردن اصل بی طرفی» از جمله مشکلات درون سازمانی است که در نقد عملکرد رسانه ملی از سوی این کارشناس برشمرده شد.
علیرضا دباغ ـ مدرس دانشگاه و کارشناس فرهنگ و رسانه ـ با مقایسه موقعیت صدا و سیما در دهه‌های گذشته و اکنون، به ایسنا گفت: در گذشته مخاطب هیچ خبری را از هیچ منبعی حتی از روزنامه‌ها قبول نمی‌کرد، مگر اینکه از صدا و سیما اعلام می‌شد. در شرایط بحرانی اوایل انقلاب، بخصوص در دهه ۶۰ با وجود فعالیت‌های تروریستی منافقین و شرایط جنگ تحمیلی صداوسیما نقش خودش را به عنوان یک منبع موثق و مورد اعتماد مردم به خوبی ایفا کرده است. اما از اواخر نیمه دوم دهه هفتاد به بعد شرایط به گونه‌ای در صدا و سیما رقم خورد که رفته رفته ارتباط مخاطبان با رسانه ملی به ­عنوان منبع خبر کاهش پیدا کرد و به مرور این اعتماد کمتر شد.
نقشه‌ی راه اطلاع رسانی کشور مشخص باشد
او مجموعه‌ای از عوامل درون سازمانی و برون سازمانی را در کمتر شدن اعتماد مردم نسبت به صداوسیما دخیل دانست و ابتدا عوامل برون سازمانی را مورد اشاره قرار داد و گفت: در حوزه اطلاع رسانی در کشور مدیریت سازماندهی شده و استراتژیکی نداریم که صدا و سیما هم بخواهد خودش را با آن هماهنگ کند. اگر نقشه‌ی راه اطلاع رسانی کشور مشخص باشد، همه منابع اطلاع رسانی قانونی اعم از صداوسیما و خبرگزاری‌­ها و روزنامه­‌ها همه از آن تبعیت می‌کنند و فرصت به دست رسانه‌های رقیب داده نمی‌شود. در حالی که سپهر رسانه‌­ای جهان دچار تغییرات بنیادین شده است و رقابت در جریان اطلاعات یکی از ابزارهای مهم قدرت به‌شمار می­‌رود؛ در چنین شرایطی باید برای مدیریت اطلاعات و خبر در کشور، برنامه ریزی استراتژیک داشته باشیم و منشوری در این زمینه‌ نوشته شود و برای تربیت نیروهای مفید رسانه‌­ای آموزش لازم داده شود تا در مورد پخش یک خبر منتظر نباشند تا استعلامات به آن ها اعلام شود.
صداوسیما خبرهایش را از صافی‌های خارج از رسانه عبور می دهد
وی سپس درباره عوامل درون سازمانی توضیح داد: از جمله ضعف‌های عملکرد در حوزه مدیریت خبر، نبود استقلال در اطلاع رسانی است که سازمان را متکی می‌کند به اینکه خبرهایش را از صافی‌های خارج از رسانه عبور دهد بعد به آنتن پخش برساند. این برای رسانه‌ای که می‌خواهد منبع موثقی باشد و خودش مرجعی برای اطلاع رسانی باشد، یک مشکل بزرگ است.
دباغ در ادامه صحبت هایش افزود: در حوزه خبر با این چالش مواجه هستیم که کدام رسانه اولین بار خبر را منتشر می‌کند؟ آن رسانه‌ای که برای اولین بار خبر را منتشر می‌کند، شانس بیشتری از دیگر رسانه‌ها برای در دست گرفتن جریان خبری دارد. صدا و سیما با اینکه اطلاعات برخی از اخبار را در اختیار دارد اما استقلال لازم برای منتشر کردنشان را ندارد.
او یادآور شد: نمونه بارز این امر فوت آیت الله هاشمی رفسنجانی است که صدا و سیما با اینکه در چند قدمی وقوع حادثه قرار داشت و قطعاً از موضوع اطلاع پیدا کرده بود، نتوانست اولین بار خودش خبر را علام کند. در حالی که رسانه‌­های خارجی و فضای مجازی از درگذشت رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام سخن می گفتند، صداوسیما با احتیاط یک ساعت بعد از شبکه‌­های خارجی این خبر را اعلام کرد. طبعاً رسانه­‌ای که زودتر خبر را گفت، توانست کنترل خبر را بر عهده بگیرد و به بسیاری از شایعه‌ها دامن بزند. مشکل اینجاست که صداوسیما از ماجرا مطلع بود اما برای انتشار خبر باید با نهادهای دیگری خارج از سازمان مشورت می‌کرد، برای همین زمان طلایی اطلاع رسانی را از دست داد. شاید این موضوعِ هماهنگ کردن با منابع بیرونی سازمان در دهه‌های قبل پذیرفتنی بود اما در دهه اخیر که دسترسی به اطلاعات برای مخاطب توسعه پیدا کرده، قابل توجیه و گاه حتی جبران پذیر هم نیست.
