19 دی: در چهارصد و هفتاد و نهمین جلسه بنیاد قمپژوهی با حضور سه چاروادار قدیمی قم و قمپژوهان در دانشگاه طلوع مهر تاریخ شفاهی شغل چارواداری در قم بررسی شد.
در این نشست ابتدا یحیی شعبانیفرد که مدت بیشتری در قم در کنار پدرش به این شغل مشغول بود گفت: به علت نبود وسایل نقلیه مکانیکی در زمان قاجار شغل چارواداری در قم خیلی رواج داشت؛ چون قم شهری مذهبی بود و مردم برای زیارت حرم و امامزادهها به قم میآمدند. بنابراین کسانی که در این شغل بودند و صاحب الاغ، قاطر، اسب و یا شتر بودند درآمد خوبی داشتند. چون آن زمان حیوانهای باربر تنها وسیله حمل و نقل و مسافربری بود.
وی افزود: در زمان ساخت مسجد اعظم توسط آیتالله بروجردی یکی از کارهایی که انجام میدادیم حمل و نقل وسایل معماری و ساختمانی بود که به وسیله چیز بزرگی به نام جوال مثل خورجین که بر روی پشت حیوان گذاشته میشد مصالح ساختمانی را حمل و نقل میکردیم. گاهی مواقع وسایل و مصالح را با زنجیر بر پشت الاغ میبستیم. گاهی هم هنگام بستن بار دستمان میبرید و زخمی میشد.
این چاروادار سنتی تصریح کرد: آوردن سنگ آهک از کوه نرداغی نزدیک شهرک قدس فعلی یکی از کارهای ما بود؛ چون آن موقع سیمان نبود. در ساختمانسازی از ترکیب آهک وخاکستر استفاده میشد و ملات خوبی برای ساختن ساختمان درست میشد. وقتی خشک میشد سازه محکمی میشد. البته سنگها به کورهپزهای آجر فروخته میشد. بعد آنها سنگها را در کورههای آجرپزی میپختدند و به آهک تبدیل میشد. در زمینه باربری از کورههای آجرپزی قم آجر هم به شهر حمل میکردیم و حمل خاک مخصوص آجرپزی به عهده آنها بود. در ساخت مسجد اعظم که معمار آن مرحوم لرزاده بود خاطرم هست یک بار همین معمار بابت حمل آجر به شخص بنده ده تومان انعام داد.
وی تصریح کرد: یکی از کارهای مهم چاروادارها حمل مسافر بود که کاری سخت بود چون مسئولیت زیادی داشت. باید مراقب زنها و بچهها میبودیم. اغلب مسافران قم به قصد زیارت میآمدند. از جمله زیارتگاههای معروفی که میرفتند بعد از حرم حضرت معصومه امامزاده ابراهیم و امامزاده اسماعیل بود. من آن موقع هشت نه ساله بودم. خاطرم هست در زمستان بچههای کوچک را برای اینکه از سرما در امان باشند در داخل توبره میگذاشتیم؛ همان که جلو حیوان آویزان میکردیم و در آن علوفه میریختیم که اگر حیوان باربر گرسنه میشد از آن بخورد. خیلی بچهها را مراقبت میکردیم تا به مقصد برسیم.
شعبانیفرد با بیان اینکه بیشترین حیوانی که در باربری قم از آن استفاده میشد الاغ بود تصریح کرد: برای حمل مسافر به زیارتگاههای قم و به روستاهای اطراف قم مسافر زیاد بود آنقدر که نوبت میزدیم. مثلا سه روز دیگر نوبت فلان خانواده است. مالک حیوان مجبور بود همراه مسافر برود و باز گردد. به هیمن علت صاحب حیوان باربر دائم در مسافرت بود.
این چاوردار که شغل پدرش چارواداری بود و در کنار او چارواداری را آموخته بود گفت: از مهمترین ابزاری که یک چاروادار باید آن را با خود حمل میکرد علاوه بر مقداری علوفه، درفش، چاقو، طناب، نخ و سوزن جوال دوزی و گیوهدوزی بود که در زمان پاره شدن گیوه پای چاروادار و پاره شدن جوال و یا پالان الاغ کاربرد داشت.
شعبانیفرد بیان کرد: چارواداری کار سختی بود. خیلی زحمت میکشیدند. چهار پنج فرسخ با پای پیاده میآمدیم. پدر و عموی من هر دو چاروادار بودند تا کهنسالی هم در این شغل بودند. به چاروادارهای کهنسال جلو دار میگفتند و به کم سنها یتیم چاروادار میگفتند. چون بچهها هم برای چاروادارها کار میکردند و از صاحب الاغ ها دستمزد میگرفتند.
