مدتی است که یکی از خدمات بانک ها ارائه وام بدون ضامن به کارمندان رسمی وزارتخانه ها و نهادهای دولتی شده اما وقتی به عنوان یک کارمند ساده وارد بانک میشوید و درخواست وام میکنید، چه حرفهایی که نمیشنوید!
تصور کنید بعد از ۳۰ سال خدمت آن هم در یک اداره دولتی، حالا برای نخستین بار در عمرتان به شعبهای بروید که همیشه از آنجا حقوق دریافت میکردید تا درخواست وام بدون ضامن بدهید. اگرچه حرفهای عجیب و غریب مسئول مربوطه که حتی اگر قانون و مصوبه بانکی هم باشد، از یک طرف باعث خنده دیگران میشود ولی به نظرم باید بر آن گریست. بعضی هم ممکن است بگویند خنده تلخ من از گریه غم انگیزتر است.
انتشار خبر پرداخت وامهای چند صد میلیونی به مدیران و کارکنان بانکها آن هم با سود چهار درصد، همچون نمکی بود که بر این زخم پاشید. وقتی برای دریافت وام بدون ضامن به یکی از شعب بانک ملی مراجعه کردم، مسئول مربوطه با احترام و ادب در ابتدا شماره حساب و کارت ملی ام را خواست تا وضعیت گردش مالی حسابم را ببیند. یکی دیگر از متصدیان بانک که سخنانم را شنید، نخستین مانع را ایجاد کرد و گفت برای دریافت وام بدون ضامن باید نامه کسر از حقوق با متنی که بانک تنظیم کرده از اداره بیاورید که سابقه نشان داده است، اداره شما چنین کاری نمیکند.
نمیخواهم از فهرست بلند بالایی که برای دریافت وام در اختیارم گذاشتند، به عنوان مانع یاد کنم ولی به یاد وعدههایی افتادم که قرار بود بانکها فقط کد ملی مشتری را بگیرند و رونوشت شناسنامه و کارت ملی و مدارک محل سکونت و مانند آن حذف شود.
مانع دوم را مسئول مربوطه مقابلم گذاشت و آن این بود که میزان وام بستگی به میانگین مانده حساب دارد. این کارمند نگاهی به رایانه خود کرد و با پایین و بالا کردن حسابم و میزان دریافتیها و پرداختی هایم گفت شما فقط چهار میلیون میانگین مانده دارید و میتوانید چهل میلیون تومان یعنی ۱۰ برابر میانگین مانده به عنوان وام بدون ضامن با سود ۲۳ درصد دریافت کنید. گفتم اشکالی ندارد. البته نیشهای آن کارمند را نادیده گرفتم که میگفت وقتی حقوق تان را واریز میکنند، فوری به حسابهای بانکهای خصوصی تان میریزید ولی در پاسخش گفتم که اگر پولی در حسابم بود که تقاضای وام نمیکردم.
مساله دیگر سابقه دریافت وام بود که تصور میکردم چون تاکنون هیچ وامی دریافت نکردهام، شاید برایم امتیازی محسوب شود ولی دریغ و افسوس که نه تنها امتیازی در کار نبود که مانع سوم بود. چون مسئول مربوطه با اشاره به سیستم محاسباتی سامانه بانک گفت از آنجا که تاکنون هیچ وامی دریافت نکردهاید، مشخص نیست که خوش حساب باشید و اقساط خود را به موقع پرداخت کنید یا نه و لذا فقط میتوانید وام با ضامن بگیرید. آن کارمند بانک حق داشت. در یکی از برگههایی که آخر کار تحویلم داد، نوشته بود دلیل اصلی کاهش امتیاز شما این است که اطلاعات کافی برای محاسبه امتیاز وجود ندارد. به عبارت سادهتر چون تاکنون وامی از بانک نگرفته بودم، سامانه نمیتوانست امتیازی را برایم درنظر بگیرد و فقط نوشته بود به علت کمبود اطلاعات، محاسبه امتیاز امکان پذیر نمیباشد.
سابقه ۳۰ سال خدمت، مشکل دیگر بود که بانک به آن گیر داد و مسئول مربوطه گفت از کجا معلوم که تا ۶ ماه دیگر بازنشست نشوید و دست ما را در پوست گردو بگذارید که گفتم اگر قرار باشد، بازنشست شوم، قبل از هر کاری با بانک تسویه حساب میکنم که کارمندی دیگر گفت اگر قرار است ۶ ماه دیگر تسویه کنید، چرا وام میگیرید. ظاهراً نفس این کارمند از جای گرم درمی آمد. البته حق داشت. اگر من هم ۳۰ سال در بانک کار میکردم و از همان سالهای ابتدایی موفق به دریافت تسهیلات ریز و درشت مسکن و قرض الحسنه با سود چهار درصدی میشدم، نه تنها هیچ وقت برای مسکن و بدهیهایم دغدغه نداشتم که به فکر ویلا و خودروهای آنچنانی خود بودم. شاید داغ شما هم با این درد دل بنده تازه شده باشد ولی اخبار چند روز پیش را هم در این زمینه ببینید که در یکی از این خبرها اعلام شده بود بانک پاسارگاد ۶۸ درصد تسهیلات قرض الحسنه را به مدیران و کارمندان خود داده است و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
پس از سالها دل خود را خوش کرده ایم که به عنوان خبرنگار میخواهیم انتقال دهنده مشکلات و دردهای مردم به مسئولان و مدیران باشیم و همین مساله که افتخاری برای خبرنگاران و روزنامه نگاران است، عاملی شده تا کمتر به حقوق خود توجه کنیم.
