19 دی: اخیرا سخنگوی دولت، مطالبی را درباره شنیده شدن اعتراضها ذکر کرده و مدعی شدهاند: «آشوبگران مانع شنیده شدن صدای معترضان شدند».
روزنامه اعتماد با اشاره به این جمله سخنگوی دولت نوشت:
درباره این اظهارنظر چند نکته قابل ذکر است:
1- اگر شنیده شدن در معنای فیزیکی آن مدنظر باشد، این ادعا از آن ادعاهای عجیب و غریب است. ادعای ایشان در ذهن مخاطب چنین تداعی میکند که انگار افرادی در جلسهای چهره به چهره قصد دارند اعتراض خود را به صاحبان قدرت منتقل کنند که در این میان افرادی با ایجاد بلوا و آشوب، مانع آن میشوند که صدای معترضین و مطالبات آنها به گوش صاحبان قدرت و کارگزاران دولت برسد! ایشان با این سخن، ما را به عصری بردهاند که ارتباطات در آن فقط به تماس چهره به چهره محدود میشد؛ در صورتی که همه واقفیم خواستهها و مطالبات اعتراضها به شکلهای مختلف رسانهای کاملا در دسترس است و هیچ مانعی از جمله اغتشاشها در عزم دولت برای شنیدن اختلال ایجاد نمیکند.
2- حتی اگر ادعای سخنگوی محترم دولت را در مانعتراشی اغتشاشگران در شنیده شدن صدای معترضان درست تلقی کنیم، پذیرش آن، نشاندهنده قصور و کوتاهی خود دولت است؛ چراکه فراهم آوردن اسباب شنیده شدن اعتراضهای مسالمتآمیز از وظایف دولت است. به این معنا که دولت موظف است مجوزهای لازم را برای اعتراضهای قانونی در مکانی مشخص، صادر و امنیت آن را تامین کند. همچنین دولت وظیفه دارد با دقت مطالبات و خواستههای معترضین را رصد و درباره شیوههای پاسخگویی و برآورده شدن این مطالبات و خواستهها اقدام کند.
3- «شنیدن» و «شنیده شدن»، مکمل یکدیگر هستند؛ به عبارت بهتر «وقتی نشنوی، شنیده هم نخواهی شد». در این میان، از نشانههای اصلی شنیده شدن اعتراضها توسط حاکمیت، نحوه برخورد با منتقدین و معترضین است. بر این اساس، اگر دنبال اصلاح رابطه دوطرفه «شنیدن و شنیده شدن» هستیم، نخست باید در نحوه برخورد با منتقدین تجدیدنظر کنیم.
4- تبعات و آثار «شنیدن ناقص» و «تفسیر غلط شنیدهها»، از نشنیدن خطرناکتر است. «شنیدن گزینشی مطالبات» و سانسور بخشهای دیگر آنها، شنیدن ناقص است. همچنین «شنیدن درست» فقط به معنای «شنیدن فیزیکی» نیست، بلکه باید در تفسیر آنچه میشنویم هم درست عمل کنیم.
5- شنیدن و پاسخگویی به اعتراضها، به معنای تسلیم محض در برابر تمامی خواستهها و مطالبات نیست؛ بلکه معنای واقعی آن، احترام دوطرفه، صبوری و به رسمیت شناختن همدیگر برای رسیدن به تفاهم است. اگر گفتوگوها صادقانه باشد طرفین محدودیتهای همدیگر را درک خواهند کرد.
6- فرآیند «تقلا برای شنیده شدن» در میان افراد جامعه از طیف مثبت آن، در قالب «شنیده شدن مسالمتآمیز و دوستانه» شروع و به طیف منفی آن در قالب «اغتشاش و آشوب» منتهی میشود. به عبارت بهتر افراد جامعه، هرگز اقدام اعتراضی خود را با آشوب و اغتشاش شروع نمیکنند؛ بلکه آنها مطالبات و خواستههای خود را پیش از شروع ناآرامیها به صورت مسالمتآمیز و دوستانه بیان میکنند.
7- برای نشنیدن، شگردها و شیوههای مختلفی میتوان ابداع کرد یا بهانههای مختلفی تراشید؛ اما این شیوهها نه تنها کمک چندانی به کنترل وضعیت ملتهب جامعه نخواهد کرد، بلکه هزینههای سنگینی نیز به حاکمیت تحمیل خواهد کرد.
