سرمقاله ۱۹ دی شماره ۳۶۷۷ مورخه ۲۶ فروردینماه ۱۴۰۲ با عنوان «افروغ از یکدست شدن سیستم میترسید» به قلم حامد رحیمی بدین شرح است:
همین چند روز پیش بود که هشدار داد «همان راهی میرویم که زمان پهلوی باعث انقلاب شد». او بهگونهای با تأیید حرکت «جامعه اعتراضی» تأکید کرد که «سکوت مردم معاویهها و فسادها را بهوجود میآورد!...میزان اموال مسئولان قبل و بعد انقلاب را ببینید! انگار انقلاب سفرهای است که سر کَندن و بُردن از آن بین مسئولان رقابت است» امید آن بود که این جامعه شناس اصولگرا با حیات طیبه خود در گذار دشوار کنونی، کماکان کمک حال ملت، ایران و اسلام باشد، ولی چه ناباورانه امروز این خبر را خواندم که «عماد افروغ نماینده سابق مجلس شورای اسلامی و استاد دانشگاه به دلیل عارضه قلبی بامداد امروز- ۲۵ فروردین - درگذشت.
افروغ هرچند خود را در دایره اصولگرایی تعریف میکرد، اما آزادمردی بود که نقد اصولگرایان را در دستور کار خودش قرار داده بود. این رویکرد او دارای صبغه نظری نیز بود. به عبارت دیگر توانمندی نظریهپردازی، او را در جایگاه ارائه راه حل به جامعه فکری قرار داده بود. نظریه «نقد درون گفتمانی»ای که او ابداع کرد، و بعدها به نظریهای مسلط در بخشهای اندیشگی شد، راه او را در نقد نظام سیاسی مشخص میکرد. نظریه راهش را مشخص کرده بود، به همین دلیل هم بود که گفت: «از یکدست شدن سیستم میترسم».
از این منظر او که افول اخلاقیای را که در جامعه سیاسی به تماشا نشسته بود، نقد کرد. اما قبل از همه به جای نقد، پیشرو جنبش اخلاقیای شد که در آن خود پیشگام بود. او به عنوان مدیر گروه علم و دین پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، اعلام کرد راه مذکور توسط او و همکارانش آغاز شده است. او با توجه به شرایط کشور تأثیر این جنبش را در صحنه اخلاق سیاسی، قابل توجه میدانست. زیرا همفکرانش را کسانی میدانست که علاوه بر سابقهٔ فعالیت سیاسی مبارزاتی و به صورت متشکل و رسمی، به اخلاق توجه ویژهای دارند.
نقد گفتمان درونی و جنبش اخلاقیای که او به پا داشت او را به نتایجی رساند که از دید بسیاری ناخوشایند بود؛ از جمله به صراحت مطرح کرد انقلاب یعنی تا پایینیها نخواهند، بالاییها نتوانند، و یا کسی ثابت نکرد، میرحسین با غربیها در ارتباط فکری و مالی بوده است. یا در اعتراضات اخیر به صراحت تأکید کرد که «این شورش طرد شدگان است». و در انتقاد به مسئولان گفت: «مقامات دعوت به جلسات میکنند تا بگویند، اینها هم آمدند و حرفهایشان را زدند، آنها اصلاً عنایتی به عمل ندارند. »
امید که جامعه ایرانی از جمله شامل اصولگرایان و اصلاح طلبان قادر باشند برای خیر و صلاح خویش و همچنین تمدنی که درآینده میخواهند شکل بدهند، جنبش اخلاقی و نقد گفتمان درونی او را سرلوحه زندگی خویش سازد. زیرا بدون این دو ستون امکان ساختن قدرت مشروع محال است.
همین چند روز پیش بود که هشدار داد «همان راهی میرویم که زمان پهلوی باعث انقلاب شد». او بهگونهای با تأیید حرکت «جامعه اعتراضی» تأکید کرد که «سکوت مردم معاویهها و فسادها را بهوجود میآورد!...میزان اموال مسئولان قبل و بعد انقلاب را ببینید! انگار انقلاب سفرهای است که سر کَندن و بُردن از آن بین مسئولان رقابت است» امید آن بود که این جامعه شناس اصولگرا با حیات طیبه خود در گذار دشوار کنونی، کماکان کمک حال ملت، ایران و اسلام باشد، ولی چه ناباورانه امروز این خبر را خواندم که «عماد افروغ نماینده سابق مجلس شورای اسلامی و استاد دانشگاه به دلیل عارضه قلبی بامداد امروز- ۲۵ فروردین - درگذشت.
افروغ هرچند خود را در دایره اصولگرایی تعریف میکرد، اما آزادمردی بود که نقد اصولگرایان را در دستور کار خودش قرار داده بود. این رویکرد او دارای صبغه نظری نیز بود. به عبارت دیگر توانمندی نظریهپردازی، او را در جایگاه ارائه راه حل به جامعه فکری قرار داده بود. نظریه «نقد درون گفتمانی»ای که او ابداع کرد، و بعدها به نظریهای مسلط در بخشهای اندیشگی شد، راه او را در نقد نظام سیاسی مشخص میکرد. نظریه راهش را مشخص کرده بود، به همین دلیل هم بود که گفت: «از یکدست شدن سیستم میترسم».
از این منظر او که افول اخلاقیای را که در جامعه سیاسی به تماشا نشسته بود، نقد کرد. اما قبل از همه به جای نقد، پیشرو جنبش اخلاقیای شد که در آن خود پیشگام بود. او به عنوان مدیر گروه علم و دین پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، اعلام کرد راه مذکور توسط او و همکارانش آغاز شده است. او با توجه به شرایط کشور تأثیر این جنبش را در صحنه اخلاق سیاسی، قابل توجه میدانست. زیرا همفکرانش را کسانی میدانست که علاوه بر سابقهٔ فعالیت سیاسی مبارزاتی و به صورت متشکل و رسمی، به اخلاق توجه ویژهای دارند.
نقد گفتمان درونی و جنبش اخلاقیای که او به پا داشت او را به نتایجی رساند که از دید بسیاری ناخوشایند بود؛ از جمله به صراحت مطرح کرد انقلاب یعنی تا پایینیها نخواهند، بالاییها نتوانند، و یا کسی ثابت نکرد، میرحسین با غربیها در ارتباط فکری و مالی بوده است. یا در اعتراضات اخیر به صراحت تأکید کرد که «این شورش طرد شدگان است». و در انتقاد به مسئولان گفت: «مقامات دعوت به جلسات میکنند تا بگویند، اینها هم آمدند و حرفهایشان را زدند، آنها اصلاً عنایتی به عمل ندارند. »
امید که جامعه ایرانی از جمله شامل اصولگرایان و اصلاح طلبان قادر باشند برای خیر و صلاح خویش و همچنین تمدنی که درآینده میخواهند شکل بدهند، جنبش اخلاقی و نقد گفتمان درونی او را سرلوحه زندگی خویش سازد. زیرا بدون این دو ستون امکان ساختن قدرت مشروع محال است.
- نویسنده :
- منبع :
https://19dey.com/news/58019