19 دی: اعتماد در یادداشتی به نقد اظهارات برخی مسئولان دولتی پرداخته است.
در این مطلب آمده است:مشاور رییسجمهور در اظهارنظری «نوجوانان اغتشاشگر» (تعبیر از خود ایشان است) را فرزندان فضای مجازی دانستهاند نه فرزندان آموزش و پرورش. همچنین وزیر آموزش و پرورش درخواست نموده است حوزه علمیه کمک کند باور دانشآموزان را تغییر دهیم.
درباره این دو اظهارنظر نکات زیر قابل ذکر است:
1- فرآیند «جامعهپذیری» «فرآیندی روانی- اجتماعی است که بر پایه آن، شخصیت اساسی فرد، تحتتاثیر نهادهای تربیتی، دینی، خانوادگی و رسانهای شکل مییابد. تربیت نسل جدید را هرگز نمیتوان با تقلیل گرایی به یک نهاد خاص مثل فضای مجازی منتسب نمود.
2- همعقیده با پیتر برگر (Berger, P. L.) جهان معاصر در سیطره گروههای قدرتمندی است که برای تصاحب مکانیسمهای فرآیند جامعهپذیری به ویژه در ابعاد سیاسی و دینی با همدیگر رقابت میکنند. بر این مبنا، عبارت «فرزندان فضای مجازی» نشاندهنده اعتراف ما به شکست خوردن در جامعهپذیری نوجوانان در میدان رقابتی است که امکانات و فرصتهای زمانی و مکانی آن بیشتر در دست خود ماست. این اظهارات نه تنها ناکارآمدی نظام جامعهپذیری ما را توجیه نخواهد کرد، بلکه ما را در ریشهیابی و علتشناسی مشکلات جامعهپذیری نوجوانان، دچار سردرگمی خواهد کرد.
3- پرسش مهم آنکه، مشاور رییسجمهوری چه توجیهی برای شکست نظام آموزش و پرورش در رقابت با فضای مجازی دارد؟ چرا با دو سال دوری دانشآموزان از آموزش حضوری مدارس در دوران کرونا «نظام جامعهپذیری نوجوانان» ما باید دچار اختلال شود؟ این توجیهات به دلایل زیر قابل قبول به نظر نمیرسد.
- نخست آنکه، نوجوانان، دوازده سال از زندگی خود را در دوران مدرسه سپری میکنند و با دو سال دوری از آموزش حضوری مدرسه نباید ماحصل 10 سال جامعهپذیری به باد برود! اگر چنین اتفاقی بیفتد باید ناکارآمدی نظام جامعهپذیری به ویژه آموزش و پرورش را بپذیریم نه اینکه با انتساب ناکارآمدیها به فضای مجازی، ضعفهای خود را کتمان نکنیم.
- حتی اگر روی دو سال دوری دانشآموزان از آموزش حضوری مدارس متمرکز شویم باید به این نکته توجه داشته باشیم که بخشی از فرصت حضور دانشآموزان در فضای مجازی به آموزش از طریق برنامه شاد اختصاص داشته است. همچنین فضای مجازی بهطور کامل در دست رقبای نظام جامعهپذیری رسمی ما قرار نداشته است و نظام رسانهای ما هم بیکار نبوده است.
4- همعقیده با لوسین پای (Lucian Pye) جامعهپذیری را میتوان فرآیندی سه مرحلهای شامل جامعهپذیری پایهای، جامعهپذیری سیاسی و گمارش و فعالیت سیاسی دانست. بر این اساس کیفیت فعالیت سیاسی برخی نوجوانان در اعتراضهای اخیر و حتی هنجارشکنیهای آنها را باید در این فرآیند سهمرحلهای به ویژه فرآیند جامعهپذیری پایهای جستوجو کرد که بخش مهمی از آن بر عهده دستگاه تعلیم و تربیت و نهادهای دینی ما است.
