- در ایران مساله خشم، یک مساله خیلی جدی است. رفتار و واکنشهای ناشی از خشم همیشه احساس میشوند. اعداد و ارقام هم این گزاره را تایید میکرد؛ کمااینکه در نظرسنجی گالوپ در سال 2013 مشخص شد که ایرانیها از خشمگینترین مردم دنیا هستند؛ یعنی حدود 54 درصد مردم روزانه تجربه خشم داشتند. در سال 2014 ایرانیها بعد از عراقیها، بیشترین تعداد تجربه خشم را داشتند. در 2018 هم به همین صورت؛ یعنی ایرانیها از نظر تکرار تجربه خشم در رتبه سوم دنیا و بعد از مردم عراق و سودان جنوبی بودند.
- خشم در ایرانیها، مساله تازهای نیست که بگوییم صرفا به علت فیلترینگ ایجاد شده است. اما قطعا فیلترینگ از علل دیگر تشدید غیظ و غضب مردم است. اما خشم فراگیر در جامعه ایرانی را میتوان بهطور کلی به تمام ممنوعیتها و ناکامیهایی منسوب کرد که به سوژه ایرانی تحمیل شده است. از ممنوعیت ویدیو و ماهواره گرفته تا ممنوعیتهای مرتبط با پوشش، موسیقی، تحزب و حق اعتراض آزاد. به اینها میتوان ناکامیهای دیگر ناشی از برنامههای بیپایان ریاضت اقتصادی را هم اضافه کرد که به صورت اعتراضات صنفی و جمعی متناوب در کشور بروز کردهاند.
- خطاب رسمی اصرار دارد شهروندان را همچون سوژههای راضی و مطیع، مورد خطاب قرار دهد که خود تحمیل هویتی است که خشم را تشدید میکند. درباره اعتراضات فکر میکنم کسی نتواند این نکته را انکار کند که خشم به شدیدترین شیوه بروز پیدا کرده است.
- خشم اجتماعی، حاوی پیام سیاسی بسیار مهمی است، خشم همچون کوه یخی است که راس مشهود آن تنها بخش کوچکی از انرژی و حجمی است که بهطور بیواسطه مشاهده نمیشود.
- بدیهی است که با توجه به اهمیت و تنیدهشدن فضای مجازی در تجربه روزانه مردم، فیلترینگِ این فضا یکی از عوامل مهمی باشد که خشم و انباشت آن را افزایش میدهد. تداوم این امر باعث میشود که نوعی از سرمایه اجتماعی مبتنی بر اعتماد را از دست میدهیم؛ اعتمادی که اعاده آن آسان اگر اصولا ممکن باشد نخواهد بود. چراکه ایجاد اعتماد و برگرداندن شرایط به وضعیت نسبتا نرمال، بسیار پیچیدهتر از تخریب آن است.
- بدون پرداختن به علل ایجاد خشم و تلاش برای تخلیه این هیجان با پاسخ مناسب، کاهش اعتراضات نشانه فروکشکردن خشم نیست، بلکه نشانه فروکوفتهشدن آن است.چیزی که فروخفته و جمع میشود به مراتب میتواند با شدت بیشتری در آینده بروز پیدا کند.
- غالب افرادی که تمایل به ترک وطن دارند با زبانها و ابراز دلایل گوناگون میگویند که این سرزمین محلی نیست که امکان تحقق آرزوها و آینده مطلوبشان را برایشان مهیا کند. همچنین ایشان کرامت و قدر خود را در این شرایط مخدوششده مییابند. به عبارتی دیگر این مساله مرتبط با موضوع امید اجتماعی است.
- نویسنده :
- منبع :