وی گفت :پدر بزرگم به طرف روسیه میرفت نفت میآورد. از کرمانشاه روغن میآورد. گندم جابهجا میکرد. پدر بزرگم در زمان قحطی گندم جابهجا میکرد و مامورها مانع میشدند. ولی او با طرفند برای اینکه گندم به دست مردم برساند تلاش میکرد.
این چاروادار قدیمی گفت: چاروادارها امین مردم بودند. مردم به آنها اعتماد میکردند؛ به طوری که بچههایشان را به آنها میسپردند تا ار این شهر به آن شهر ببرند و بیاورند و بیشتر مواقع هم مردم علاوه بر دستمزد روغنی و یا کالایی به چاروادار به علت اینکه خوب امانتداری کرده بود میدادند.
این چاروادار قدیمی تصریح کرد: ۶۵ سال پیش که من در کنار پدرم چارواداری میآموختم چاروادارها یکی از کارهایی که برای رفع خستگی انجام میدادند آواز خواندن بود که شعرهای باباطاهر عریان و یا شعرهای سعدی و حافظ را که در محافل مختلف میشنیدند میخواندند و غالب اوقات که بار الاغ مصالح بود و تنها میرفتند، آواز میخواندند.
شعبانیفرد افزود: در بین این صنف اتحاد زیاد بود. زمانی که میخواستند هزینه باربری را بالا ببرند اعتصاب میکردند و چون کار مردم لنگ میماند مجبور میشدند که هزینه مورد درخواست چاروادارها را پرداخت کنند. اما چاروادارها خیلی منصف بودند.
وی بیان کرد: گاهی پیش میآمد که مردم میخواستند با جمعیت زیادی به مسافرت بروند آن موقع به تعداد زیادی حیوان نیاز داشتند. در واقع قطار الاغ و یا قاطر نیاز داشتند به سراغ کسی میرفتند که از چاروادارهای سابقهدار بودند و الاغ بیشتری داشت و یا چاروادار جوانی الاغها را اجاره میکرد و با این کار حمل مسافران را انجام میداد. در سفرهای بیرون شهر قطار الاغها و یا قاطرها زنگوله بزرگ داشتند. در داخل شهر زنگوله الاغها کوچک بود که همان هم در زمان پهلوی گفتند سرو صدا دارد و حمل و نقل با الاغ در داخل شهر ممنوع شد.
شعبانیفرد گفت: در چارواداری نگهداری از حیوان باربر خیلی مهم بود. به همین علت شیره قاسنی که مثل صمق عربی سفت بود با خود داشتند که در صورت شکستن پای قاطر و یا الاغ بعد از حل کردن قاسنی در آب و پختن با روغن کرمانشاهی با آن پای حیوان را میبستند و خیلی زود خوب میشد. برای چاروادارها قاسنی کاربرد دیگری داشت و آن هم برای زمانی بود که پای چاروادار و یا دست چاروار ترک برمیداشت با همین شیره قاسنی درمان میشد.
وی افزود: شغل چارواداری با شغل خرکدار که از حیوان برای کار کشاورزی مثل حمل کود و خاک استفاده میکردند خیلی متفاوت بود؛ چون چاروادارها مسئولیت آنها حمل و نقل درون و برون شهری بود که با آمدن وسایل نقلیه مثل موتور سییکلت، وانتبار، تاکسی و اتوبوس تا حدود سال ۱۳۶۰ کاملا این شغل منسوخ شد.
وی در پایان گفت: خالی از لطف نیست که به دو خاطره اشاره کنم که اولی بیانگر گوشه از فرهنگ آن زمان و دومی بیانگر تحولات سیاسی کشور بوده اشاره کنم.
یک. در مسیر رسیدن به امامزاده سیداسماعیل گردنهای بوده به نام "مرَبخشون" (مهریه بخشون). این گردنه بلند و خطرناک بوده زوج های جوان وقتی بار اول به این گردنه میرسیدند آقا به همسر که سوار الاغ بوده میگفته یا مهرت را ببخش یا از اینجا خودت باید برگردی و این گفتوگو لحظات شادی را برای دیگران خلق میکرد. البته من وقتی چنین چیزی را بار اول به خانمم گفتم، گفت خودم هزار مردم. الحق هم همین بود.
دو. دستور به صف کردن الاغها در خیابان بود. قانون آمد تمام چاروادارها باید الاغها را به صورت صف در خیابان هدایت کنند. همچنین زدن حیوان با زنجیر ممنوع شد. اگر پاسبانها میدیدند چاروادارها به حیوان خود شلاق با زنجیر میزدند بعد از اخطار و تکرار در همان محل پاسبان زنجیر را از آنها میگرفت و به خود چاروادارها میزد.
گفتنی است در این جلسه که بررسی تاریخ شفاهی شغل چار گواداری در قم بود،آقایان یحیی شعبانیفرد، رضا شبانیدوست و مجتبی شعبانیفرد حضور داشتند و به سوالات حاضران پاسخ دادند و به بیان خاطرات خود پرداختند.