محمدرضا جعفرملک
تصور کنید بعد از ۳۰ سال خدمت آن هم در یک اداره دولتی، حالا برای نخستین بار در عمرتان به شعبهای بروید که همیشه از آنجا حقوق دریافت میکردید تا درخواست وام بدون ضامن بدهید. اگرچه حرفهای عجیب و غریب مسئول مربوطه که حتی اگر قانون و مصوبه بانکی هم باشد، از یک طرف باعث خنده دیگران میشود ولی به نظرم باید بر آن گریست. بعضی هم ممکن است بگویند خنده تلخ من از گریه غم انگیزتر است.
انتشار خبر پرداخت وامهای چند صد میلیونی به مدیران و کارکنان بانکها آن هم با سود چهار درصد، همچون نمکی بود که بر این زخم پاشید. وقتی برای دریافت وام بدون ضامن به یکی از شعب بانک ملی مراجعه کردم، مسئول مربوطه با احترام و ادب در ابتدا شماره حساب و کارت ملی ام را خواست تا وضعیت گردش مالی حسابم را ببیند. یکی دیگر از متصدیان بانک که سخنانم را شنید، نخستین مانع را ایجاد کرد و گفت برای دریافت وام بدون ضامن باید نامه کسر از حقوق با متنی که بانک تنظیم کرده از اداره بیاورید که سابقه نشان داده است، اداره شما چنین کاری نمیکند.
نمیخواهم از فهرست بلند بالایی که برای دریافت وام در اختیارم گذاشتند، به عنوان مانع یاد کنم ولی به یاد وعدههایی افتادم که قرار بود بانکها فقط کد ملی مشتری را بگیرند و رونوشت شناسنامه و کارت ملی و مدارک محل سکونت و مانند آن حذف شود.
مانع دوم را مسئول مربوطه مقابلم گذاشت و آن این بود که میزان وام بستگی به میانگین مانده حساب دارد. این کارمند نگاهی به رایانه خود کرد و با پایین و بالا کردن حسابم و میزان دریافتیها و پرداختی هایم گفت شما فقط چهار میلیون میانگین مانده دارید و میتوانید چهل میلیون تومان یعنی ۱۰ برابر میانگین مانده به عنوان وام بدون ضامن با سود ۲۳ درصد دریافت کنید. گفتم اشکالی ندارد. البته نیشهای آن کارمند را نادیده گرفتم که میگفت وقتی حقوق تان را واریز میکنند، فوری به حسابهای بانکهای خصوصی تان میریزید ولی در پاسخش گفتم که اگر پولی در حسابم بود که تقاضای وام نمیکردم.
مساله دیگر سابقه دریافت وام بود که تصور میکردم چون تاکنون هیچ وامی دریافت نکردهام، شاید برایم امتیازی محسوب شود ولی دریغ و افسوس که نه تنها امتیازی در کار نبود که مانع سوم بود. چون مسئول مربوطه با اشاره به سیستم محاسباتی سامانه بانک گفت از آنجا که تاکنون هیچ وامی دریافت نکردهاید، مشخص نیست که خوش حساب باشید و اقساط خود را به موقع پرداخت کنید یا نه و لذا فقط میتوانید وام با ضامن بگیرید. آن کارمند بانک حق داشت. در یکی از برگههایی که آخر کار تحویلم داد، نوشته بود دلیل اصلی کاهش امتیاز شما این است که اطلاعات کافی برای محاسبه امتیاز وجود ندارد. به عبارت سادهتر چون تاکنون وامی از بانک نگرفته بودم، سامانه نمیتوانست امتیازی را برایم درنظر بگیرد و فقط نوشته بود به علت کمبود اطلاعات، محاسبه امتیاز امکان پذیر نمیباشد.
سابقه ۳۰ سال خدمت، مشکل دیگر بود که بانک به آن گیر داد و مسئول مربوطه گفت از کجا معلوم که تا ۶ ماه دیگر بازنشست نشوید و دست ما را در پوست گردو بگذارید که گفتم اگر قرار باشد، بازنشست شوم، قبل از هر کاری با بانک تسویه حساب میکنم که کارمندی دیگر گفت اگر قرار است ۶ ماه دیگر تسویه کنید، چرا وام میگیرید. ظاهراً نفس این کارمند از جای گرم درمی آمد. البته حق داشت. اگر من هم ۳۰ سال در بانک کار میکردم و از همان سالهای ابتدایی موفق به دریافت تسهیلات ریز و درشت مسکن و قرض الحسنه با سود چهار درصدی میشدم، نه تنها هیچ وقت برای مسکن و بدهیهایم دغدغه نداشتم که به فکر ویلا و خودروهای آنچنانی خود بودم. شاید داغ شما هم با این درد دل بنده تازه شده باشد ولی اخبار چند روز پیش را هم در این زمینه ببینید که در یکی از این خبرها اعلام شده بود بانک پاسارگاد ۶۸ درصد تسهیلات قرض الحسنه را به مدیران و کارمندان خود داده است و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
پس از سالها دل خود را خوش کرده ایم که به عنوان خبرنگار میخواهیم انتقال دهنده مشکلات و دردهای مردم به مسئولان و مدیران باشیم و همین مساله که افتخاری برای خبرنگاران و روزنامه نگاران است، عاملی شده تا کمتر به حقوق خود توجه کنیم.
محمدرضا جعفرملک
- نویسنده :
- منبع :
https://19dey.com/news/60761