یادداشت ۱۹ دی شماره ۳۶۶۲ مورخه ۲۰ اسفندماه ۱۴۰۱ با عنوان «مواظب مدعیان دروغین نیابت باشیم» به قلم حجت الاسلام والمسلمین عبدالرحیم اباذری بدین شرح است:
در طول تاریخ، سوء استفادههای زیادی از سوی افراد نامیزان و گروههای فرصت طلب، نسبت به نیمه شعبان و وجود مبارک حضرت حجت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شده است و علمای شیعه همواره در برابر این انحرافات ایستاده و روشنگری کردهاند. این موضوع ریشه تاریخی دارد. وقتی پیرامون فرقههای مختلف شیعی تحقیق و بررسی میکنیم در مییابیم که اکثر آنها به انگیزههای مادی، سیاسی و غیره پا به عرصههای دینی سیاسی و اجتماعی گذاشته و علاوه بر خود دیگران را گرفتار این انحرافات کردند.
مثلاً فرقه «واقفیه» که شیعه هفت امامی هستند، بنیانگذاران این فرقه برای این که اموال نزد خود را به خاطر نمایندگی از امام کاظم (علیه السلام) داشتند به امام بعدی «امام رضا علیه السلام» ندهند ادعای غیبت امام کاظم را کرده و شایعه به راه انداختند آن حضرت به شهادت نرسیده، بلکه غیبت کرده و بعداً بر میگردند. شیخ طوسی در الغیبة مینویسد: اولین کسانی که بر امامت امام هفتم شیعیان توقف کردند، علی بن ابی حمزه بطائنی، زیاد بن مروان قندی و عثمان بن عیسی رواسی بودهاند که «در مال دنیا طمع کردند و به حطام آن دل بستند.»
یا فرد دیگری به نام «محمد بن علی شَلمغانی» که در دستگاه نیابت نائب دوم با «محمد بن عثمان عَمری» همکاری میکرد، انتظار داشت بعد از درگذشت نائب دوم، نیابت به او منتقل شود ولی چون حسین بن روح نوبختی برای نیابت سوم برگزیده شد، حسادت وی شعله ور گشت و او نیابت نائب سوم را منکر شد و خود ادعای نیابت مستقل نمود.
در سدههای اخیر نیز دقیقاً فرقههای: بابیت، بهائیت در ادامه همین لغزشهای مادی، اخلاقی و سیاسی به وجود آمدند. علی محمد باب وقتی در مقابل فقهای شیعه ادعای بابیت کرد و گفت که «من نماینده امام زمان هستم»، چون عدهای ساده لوح اطرافش جمع شدند، او متوجه ظاهر نگری و حماقت آنان شد در مرحله بعد گفت «من خودِ امام زمان هستم.» حتی حماقت طرفدارانش باعث شد و او ادعای پیامبری هم کرد و کارش به جایی رسید که بعضی از مشاهیر تبریز در معجزات و کرامات وی مقالات و کتابها نوشتند و او را «معجزه قرن» نامیدند.
متأسفانه بعد از پیروزی انقلاب نیز شبیه این ماجراها گاهی کمرنگ و گاهی پر رنگ اتفاق افتاد که با هوشیاری حضرت امام خمینی و افشای علما و فقهای تیزبین تا حدودی نتوانستند مردم را فریب بدهند. در زمان حیات امام خمینی افراد متعددی مدعی ارتباط با امام زمان شدند و میخواستند به قول خودشان پیامی از طرف ایشان به امام خمینی برسانند، حتی یک آقای محترمی، طی دست خطی نوشته که فردی با امام زمان ارتباط دارد در دو مرحله به امام پیام آورده و پیروزی انقلاب را به ایشان بشارت داده، اما رهبر کبیر انقلاب هرگز اعتنا، میدان و اجازه دیدار به این جور آدمهای متوهم و ظاهر نگر نداد. در موردی که بعضی مسئولین برجسته خیلی اصرار کرده بودند، امام فرموده بود: «اگرشخص مدعی راست میگوید، من یک دیوان اشعار گم کردم اول جای آن را از حضرت سؤال کند و برایم بیاورد، بعد در خدمتشان هستم.» اما او رفت و هرگز برنگشت.
بعدها به خاطر غفلتهایی که متأسفانه انجام گرفت در دهه هشتاد کار به جایی رسید این انحرافات در سطح مسئولین رده بالا مشاهده گردید و رئیس جمهور وقت با کد «اللهم عجل لولیک الفرج...» وارد میدان شد و به نوعی و با عبارتهای مختلف ادعای ارتباط با امام زمان کرد که ماجرای «هاله نور» و این که «الان آقا امام زمان(عج) خودشان دارند جامعه را اداره میکنند!» یا «پول یارانهها متعلق به امام زمان است» یا «در دانشگاه کلمبیا یقین داشتم مولایم خواهد آمد و صحنه را اداره خواهد کرد» از آن جمله بود به گونهای که ترفندهای ایشان از مرحله عوام فریبی گذشت و به مرحله خواص فریبی رسید، بسیاری از شخصیتهای به ظاهر برجسته حوزوی، دانشگاهی و سیاسی اطراف وی جمع شدند و برایش معجزه و کرامات تراشیدند وکف زدند و ثنا گویی کردند.
