19 دی: چرا باید در برابر جریانی که بعد از شکست در پروژه «مردمی کردن اعتصابات» به جنون خشونت رسیده و خطرناک‌ترین مرحله این بازی یعنی تروریسم را علیه ایران فعال کرده تا کشور را به پرتگاه جنگ داخلی بکشاند، همچنان مدارا و آن را تحمل کرد؟ در حالی که مطالبه به حق مردم پایان مماشات است.
بازگشت به خشونت‌های رادیکال سال ۶۰ پایان مسیری است که در دوماه اخیر آمده‌ایم، گرچه این راه از یک اعتراض کاملاً اجتماعی شروع شد و بخشی از مردم هم با آن همراه شدند، اما در کمتر از ۶۰ روز ابتدا به فاز آشوب و در آخرین روزهای آبان به تندترین فاز یعنی خشونت مسلحانه رسید.
یعنی یک حرکت اعتراضی به سرعت به تروریسم خیابانی و شهری تبدیل شد و وقتی خشونت وجه غالب یک حرکت شود، به مرور چهره ضد مردمی طراحان آن را آشکار می‌شود که دیگر هیچ نسبتی با اعتراضات اولیه شهریور ۱۴۰۱ ندارد و نسبت اصلی آن با تروریسم تابستان سال ۶۰ قابل مقایسه است.
یعنی اگرچه اعتراض، آشوب و تروریسم خلاصه‌ترین توصیف سه کلمه‌ای از وقایع شهریور تا آبان است، اما آنچه در سه روز فراخوان آبان در برخی شهرهای ایران گذشت، قطعاً «مجاهدینی کردن» عرصه فعالیت براندازان و تجزیه‌طلبان بود که قلب اصلی و پلن نهایی این نوع خشونت، تبدیل ایران به سوریه و سودان و لیبی و تضعیف حداکثری جمهوری اسلامی بود.
ما از شما متنفریم
«ما از شما متنفریم»؛ این بازتاب صدای مردم بود که رهبر انقلاب هم در حسینیه امام خمینی(ره) آن را خطاب به صحنه گردانان اصلی اغتشاشات گفتند و تاکید کردند «می‌خواستند مردم را در صحنه بیاورند. حالا که نتوانستند، می‌خواهند شرارت کنند بلکه بتوانند مسئولان کشور را و دستگاه را خسته کنند. اشتباه می‌کنند؛ این شرارت‌ها موجب می‌شود مردم خسته بشوند، از آنها بیزارتر بشوند، از آنها متنفرتر بشوند. حالا که مردم از این اشرار متنفرند. ادامه‌ این کار موجب می‌شود تنفر مردم بیشتر بشود.»
سوخت تروریسم شهری کشته‌سازی است
از همان وقتی که روزهای ۲۴ و ۲۵ و ۲۶ آبان به اسم فراخوان برای سالگرد آبان ۹۸ از ناکجاآباد صادر شد، مثل روز روشن بود که این جریان کشته می‌خواهد، چون سوخت تروریسم خون است، بیانیه این سه روز هم درست مثل بیانیه جوانان محلات تهران که در دوماه گذشته از جایی نامعلوم صادر شده بود، بی نام و نشان بود چون نباید از منافقین چهره‌سوزی می‌شد، اما پلن به پلن ماهیت این رویدادها «مجاهدینی» بود که البته با نسخه‌های بروزرسانی شده ۲۰۲۲ بروز و ظهور می‌کرد. به این معنا که سناریوی امنیتی جدید علیه ایران این بار با تغییر چهره‌های اصلی دنبال شد اما همان مکانیسم قدیمی تروریسم با ظاهری جدید روی استیج آمد و به اسم زن ایرانی به سازمان ملل رفت؛ در این بازسازی هالیوودی، چهره منفور صدام را بن‌سلمان سعودی برعهده گرفت؛ هویت جنایتکار مسعود و مریم رجوی به چهره حامد اسماعیلیون، مسیح علی‌نژاد و نازنین بنیادی شیفت شد و کارفرما هم که مانند همه چهار دهه گذشته آمریکا بود؛ اما این بار با یک رئیس‌جمهور بی هوش و حواس که توهم آزادی ایران را هم می‌زد.