صداوسیما حتی درباره مسائل مربوط به خودش هم نمی‌تواند شفاف سازی کند
این کارشناس رسانه گفت: نبود شفافیت و عذرخواهی نکردن از مخاطب در برابر اشتباهات رسانه‌­ای هم یکی دیگر از این عوامل درون سازمانی است. صداوسیما حتی درباره مواردی که مربوط به خودش هست هم نمی‌تواند شفاف سازی کند. به عنوان مثال درباره مشکلی که اخیراً در پخش اخبار به وجود آمد و سال قبل هم با عنوان هک صداوسیما بر سرزبان‌ها افتاد، روابط عمومی سازمان حداقل می‌توانست عذر خواهی کند. اما روابط عمومی منفعلی در صداوسیما وجود دارد که هنر برقراری ارتباط با مخاطب را ندارد.
باید به نحوی رفتار کرد که بی طرفی توسط مخاطب احساس شود
دباغ رعایت نشدن بی طرفی در مقوله اطلاع رسانی را نیز یکی دیگر از ایرادات درون سازمانی صداوسیما دانست و گفت: هر رسانه‌ای با توجه به سیاست گذاری‌هایش، یک خط مشی را دنبال می‌کند. رسانه‌های بیگانه هم علی رغم اینکه ژست بی طرفی می­‌گیرند اما نسبت به مسائل داخلی ایران اطلاع رسانی‌های ضد و نقیض و جانبدارانه‌­ای را انجام می‌دهند. این برمی‌گردد به سیاست گذاری‌هایی که هر رسانه دارد؛ اما به هر حال باید به نحوی رفتار کرد که بی طرفی توسط مخاطب احساس شود. اگر مخاطب احساس کند رسانه با همه محدودیت‌هایی که دارد باز هم سعی می‌کند بی طرفانه نسبت به موضوعات قضاوت کند، اعتمادش نسبت به آن رسانه بیشتر می‌شود. دسترسی آسان به رسانه‌های خارجی هم باعث می‌شود مردم برای رسانه ملی جایگزین پیدا کنند. رسانه باید به این موضوع توجه داشته باشد که دسترسی مردم به رسانه‌های دیگر رقابت را شدیدتر و کار را دشوارتر می‌کند و باید حتما تغییراتی در سیاست گذاری‌های صدا و سیما انجام شود تا بتواند به آن اعتباری که در دهه شصت و اوایل دهه هفتاد داشت، بازگردد.
این مدرس دانشگاه در بخشی از صحبت‌هایش اتکا به نیروی بازدارندگی برای دسترسی آزاد مردم به اطلاعات توسط فیلترینگ شبکه‌­های اجتماعی و اختلال در استفاده از اینترنت جهانی را راه حل درستی برای بازیابی مرجعیت رسانه­‌های داخلی ندانست.
با تغییر یک معاون در صداوسیما مشکل حل نمی شود
او همچنین با اشاره به زمزمه‌های تغییر معاون سیاسی صداوسیما با توجه به جریان هک صدا و سیما و اختلال در پخش بخش خبری تلویزیون، درباره عملکرد این معاونت اظهار کرد: اگر نقشه راه جامع و استراتژی کلان علمی برای اطلاع رسانی در کشور ایجاد شود، هر کسی که ویژگی­‌های مدیریتی و اشرافِ تخصصی و علمی نسبت به خبر داشته باشد، می‌تواند مدیریت خبر را به نحوی بر عهده بگیرد که دیگر نیاز به دسترسی مخاطب به رسانه‌های خارجی برای کسب خبر وجود نداشته باشد. برون‌داد فعالیت معاون سیاسی در سال گذشته نشان می‌دهد که درحوزه پوشش خبری تفاوت‌هایی نسبت به قبل ایجاد شده که نمونه‌اش را در مورد بحران زاینده رود و انعکاس اجتماعاتی که در اصفهان اتفاق افتاد دیدیم و تقریبا می‌توان گفت پوشش مناسبی داده شد و استراتژی‌هایی که در این زمینه به کار برده شد، با قبل متفاوت بود. اما الان این عرصه رقابتی کاملاً تنگ شده و عملکرد فعلی، متناسب نیاز جامعه نیست و بیشتر مربوط به فقدان آن نقشه راه صحیح و مناسب کلان علمی خبر در کشور است و بعید است با عوض کردن یک معاون در صداوسیما این مشکل حل شود.