میگفتند در ارومیه هنگام سخنرانی دست به دعا برداشت فوری باران شروع به باریدن گرفت. میگفتند در زلزله کرمان دیوارهایی که عکس احمدی نژاد بر آن نصب بود سالم مانده و تخریب نشده بود. گفتند اگر قرار بود پیامبری مبعوث شود، او حتماً این آقا میشد. وی را همانند علی محمد باب «معجزه قرن یا هزاره سوم» خواندند و چه خسارتها و پیامدهای ناگواری از این ناحیه بر پیکر نظام و انقلاب و مردم وارد شد که فقط خدا میداند و شاید سالها بگذرد تا بخشی از آن روشن شود.
متأسفانه این گونه پروژهها همچنان ادامه پیدا کرد و هنوز هم البته با شکل و شمائل جدید و نو ادامه دارد. یکی از آنها، حرکت تشکیلاتی پس ماندههای انجمن حجتیه با نام «ظهور در آینده نزدیک» بود که پشت پرده آن هنوز هم به درستی برای مردم روشن نشده است، این پروژه اگر چه با موضع گیری بعضی از شخصیتهای حوزوی و آگاه در ظاهر شکست خورد و متوقف شد ولی درخفا همچنان این تلاش و تکاپوها ادامه دارد، چون رد پای همان افراد در بعضی مراکز حساس از جمله صدا و سیما همچنان مشاهده میشود و باید مردم و مسئولان به هوش باشند.
آنچه مسلم است نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران براساس واقعیت و عقلانیت و با بهره گیری از مکتب امام و حواریون امام، مانند شهید مطهری و شهید بهشتی استوار شده و از هرگونه خیال بافی، تخیل و توهم مبراست و باید اذعان نمود که امروز اغلب این مشکلات سیاسی، اقتصادی و فقر از ناحیه همین توهمات و آدمهای متوهم سرچشمه گرفته است و اگر مسئولان واقعاً در صدد برطرف کردن و جبران آن هستند، تنها راه رهایی در مرحله اول علاج و انزوای آدمهای متوهم از عرصههای سیاسی و اجرایی و بعد بازگشت به مکتب امام و حواریون امام میباشد و بس.
در طول تاریخ، سوء استفادههای زیادی از سوی افراد نامیزان و گروههای فرصت طلب، نسبت به نیمه شعبان و وجود مبارک حضرت حجت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شده است و علمای شیعه همواره در برابر این انحرافات ایستاده و روشنگری کردهاند. این موضوع ریشه تاریخی دارد. وقتی پیرامون فرقههای مختلف شیعی تحقیق و بررسی میکنیم در مییابیم که اکثر آنها به انگیزههای مادی، سیاسی و غیره پا به عرصههای دینی سیاسی و اجتماعی گذاشته و علاوه بر خود دیگران را گرفتار این انحرافات کردند.
مثلاً فرقه «واقفیه» که شیعه هفت امامی هستند، بنیانگذاران این فرقه برای این که اموال نزد خود را به خاطر نمایندگی از امام کاظم (علیه السلام) داشتند به امام بعدی «امام رضا علیه السلام» ندهند ادعای غیبت امام کاظم را کرده و شایعه به راه انداختند آن حضرت به شهادت نرسیده، بلکه غیبت کرده و بعداً بر میگردند. شیخ طوسی در الغیبة مینویسد: اولین کسانی که بر امامت امام هفتم شیعیان توقف کردند، علی بن ابی حمزه بطائنی، زیاد بن مروان قندی و عثمان بن عیسی رواسی بودهاند که «در مال دنیا طمع کردند و به حطام آن دل بستند.»
یا فرد دیگری به نام «محمد بن علی شَلمغانی» که در دستگاه نیابت نائب دوم با «محمد بن عثمان عَمری» همکاری میکرد، انتظار داشت بعد از درگذشت نائب دوم، نیابت به او منتقل شود ولی چون حسین بن روح نوبختی برای نیابت سوم برگزیده شد، حسادت وی شعله ور گشت و او نیابت نائب سوم را منکر شد و خود ادعای نیابت مستقل نمود.
در سدههای اخیر نیز دقیقاً فرقههای: بابیت، بهائیت در ادامه همین لغزشهای مادی، اخلاقی و سیاسی به وجود آمدند. علی محمد باب وقتی در مقابل فقهای شیعه ادعای بابیت کرد و گفت که «من نماینده امام زمان هستم»، چون عدهای ساده لوح اطرافش جمع شدند، او متوجه ظاهر نگری و حماقت آنان شد در مرحله بعد گفت «من خودِ امام زمان هستم.» حتی حماقت طرفدارانش باعث شد و او ادعای پیامبری هم کرد و کارش به جایی رسید که بعضی از مشاهیر تبریز در معجزات و کرامات وی مقالات و کتابها نوشتند و او را «معجزه قرن» نامیدند.