اما چگونه از اعتراضات شهریور به تروریسم آبان رسیدیم؟
در تمام ۶۰ روز گذشته جنگ جهانی رسانه‌ای با دال مرکزی دروغ، سعی کرد، ذهنیت مردم را دچار اغتشاش کند؛ در واقع اغتشاش اصلی نه در کف خیابان که در وهله اول در ذهن مردم صورت گرفت تا آنها قدرت تشخیص راست و دروغ وقایع را تحت تاثیر شدید فضای سمی خبری شبکه‌های ضد ایرانی از دست بدهد؛ بنابراین خشونت در میدان به تنهایی کاری از پیش نمی‌برد و قبل از آن همزاد اصلی این نوع تروریسم شهری، تروریسم رسانه‌ای بود که در بالاترین سطح علیه مردم ایران فعال شده بود.
تروریسم رسانه‌ای همزاد تروریسم شهری
در این فضا و به موازات اتفاقات در کف خیابان‌های ایران، تروریسم رسانه‌ای با سرشاخه‌های داخلی و خارجی فعال بود و سرویس‌دهی برخط به این جریان ترور، شکل تازه‌ای گرفت. اما آنچه در سه روز پایان هفته قبل رخ داد دیگر به وضوح ثابت کرد مسئله فقط کشتن نیست، بلکه ارعاب، وحشت افکنی، شکنجه کردن نیروهای امنیتی و نظامی با الگوبرداری از رفتارهای وحشیانه میلیشیای دهه ۶۰ یک مجموعه کامل از تروریسم نوظهور است که هدف اصلی آن زنده کردن آرزوهای خاک شده برای شروع یک جنگ داخلی سیاه در ایران است.
‏یعنی همان دست تروریستی که در سال ۸۹ هم اتفاقا بر بستر اغتشاشات از درعا و حمص و حما تا دمشق و لاذقیه، سوریه را به جهنم تبدیل کردند، دوباره به همان شیوه‌ها برای سوریه کردن ایران متوسل شدند؛ هرچند ایران به لحاظ تاریخی و سیاسی و بافت ملیتی هیچ‌گاه شبیه سوریه، لیبی، سودان یا سایر
کشورهایی که با تجزیه فروپاشیدند، نخواهد شد اما بحث اصلی سطح و نوع خشونت بالا و مسلح شدن جریان معارض است؛ همان‌طور که جان بولتون آمریکایی هم همین چند روز پیش از روند مسلح شدن معارضان تجزیه طلب خبر داده بود و ما در روزهای پایان آبان ماه به چشم دیدیم که این جریان معارض چطور با کاسب هراسی، وحشت آفرینی و تهدید می‌خواهد به تن آشوب لباس اعتصاب بپوشاند و همه چیز را مردمی نشان دهد، تا بتواند در این پوشش، پلن اصلی تروریستی خود را قدم به قدم پیش ببرد و با ورود به فاز مسلحانه و خشونت افسارگسیخته و عریان، پروژه کشته‌سازی را طوری ادامه دهند که بتوانند حاکمیت را مقصر آن جلوه داده و در نهایت با اجماع و فشار بین‌المللی، به زعم خودشان محاصره خارجی را علیه ایران تنگ‌ کنند.
نسخه اوکراینی کردن ایران
هر جنگی که باشد فرقی نمی‌کند، سوریه کردن یا اوکراین سازی ایران، تروریسم شهری پایه تجزیه طلبی است. بنابراین از این مسیر خشونت مسلحانه، نسخه اوکراینی شدن برای تحمیل جنگ علیه جمهوری اسلامی هم دنبال می‌شد؛ شما اگر در تجمعات کشورهای اروپایی از جمله تجمع هزار پرچم تجزیه‌طلب‌های برلین، فریم‌های منتشر شده را دیده باشید حتما دوخته شدن پرچم اوکراین با پرچم شیر و خورشید را دیده‌اید که چطور رویای جنگ زده کردن ایران را دارند تا وطن را به ایرانستان تبدیل کنند که تکه‌ای از آن بلوچستان باشد و تکه‌ای خوزستان و تکه دیگر کردستان یا آذربایجان.
پایان مدارا با تروریسم
بنابراین مرحله سوم فعلی که با گذار از اعتراض و آشوب به تروریسم بدون نقاب رسیده و فاز جنگ داخلی و مسلح شدن معارضان در ایذه و اصفهان و مشهد را با هدف کشتار مردم صورتنبندی کرده است، یک پیام واضح و بدون رتوش دارد.