درباره این اظهارنظر چند نکته قابل ذکر است:
1- اگر شنیده شدن در معنای فیزیکی آن مدنظر باشد، این ادعا از آن ادعاهای عجیب و غریب است. ادعای ایشان در ذهن مخاطب چنین تداعی میکند که انگار افرادی در جلسهای چهره به چهره قصد دارند اعتراض خود را به صاحبان قدرت منتقل کنند که در این میان افرادی با ایجاد بلوا و آشوب، مانع آن میشوند که صدای معترضین و مطالبات آنها به گوش صاحبان قدرت و کارگزاران دولت برسد! ایشان با این سخن، ما را به عصری بردهاند که ارتباطات در آن فقط به تماس چهره به چهره محدود میشد؛ در صورتی که همه واقفیم خواستهها و مطالبات اعتراضها به شکلهای مختلف رسانهای کاملا در دسترس است و هیچ مانعی از جمله اغتشاشها در عزم دولت برای شنیدن اختلال ایجاد نمیکند.
2- حتی اگر ادعای سخنگوی محترم دولت را در مانعتراشی اغتشاشگران در شنیده شدن صدای معترضان درست تلقی کنیم، پذیرش آن، نشاندهنده قصور و کوتاهی خود دولت است؛ چراکه فراهم آوردن اسباب شنیده شدن اعتراضهای مسالمتآمیز از وظایف دولت است. به این معنا که دولت موظف است مجوزهای لازم را برای اعتراضهای قانونی در مکانی مشخص، صادر و امنیت آن را تامین کند. همچنین دولت وظیفه دارد با دقت مطالبات و خواستههای معترضین را رصد و درباره شیوههای پاسخگویی و برآورده شدن این مطالبات و خواستهها اقدام کند.
3- «شنیدن» و «شنیده شدن»، مکمل یکدیگر هستند؛ به عبارت بهتر «وقتی نشنوی، شنیده هم نخواهی شد». در این میان، از نشانههای اصلی شنیده شدن اعتراضها توسط حاکمیت، نحوه برخورد با منتقدین و معترضین است. بر این اساس، اگر دنبال اصلاح رابطه دوطرفه «شنیدن و شنیده شدن» هستیم، نخست باید در نحوه برخورد با منتقدین تجدیدنظر کنیم.
4- تبعات و آثار «شنیدن ناقص» و «تفسیر غلط شنیدهها»، از نشنیدن خطرناکتر است. «شنیدن گزینشی مطالبات» و سانسور بخشهای دیگر آنها، شنیدن ناقص است. همچنین «شنیدن درست» فقط به معنای «شنیدن فیزیکی» نیست، بلکه باید در تفسیر آنچه میشنویم هم درست عمل کنیم.
5- شنیدن و پاسخگویی به اعتراضها، به معنای تسلیم محض در برابر تمامی خواستهها و مطالبات نیست؛ بلکه معنای واقعی آن، احترام دوطرفه، صبوری و به رسمیت شناختن همدیگر برای رسیدن به تفاهم است. اگر گفتوگوها صادقانه باشد طرفین محدودیتهای همدیگر را درک خواهند کرد.
6- فرآیند «تقلا برای شنیده شدن» در میان افراد جامعه از طیف مثبت آن، در قالب «شنیده شدن مسالمتآمیز و دوستانه» شروع و به طیف منفی آن در قالب «اغتشاش و آشوب» منتهی میشود. به عبارت بهتر افراد جامعه، هرگز اقدام اعتراضی خود را با آشوب و اغتشاش شروع نمیکنند؛ بلکه آنها مطالبات و خواستههای خود را پیش از شروع ناآرامیها به صورت مسالمتآمیز و دوستانه بیان میکنند.
7- برای نشنیدن، شگردها و شیوههای مختلفی میتوان ابداع کرد یا بهانههای مختلفی تراشید؛ اما این شیوهها نه تنها کمک چندانی به کنترل وضعیت ملتهب جامعه نخواهد کرد، بلکه هزینههای سنگینی نیز به حاکمیت تحمیل خواهد کرد.
- نویسنده :
- منبع :
https://19dey.com/news/51906