دباغ افزود: در سال‌های گذشته، صدا و سیما در مقوله خبر، بخصوص در بحران‌ها محافظه کارانه ترین روش در حوزه خبری را به کار می‌­برد و از روش‌های سنتی تبعیت می‌کرد. در یک سال اخیر یک مقدار این رویکرد تغییر پیدا کرد و از راهبرد انفعالی که قبلا وجود داشت به سمت راهبرد واکنشی رفت. راهبرد واکنشی پاسخ گویی به تحریکات محیطی تهدیدکننده‌ی سازمان رسانه‌ای است. مثلاً رسانه نمی‌تواند در مورد بحرانی مثل خشک شدن زاینده رود بی تفاوت باشد چون مردم این مطالبه را دارند. بنابراین در دوران مدیریت جدید سازمان راهبرد واکنشی جایگزین راهبرد انفعالی شد اما در شرایط رقابت رسانه‌­ها این کفایت نمی‌کند؛ در بحران اخیری که به وجود آمده و هنوز در دل آن قرار داریم، رسانه‌های خارجی نه تنها به راهبرد فعال خود ادامه دادند، بلکه راهبرد فوق فعال را هم برای پوشش خبری این تحرکات از خودشان نشان می‌دهند.
حجم، تنوع و قالب‌های خبری صداوسیما متناسب تبلیغات سنگین رسانه­‌های رقیب نیست
او خاطرنشان کرد: صدا و سیما در خوشبینانه ترین حالت راهبرد انفعالی اش را به واکنشی تغییر داده در حالی که رسانه‌های خارجی راهبرد فعالشان را به راهبرد فوق فعال تغییر داده‌اند. صدا و سیما گاهی از تاکتیک‌های سکوت، انکار و کوچک نمایی موضوع را پیش می‌برد اما در مقابل، رسانه‌های بیگانه راهبرد بزرگ نمایی را در پیش گرفته اند و بی رحمانه هم این کار را می‌کنند اما عالمانه است یعنی می‌دانند دارند چکار می‌کنند. رسانه­‌های رقیب با چینش اخبارشان طوری رفتار می‌کنند که انگار این روزها هیچ واقعه‌ مهمی در جهان اتفاق نمی‌افتد و فقط آنچه اتفاق می‌افتد در تهران و در کف خیابان‌ها یا در شهرستان‌های ایران است. حجم و تنوع و قالب‌های خبری صداوسیما متناسب و هم­وزن تبلیغات سنگین سایر رسانه­‌های رقیب نیست و همین امر اعتبار رسانه را نزد مخاطبان بسیار کاهش می‌دهد و به مخاطره می‌­اندازد. البته نباید کاهش اقبال مردم به صداوسیما را فقط متوجه بخش‌های خبری این سازمان کرد چرا که کلیه برنامه‌های صداو سیما حتی فیلم‌ها و سریال‌ها، در سال‌های اخیر دارند رنگ سیاسی به خود می‌گیرند.
