19 دی: افسوس که هنوز عناصری با پیشانی‌های پینه‌ بسته، شعارهای دوآتشه، ژست‌های سوپرانقلابی و گفتارها و نوشتارهای بشدت افراطی در حال بردن همه چیز به لبه پرتگاه هستند و در عین حال کسی به این فکر نمی‌افتد که اینهمه نفرت ‌افکنی در داخل و مانع پیشرفت کارهای بزرگ شدن در روابط بین‌الملل، با چه هدفی صورت می‌گیرد.
روزنامه جمهوری اسلامی درسرمقاله خود با عنوان«باز هم غفلت از ایلی کوهن‌های داخلی!» این گونه آورده است:
ما قلم به دست نگرفته‌ایم که قضاوت کنیم. قضاوت، وظیفه قاضی است، کسی که درسش را خوانده، آموزشش را دیده و جایگاه اجتماعیش دادرسی است.
کار قلم به دستان، علاوه بر ثبت وقایع و تحلیل و تفسیر عملکردها، پیش‌بینی آنچه ممکن است رخ بدهد و هشدار دادن درباره خطرها و تهدیدهاست. بنابراین، از این قلم انتظار نداشته باشید نظر بدهد فلان شخص که چند روز قبل به جرم جاسوسی برای انگلیس اعدام شد، استحقاق چنین مجازاتی را داشت یا نه، این را باید قانون بگوید و مجری آن که قاضی است. بعد از آنکه قاضی به وظیفه خودش عمل کرد، نوبت به اقشاری از مردم جامعه می‌رسد که درباره چگونگی شکل گرفتن چنین وقایعی فکر کنند و برای مصون ماندن جامعه از عوارض منفی آنها چاره‌ای بیندیشند و مانع تکرار خسران‌ها شوند. اهالی رسانه و قلم به دستان، یکی از این اقشارند.
حرف امروز این قلم اینست که اعدام یک جاسوس فقط وقتی اثر مصونیت‌ بخشی خود را در جامعه برجای خواهد گذاشت که متولیان امور با ردیابی شیوه‌های بکار گرفته شده توسط او، به سراغ نمونه‌های مشابه بروند و اجازه ندهند افراد دیگری با استفاده از همان شیوه‌ها اهداف بیگانگان را دنبال کنند و محقق سازند. دیدیم که پیشانی پینه ‌بسته هم می‌تواند ابزاری برای خیانت باشد، دیدیم که سوابق انقلابی ‌گری هم می‌تواند وسیله‌ای برای فریب باشد، دیدیم که تندروی و توسل به شعارهای دوآتشه علیه این و آن هم می‌تواند پوششی برای چهره‌های دست‌ آموز دشمنان باشد و دیدیم که شعارهای آتشین علیه قدرت‌های خارجی دادن و مخالفت با برجام و اف‌ای‌تی‌اف هم می‌تواند راهی برای جلوگیری کردن از پیشرفت کشور باشد. اینها را اگر برای عبرت گرفتن کافی بدانیم، می‌توانیم چهره واقعی بسیاری از افراد که برای بیگانگان کار می‌کنند را تشخیص بدهیم و فریب پینه‌های پیشانی، جانماز آب کشیدن‌ها، سوپرانقلابی وانمودن کردن‌ها و شعارهای آتشین دادنشان علیه این و آن را نخوریم و اجازه ندهیم کشور به دامی که آنها با مشارکت دشمنان برای ملت پهن کرده‌اند بیفتد.
در سوریه، ماجرای «ایلی‌ کوهن» بظاهر انقلابی دوآتشه‌ای که روزها در مجلس و در دولت و در اجتماعات با حرارت زایدالوصفی علیه رژیم صهیونیستی سخنرانی می‌کرد ولی شب‌ها در خانه خودش اخبار سری سوریه را به سازمان جاسوسی اسرائیل «موساد» مخابره می‌کرد و توانسته بود تا مسئولیت معاونت یکی از مهم‌ترین وزارتخانه‌ها ارتقاء یابد و حتی خود را برای رسیدن به مناصب بالاتر آماده کند، بسیار درس‌آموز است. سرانجام مشخص شد که او عامل موساد است و بازداشت و محاکمه و در سال 1344 در میدان مزجه دمشق به ‌دار آویخته شد.
در ایران خودمان هم همین امسال، پرده از چهره «کاترین شکدم» خانم یهودی عامل صهیونیسم که چند سال بود با قیافه‌ای کاملاً مذهبی و پوششی که اجازه نمی‌داد حتی یک تار مویش هم پیدا باشد خود را به عنوان یک انقلابی دوآتشه‌ جا زده بود و با رده‌های بالای مسئولین ارتباط برقرار کرده بود، افتاد و مشخص شد که برای رژیم صهیونیستی جاسوسی می‌کرد. او بشدت علیه غرب و رژیم صهیونیستی و برجام موضع می‌گرفت و در همان حال چنان خود را شیفته مذهب تشیع و انقلاب اسلامی جا می‌زد که کسی باور نمی‌کرد عامل غرب و صهیونیسم باشد. افشای چهره واقعی این جاسوسه، عوارضی در داخل داشت و موجب حذف‌ها و جابجائی‌هائی شد ولی افسوس که هنوز عناصری با پیشانی‌های پینه‌ بسته، شعارهای دوآتشه، ژست‌های سوپرانقلابی و گفتارها و نوشتارهای بشدت افراطی در حال بردن همه چیز به لبه پرتگاه هستند و در عین حال کسی به این فکر نمی‌افتد که اینهمه نفرت ‌افکنی در داخل و مانع پیشرفت کارهای بزرگ شدن در روابط بین‌الملل، با چه هدفی صورت می‌گیرد. کسی به این سؤال جواب نمی‌دهد که ایلی ‌کوهن‌ها و کاترین شکدم‌های داخلی ما چرا آزادانه به کار خود ادامه می‌دهند و از رهگذر خدمات درخشان! آنها هر روز تحریم‌ها بیشتر، حلقه محاصره تنگ‌تر، معیشت مردم سخت‌تر و سفره‌ها کوچک‌تر می‌شوند؟
تکرار این نکته را در حاشیه اعدام جاسوس انگلیس لازم می‌دانیم که حرف امروز ما اینست که اعدام یک جاسوس فقط وقتی اثر مصونیت ‌بخشی خود را در جامعه برجای خواهد گذاشت که متولیان امور با ردیابی شیوه‌های بکار گرفته شده توسط او، به سراغ نمونه‌های مشابه بروند و اجازه ندهند افراد دیگری با استفاده از همان شیوه‌ها اهداف بیگانگان را دنبال کنند و محقق سازند.

  • نویسنده :
  • منبع :