5- انتساب صرف اعتراضها چه در سطح نوجوانان و چه در سطح گروههای سنی دیگر به فضای مجازی، نشاندهنده عدم شناخت ما از لایههای اجتماعی و مسائل آنها است. فضای مجازی، برساخت و بازتاب فضای واقعی جامعه است و هویتی مستقل از فضای واقعی ندارد. در نتیجه ریشهها را باید در وضعیت واقعی جامعه و عملکرد خود تصمیمسازان و تصمیمگیران کلان و میانه کشور جستوجو کرد. وقتی فضای واقعی را بتوانیم مدیریت کنیم آن وقت فضای مجازی هم خودبهخود مدیریت خواهد شد. واقعیت آن است که یکی از دلایل مهم اختلال در «جامعهپذیری سیاسی نوجوانان» کاهش اعتماد اجتماعی و سیاسی به کارگزاران سیاسی و عدم تصور آیندهای روشن برای این نسل است.
6- قبل از کمک گرفتن از حوزههای علمیه برای تغییر باور دانشآموزان، وزیر آموزش و پرورش مشخص نمایند که وضعیت فعلی باورها و نگرشهای دانشآموزان چیست و طبق کدام اسلوب و معیار به این نتیجه رسیدهاند که این باورها باید تغییر یابند. سپس مشخص نمایند که بهترین شیوه برای تغییر در این باورها کدام است و آیا حوزه علمیه در این هدف میتواند کمک نماید یا نه. ایشان میتوانند میزان موفقیت و چالشهای حضور روحانیون در مدارس را که در قالب طرحهای مختلف مانند روشنا و امین و مانند آن پیگیری شده است مد نظر قرار دهند و سپس درباره کمک گرفتن از آنها برای تغییر باورها برنامهریزی نمایند.
7- اگر آنچنان که وزیر آموزش و پرورش معتقد به تغییر باور دانشآموزان به کمک نهادهای دینی هستند مشاور رییسجمهور هم در فکر تغییر باورهای دانشآموزان هستند بهتر است از ادبیات دیگری برای مخاطب قرار دادن نوجوانان معترض بهره بگیرند. به عبارت بهتر، اگر قصد تغییر باور دیگران را داریم نخست باید از خودمان شروع کنیم و باورهای خود را درباره آنها تغییر دهیم.
درباره این دو اظهارنظر نکات زیر قابل ذکر است:
1- فرآیند «جامعهپذیری» «فرآیندی روانی- اجتماعی است که بر پایه آن، شخصیت اساسی فرد، تحتتاثیر نهادهای تربیتی، دینی، خانوادگی و رسانهای شکل مییابد. تربیت نسل جدید را هرگز نمیتوان با تقلیل گرایی به یک نهاد خاص مثل فضای مجازی منتسب نمود.
2- همعقیده با پیتر برگر (Berger, P. L.) جهان معاصر در سیطره گروههای قدرتمندی است که برای تصاحب مکانیسمهای فرآیند جامعهپذیری به ویژه در ابعاد سیاسی و دینی با همدیگر رقابت میکنند. بر این مبنا، عبارت «فرزندان فضای مجازی» نشاندهنده اعتراف ما به شکست خوردن در جامعهپذیری نوجوانان در میدان رقابتی است که امکانات و فرصتهای زمانی و مکانی آن بیشتر در دست خود ماست. این اظهارات نه تنها ناکارآمدی نظام جامعهپذیری ما را توجیه نخواهد کرد، بلکه ما را در ریشهیابی و علتشناسی مشکلات جامعهپذیری نوجوانان، دچار سردرگمی خواهد کرد.
3- پرسش مهم آنکه، مشاور رییسجمهوری چه توجیهی برای شکست نظام آموزش و پرورش در رقابت با فضای مجازی دارد؟ چرا با دو سال دوری دانشآموزان از آموزش حضوری مدارس در دوران کرونا «نظام جامعهپذیری نوجوانان» ما باید دچار اختلال شود؟ این توجیهات به دلایل زیر قابل قبول به نظر نمیرسد.