این مدرس ارتباطات سپس با انتقاد از اعمال سلیقه­‌ای غلط و ناهماهنگی در بخش‌های مختلف صداوسیما عنوان کرد: برنامه «ثریا» چند شب قبل، از شخصی به­ عنوان کارشناس برنامه دعوت کرده است که چند روز قبل‌تر، خود تلویزیون سخنرانی همین شخص را پخش نکرده و ادامه پخش مستقیم مراسم را قطع کرده است! حالا یک بخش دیگر سازمان همان سخنران را به ­عنوان کارشناس دعوت کرده و تریبون مستقیم را در اختیارش قرار داده و ایشان مطالبی را مطرح کرده که نه تنها به فروکش کردن ناآرامی‌ها کمکی نکرده، بلکه به اعتبار صداوسیما هم لطمه وارد کرده است. این کارشناس گفته است به سه هواپیمای ایرانی در روزهای اخیر شلیک شده است، در حالی که سازمان هواپیمایی و وزارت راه و ترابری این خبر را تایید نکرده است. این اطلاعات غلط در این محیط بحران زا به چه انگیزه‌ای در رسانه مطرح می‌شود؟ همین شخص در این برنامه در تحلیل ناآرامی‌­های اخیر عنوان می کند آنچه الان در خیابان می‌بینیم احساسات جنسی انباشته شده جوانان در دوران کرونا بوده است که الان لبریز شده و دارد خودش را در قالب تخلیه هیجانی تحت عنوان مسأله زن نشان می‌دهد. در حالی که رهبر انقلاب می‌گویند موضوع این اغتشاشات حجاب نیست، اما به فاصله کوتاهی یک کارشناس تحلیل این چنینی را مطرح می‌کند و نارضایتی‌­ها را شعله‌ورتر می‌کند. بنابراین اعتماد نداشتن مردم به صدا و سیما به عنوان یک مرجع موثق، نه تنها به عملکرد بخش خبری، بلکه به عملکرد سایر بدنه صدا و سیما بخصوص کارشناسان مدعو هم مربوط می‌شود.
چند پیشنهاد به صداوسیما/راهبردهای قدیم را تحت هدایت مدیران جدید پیش می‌برند
دباغ در پایان با ذکر چند پیشنهاد به صدا و سیما گفت: برای من مسجل است که درصدا و سیما نیروهای خوش­فکر در سطوح مختلف برنامه­ سازی و تهیه و تنظیم خبر کم نیستند اما متأسفانه سازماندهی نیروهای متخصص بخصوص برای شرایط بحرانی به ­خوبی انجام نمی­‌شود. صدا و سیما برنامه سازان، کارشناسان و خبرنگاران بسیاری را داشته که متاسفانه در دوران آقای سرافراز و آقای علی عسکری کنار گذاشته شدند و در دوران آقای جبلی با توجه به شعار جوان گرایی که داشتند، نیروهای جدیدی وارد صدا و سیما شده‌­اند که تازه در حال کسب تجربه مدیریتی هستند. این اعتماد به جوانان فی‌النفسه خوب است اما شرایط پیچیده‌­ی رسانه‌ای، بخصوص در بحران‌ها جایی برای آزمون و خطای نیروهای جوان باقی نمی­‌گذارد. پیدایش یک آدم رسانه­‌ای کار ساده­‌ای نیست. این نوع کاراکترها علاوه بر نبوغ ذاتی خود، آموزش‌های متفاوتی را دیده و در کوران‌های رسانه‌­ای تجربه اندوخته و آبدیده شده‌­اند. به عنوان مثال لری کینگ در امپراتوری رسانه­‌ای غرب تا مرز هشتاد سالگی همچنان در شبکه­‌های مختلف کار می­‌کرد یا کریستین امانپور هنوز خبرنگاری می­‌کند. به نظر می­‌رسد صداوسیما باید در کنار رویکرد جوان­گرایی از تجربه و مهارت‌های پیشکسوتان خود در رسانه ملی استفاده کند اما متأسفانه بازنشستگان پیشکسوت به­ عنوان آدم‌های رسانه‌ای این سازمان موانع جدی برای ورود به سازمانی دارند که این روزها به وجودشان احتیاج دارد. جوان گرایی به تنهایی نمی­‌تواند حلال مشکلات فضای پیچیده رسانه‌­ای باشد. در حوزه آموزش هم صدا و سیما با بحران روبه‌رو است. آیا نیاز های آموزشی پرسنل با توجه به هجمه رقیبان در حوزه رسانه تغییری نکرده؟ آیا ما باید با همان روش سابق آموزش را پیش ببریم‌؟ آیا صداوسیما در این زمینه به تحول نیاز ندارد؟ اگر این تحول مدیریتی در بخش آموزش شکل گرفته بود الان باید خودش را در بحران‌ها نشان می‌داد. اما می‌بینیم که پرسنل شریف این سازمان نمی‌توانند خودشان را به روز کنند و راهبردهای قدیم را تحت هدایت مدیران جدید پیش می‌برند، و این نشان می­‌دهد که صداوسیما در همه ابعاد مدیریت و محتوای آموزشی نیز نیازمند تحولی اساسی است تا زمینه‌های بازیابی اعتبار گذشته فراهم شود.

  • نویسنده :
  • منبع :