این یعنی ما دیگر رسماً به تروریسم شهری مبتلا شده‌ایم که خطرات شدید این فاز برای کشور، جای هیچگونه مسامحه‌ و مماشاتی باقی نمی‌گذارد، حالا وجوه تمایز اعتراضات با اقدامات مسلحانه تجزیه‌طلبانه آنقدر روشن است که حتی نخست وزیر سابق رژیم صهیونیستی هم پشت معارضان مسلح می‌ایستد و از آنها حمایت می‌کند. این هم فکت دیگری است که نفتالی بنِت آن را با توئیت فارسی خود افشا کرد و در واقع یک اعتراف مهم در بزنگاه حساس و در لبه یک جنگ داخلی داشت و این یعنی یک دولت تروریستی مانند رژیم تل‌آویو فقط از فلز تروریسمی از جنس خود حمایت می‌کند که دچار ناخالصی نباشد.
در این سه روز هر جنایتی که فکرش را بکنید از زنده‌سوزی، بریدن گلو، شکنجه خیابانی، کودک‌کشی، زجرکشی، هتک حرمت و عریان کردن اتفاق افتاد و نکته حساس اینکه هزینه کشتن غیرنظامی‌ها را هم برای حاکمیت فاکتور کردند.
اگر تا آخرین روزهای آبان می‌توانستیم اعتراض را از آشوب به سختی تفکیک کنیم، اما حالا تروریسم شهری و خیابانی به هیچ وجه قابل تفکیک یا نادیده گرفتن نیست چون خروجی آن، تکرار فجایعی مثل حادثه تروریستی شاهچراغ است که مردم بی‎گناه را به کشتن می‌دهد و هیچ نسبتی با اصلاح حکمرانی و تغییرات نرم اجتماعی ندارد.
فقط در فراخوان سه روزه سه شنبه ۲۴، چهارشنبه ۲۵ و پنجشنبه ۲۶ آبان آماری بالغ بر ۲۲ تن از نیروهای بسیجی، فراجا و شهروندان عادی به شهادت رسیدند و در اصفهان و ایذه رسماً عملیات تروریستی کور با سلاح گرم، جان مردم و کودکان را گرفت. کما اینکه احتمالا خیلی‌های‌تان فیلم مسلح شدن معارضان در ایذه را دیده‌اید که چطور وسط شهر اقدام به تیراندازی و شلیک تیر هوایی می‌کنند، یا دیده‌اید که چطور دوربین‌های مداربسته را در این شهر کوچک خوزستانی از کار می‌اندازند تا خط و ربط‌های سازمانی و سیاسی‌شان شناسایی نشود و بعد سراغ رگبار بستن به سمت مردم می‌روند. حتما دیده‌اید که چطور صفحه «قیام ایذه» از کشته شدن و به رگبار بستن ماموران هلهله می‌کند، اما وقتی متوجه می‌شوند میان کسانی که کشته شدند کودک هم حضور دارد، تمام استوری‌های‌شان را حذف و اصل پیج را هم با ۱۳۰هزار فالوئر از دسترس خارج می‌کنند. هرچند که اسکرین‌شات تمام این اتفاقات و شادی‌شان بعد از عملیات تروریستی ایذه در فضای مجازی موجود است.
در این فراخوان بی هویت و خشونت طلب، از ایذه هفت نفر، بوکان سه نفر، مشهد سه نفر، اصفهان سه نفر، سنندج دو نفر، سراوان دو نفر، قروه یک نفر و از شیراز یک نفر به شهادت رسیدند تا دوباره شاهد تکرار جنایت شاهچراغ و ورود معارضان و تجزیه‌طلبان به فاز تروریسم گرم باشیم؛ تروریسمی که فقط با خون و تجزیه ایران سیراب می‌شود. پس چرا باید در برابر جریانی که بعد از شکست در پروژه «مردمی کردن اعتصابات» به جنون خشونت و پایان خط رسیده و خطرناک‌ترین مرحله این بازی یعنی تروریسم را علیه ایران فعال کرده تا کشور را به پرتگاه جنگ داخلی بکشاند، همچنان مدارا و آن را تحمل کرد؟ در حالی که مطالبه به حق مردم پایان مماشات و برخورد بدون اغماض با تروریست‌های ورژن ۱۴۰۱ است.

  • نویسنده :
  • منبع : ایرنا