- نخست آنکه، نوجوانان، دوازده سال از زندگی خود را در دوران مدرسه سپری میکنند و با دو سال دوری از آموزش حضوری مدرسه نباید ماحصل 10 سال جامعهپذیری به باد برود! اگر چنین اتفاقی بیفتد باید ناکارآمدی نظام جامعهپذیری به ویژه آموزش و پرورش را بپذیریم نه اینکه با انتساب ناکارآمدیها به فضای مجازی، ضعفهای خود را کتمان نکنیم.
- حتی اگر روی دو سال دوری دانشآموزان از آموزش حضوری مدارس متمرکز شویم باید به این نکته توجه داشته باشیم که بخشی از فرصت حضور دانشآموزان در فضای مجازی به آموزش از طریق برنامه شاد اختصاص داشته است. همچنین فضای مجازی بهطور کامل در دست رقبای نظام جامعهپذیری رسمی ما قرار نداشته است و نظام رسانهای ما هم بیکار نبوده است.
4- همعقیده با لوسین پای (Lucian Pye) جامعهپذیری را میتوان فرآیندی سه مرحلهای شامل جامعهپذیری پایهای، جامعهپذیری سیاسی و گمارش و فعالیت سیاسی دانست. بر این اساس کیفیت فعالیت سیاسی برخی نوجوانان در اعتراضهای اخیر و حتی هنجارشکنیهای آنها را باید در این فرآیند سهمرحلهای به ویژه فرآیند جامعهپذیری پایهای جستوجو کرد که بخش مهمی از آن بر عهده دستگاه تعلیم و تربیت و نهادهای دینی ما است.
5- انتساب صرف اعتراضها چه در سطح نوجوانان و چه در سطح گروههای سنی دیگر به فضای مجازی، نشاندهنده عدم شناخت ما از لایههای اجتماعی و مسائل آنها است. فضای مجازی، برساخت و بازتاب فضای واقعی جامعه است و هویتی مستقل از فضای واقعی ندارد. در نتیجه ریشهها را باید در وضعیت واقعی جامعه و عملکرد خود تصمیمسازان و تصمیمگیران کلان و میانه کشور جستوجو کرد. وقتی فضای واقعی را بتوانیم مدیریت کنیم آن وقت فضای مجازی هم خودبهخود مدیریت خواهد شد. واقعیت آن است که یکی از دلایل مهم اختلال در «جامعهپذیری سیاسی نوجوانان» کاهش اعتماد اجتماعی و سیاسی به کارگزاران سیاسی و عدم تصور آیندهای روشن برای این نسل است.
6- قبل از کمک گرفتن از حوزههای علمیه برای تغییر باور دانشآموزان، وزیر آموزش و پرورش مشخص نمایند که وضعیت فعلی باورها و نگرشهای دانشآموزان چیست و طبق کدام اسلوب و معیار به این نتیجه رسیدهاند که این باورها باید تغییر یابند. سپس مشخص نمایند که بهترین شیوه برای تغییر در این باورها کدام است و آیا حوزه علمیه در این هدف میتواند کمک نماید یا نه. ایشان میتوانند میزان موفقیت و چالشهای حضور روحانیون در مدارس را که در قالب طرحهای مختلف مانند روشنا و امین و مانند آن پیگیری شده است مد نظر قرار دهند و سپس درباره کمک گرفتن از آنها برای تغییر باورها برنامهریزی نمایند.
7- اگر آنچنان که وزیر آموزش و پرورش معتقد به تغییر باور دانشآموزان به کمک نهادهای دینی هستند مشاور رییسجمهور هم در فکر تغییر باورهای دانشآموزان هستند بهتر است از ادبیات دیگری برای مخاطب قرار دادن نوجوانان معترض بهره بگیرند. به عبارت بهتر، اگر قصد تغییر باور دیگران را داریم نخست باید از خودمان شروع کنیم و باورهای خود را درباره آنها تغییر دهیم.
- نویسنده :
- منبع :
https://19dey.com/news/50648