متأسفانه بعد از پیروزی انقلاب نیز شبیه این ماجراها گاهی کمرنگ و گاهی پر رنگ اتفاق افتاد که با هوشیاری حضرت امام خمینی و افشای علما و فقهای تیزبین تا حدودی نتوانستند مردم را فریب بدهند. در زمان حیات امام خمینی افراد متعددی مدعی ارتباط با امام زمان شدند و میخواستند به قول خودشان پیامی از طرف ایشان به امام خمینی برسانند، حتی یک آقای محترمی، طی دست خطی نوشته که فردی با امام زمان ارتباط دارد در دو مرحله به امام پیام آورده و پیروزی انقلاب را به ایشان بشارت داده، اما رهبر کبیر انقلاب هرگز اعتنا، میدان و اجازه دیدار به این جور آدمهای متوهم و ظاهر نگر نداد. در موردی که بعضی مسئولین برجسته خیلی اصرار کرده بودند، امام فرموده بود: «اگرشخص مدعی راست میگوید، من یک دیوان اشعار گم کردم اول جای آن را از حضرت سؤال کند و برایم بیاورد، بعد در خدمتشان هستم.» اما او رفت و هرگز برنگشت.
بعدها به خاطر غفلتهایی که متأسفانه انجام گرفت در دهه هشتاد کار به جایی رسید این انحرافات در سطح مسئولین رده بالا مشاهده گردید و رئیس جمهور وقت با کد «اللهم عجل لولیک الفرج...» وارد میدان شد و به نوعی و با عبارتهای مختلف ادعای ارتباط با امام زمان کرد که ماجرای «هاله نور» و این که «الان آقا امام زمان(عج) خودشان دارند جامعه را اداره میکنند!» یا «پول یارانهها متعلق به امام زمان است» یا «در دانشگاه کلمبیا یقین داشتم مولایم خواهد آمد و صحنه را اداره خواهد کرد» از آن جمله بود به گونهای که ترفندهای ایشان از مرحله عوام فریبی گذشت و به مرحله خواص فریبی رسید، بسیاری از شخصیتهای به ظاهر برجسته حوزوی، دانشگاهی و سیاسی اطراف وی جمع شدند و برایش معجزه و کرامات تراشیدند وکف زدند و ثنا گویی کردند.
میگفتند در ارومیه هنگام سخنرانی دست به دعا برداشت فوری باران شروع به باریدن گرفت. میگفتند در زلزله کرمان دیوارهایی که عکس احمدی نژاد بر آن نصب بود سالم مانده و تخریب نشده بود. گفتند اگر قرار بود پیامبری مبعوث شود، او حتماً این آقا میشد. وی را همانند علی محمد باب «معجزه قرن یا هزاره سوم» خواندند و چه خسارتها و پیامدهای ناگواری از این ناحیه بر پیکر نظام و انقلاب و مردم وارد شد که فقط خدا میداند و شاید سالها بگذرد تا بخشی از آن روشن شود.
متأسفانه این گونه پروژهها همچنان ادامه پیدا کرد و هنوز هم البته با شکل و شمائل جدید و نو ادامه دارد. یکی از آنها، حرکت تشکیلاتی پس ماندههای انجمن حجتیه با نام «ظهور در آینده نزدیک» بود که پشت پرده آن هنوز هم به درستی برای مردم روشن نشده است، این پروژه اگر چه با موضع گیری بعضی از شخصیتهای حوزوی و آگاه در ظاهر شکست خورد و متوقف شد ولی درخفا همچنان این تلاش و تکاپوها ادامه دارد، چون رد پای همان افراد در بعضی مراکز حساس از جمله صدا و سیما همچنان مشاهده میشود و باید مردم و مسئولان به هوش باشند.
آنچه مسلم است نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران براساس واقعیت و عقلانیت و با بهره گیری از مکتب امام و حواریون امام، مانند شهید مطهری و شهید بهشتی استوار شده و از هرگونه خیال بافی، تخیل و توهم مبراست و باید اذعان نمود که امروز اغلب این مشکلات سیاسی، اقتصادی و فقر از ناحیه همین توهمات و آدمهای متوهم سرچشمه گرفته است و اگر مسئولان واقعاً در صدد برطرف کردن و جبران آن هستند، تنها راه رهایی در مرحله اول علاج و انزوای آدمهای متوهم از عرصههای سیاسی و اجرایی و بعد بازگشت به مکتب امام و حواریون امام میباشد و بس.
- نویسنده :
- منبع :
https://19dey.com/news/56785