درهمین زمینه «اشکنه» با ارسال نامهای نسبت به این سخنان واکنش نشان داد:
با سلامت خدمت همه اشکنه پزان، اشکنه خوران و اشکنه دوستان ایران زمین! اینجانب امروز نه در جایگاه یک غذای خاطره انگیزارزان برای دورهمی های خانوادگی که با افزایش نفرات فقط آبش را زیاد می کردین که به عنوان یک شخصیت سیاسی شده گران سخن می گویم، هموطنان عزیز! دوستان و همکاران سیاسی، مسئولان اقتصادی، تحلیلگران و رسانههای محترم! شما خود براساس صلاحدیدتان طی سالهای اخیر و در جریان مهمترین ادوار تاریخ سیاسی ایران زمین، در تریبونهای مختلف از من نام بردید، من سکوت کردم!
از من با عنوان غذای فقرا نام بردید، من با افتخار سکوت کردم، گاهی مرا بالا و گاهی مرا پایین بردید و باز من سکوت کردم! بارها مرا با آبگوشت مقایسه کرده و نامبرده را بر سر من زدید و باز سکوت کردم، اما اینبار دیگر سکوت جایز نیست! اینبار نه فقط از جایگاه یک اشکنه ساده که به نمایندگی از غذاهای به اصطلاح عده ای «دم دستی» سخن می گویم، به نمایندگی از «یتیمچه» عزیز، «کشک بادمجان» محترم، «میرزا قاسمی» خانواده دار، «تاس کباب» بی ریا، «املت» کار راه انداز و ...
عزیزان سیاسی و رسانه ای و ...! شما میخواهید مسائل جاری کشور را تحلیل کرده و کنه مطلب را به سمع و نظر یکدیگر برسانید چرا دائم از بنده خرج میکنید؟
آیا میدانید هم اکنون مظنه تک تک اعضای تشکیل دهنده من چه قیمتی دارد؟ قیمت یک کیلو تخم مرغ چقدر است؟ مگر نه اینکه طی همین دوسال گذشته در برههای خاص افزایش ناگهانی قیمت تخم مرغ موجب بروز بحران اقتصادی و به هم ریختن بازار شد و همه نگران شدند؟ این از ارزش یکی از اعضای تشکیل دهنده من! و اما میرویم سراغ سیب زمینی! محصولی که او هم از سر بدشانسی بسیار سیاسی شده، آیا هرسال زمستان قیمت این محصول گرانقدر سیرکننده ملت را فراموش میکنید؟
شما همین سیب زمینی را از آن «آبگوشت» عزیزتان جدا کنید ببینیم چه چیزی تهش میماند برای خوردن! و اما پیاز! پیاز همانی است که سال گذشته چنان ارزشمند شد که اشک بازار را درآورد! یادتان که هست هنوز؟ دیگر از شنبلیله چیزی نمیگویم که اگر نباشد شما صد کیلو گوشت بره را هم بریزید در دیگ و بگذارید روی شعله چیزی به اسم قرمه سبزی از آن در میآید؟ حال آیا رواست که مجموع تخم مرغ و پیاز و سیب زمینی و شنبلیله را که ترکیبشان میشود «اشکنه» هی بکوبید و هی بکوبید تا آبگوشت و آن کوبیده بدقوارهاش را بالا ببرید؟
و بدانید و آگاه باشید که جمله «از بس که خوردم اشکنه، راه که میرم پام میشکنه» ساخته و پرداخته آنهایی است که میخواهند مردم ایران زمین را از نعمت وجودی من محروم کنند و نگذارند یک غذای بی منت از گلویشان پایین برود! بس است این همه بر من کوفتن و باید بگویم که دیگر تحمل نمیکنم و اگر یکبار دیگر مرا سیاسی کرده یا برای اهداف خود مرا به کار ببرید بار و بندیلم را جمع میکنم و میروم به عنوان غذای ملی تاجیکستانی، پاکستانی، ترکیه ای، کویتی و خلاصه یکی از همین کشورهای همجوارثبت رسمی میشوم!
- نویسنده : محدثه نجف زاده
- منبع :