وی افزود: در زمان ساخت مسجد اعظم توسط آیتالله بروجردی یکی از کارهایی که انجام میدادیم حمل و نقل وسایل معماری و ساختمانی بود که به وسیله چیز بزرگی به نام جوال مثل خورجین که بر روی پشت حیوان گذاشته میشد مصالح ساختمانی را حمل و نقل میکردیم. گاهی مواقع وسایل و مصالح را با زنجیر بر پشت الاغ میبستیم. گاهی هم هنگام بستن بار دستمان میبرید و زخمی میشد.
این چاروادار سنتی تصریح کرد: آوردن سنگ آهک از کوه نرداغی نزدیک شهرک قدس فعلی یکی از کارهای ما بود؛ چون آن موقع سیمان نبود. در ساختمانسازی از ترکیب آهک وخاکستر استفاده میشد و ملات خوبی برای ساختن ساختمان درست میشد. وقتی خشک میشد سازه محکمی میشد. البته سنگها به کورهپزهای آجر فروخته میشد. بعد آنها سنگها را در کورههای آجرپزی میپختدند و به آهک تبدیل میشد. در زمینه باربری از کورههای آجرپزی قم آجر هم به شهر حمل میکردیم و حمل خاک مخصوص آجرپزی به عهده آنها بود. در ساخت مسجد اعظم که معمار آن مرحوم لرزاده بود خاطرم هست یک بار همین معمار بابت حمل آجر به شخص بنده ده تومان انعام داد.
وی تصریح کرد: یکی از کارهای مهم چاروادارها حمل مسافر بود که کاری سخت بود چون مسئولیت زیادی داشت. باید مراقب زنها و بچهها میبودیم. اغلب مسافران قم به قصد زیارت میآمدند. از جمله زیارتگاههای معروفی که میرفتند بعد از حرم حضرت معصومه امامزاده ابراهیم و امامزاده اسماعیل بود. من آن موقع هشت نه ساله بودم. خاطرم هست در زمستان بچههای کوچک را برای اینکه از سرما در امان باشند در داخل توبره میگذاشتیم؛ همان که جلو حیوان آویزان میکردیم و در آن علوفه میریختیم که اگر حیوان باربر گرسنه میشد از آن بخورد. خیلی بچهها را مراقبت میکردیم تا به مقصد برسیم.
شعبانیفرد با بیان اینکه بیشترین حیوانی که در باربری قم از آن استفاده میشد الاغ بود تصریح کرد: برای حمل مسافر به زیارتگاههای قم و به روستاهای اطراف قم مسافر زیاد بود آنقدر که نوبت میزدیم. مثلا سه روز دیگر نوبت فلان خانواده است. مالک حیوان مجبور بود همراه مسافر برود و باز گردد. به هیمن علت صاحب حیوان باربر دائم در مسافرت بود.
این چاوردار که شغل پدرش چارواداری بود و در کنار او چارواداری را آموخته بود گفت: از مهمترین ابزاری که یک چاروادار باید آن را با خود حمل میکرد علاوه بر مقداری علوفه، درفش، چاقو، طناب، نخ و سوزن جوال دوزی و گیوهدوزی بود که در زمان پاره شدن گیوه پای چاروادار و پاره شدن جوال و یا پالان الاغ کاربرد داشت.
شعبانیفرد بیان کرد: چارواداری کار سختی بود. خیلی زحمت میکشیدند. چهار پنج فرسخ با پای پیاده میآمدیم. پدر و عموی من هر دو چاروادار بودند تا کهنسالی هم در این شغل بودند. به چاروادارهای کهنسال جلو دار میگفتند و به کم سنها یتیم چاروادار میگفتند. چون بچهها هم برای چاروادارها کار میکردند و از صاحب الاغ ها دستمزد میگرفتند.
وی گفت :پدر بزرگم به طرف روسیه میرفت نفت میآورد. از کرمانشاه روغن میآورد. گندم جابهجا میکرد. پدر بزرگم در زمان قحطی گندم جابهجا میکرد و مامورها مانع میشدند. ولی او با طرفند برای اینکه گندم به دست مردم برساند تلاش میکرد.
این چاروادار قدیمی گفت: چاروادارها امین مردم بودند. مردم به آنها اعتماد میکردند؛ به طوری که بچههایشان را به آنها میسپردند تا ار این شهر به آن شهر ببرند و بیاورند و بیشتر مواقع هم مردم علاوه بر دستمزد روغنی و یا کالایی به چاروادار به علت اینکه خوب امانتداری کرده بود میدادند.
این چاروادار قدیمی تصریح کرد: ۶۵ سال پیش که من در کنار پدرم چارواداری میآموختم چاروادارها یکی از کارهایی که برای رفع خستگی انجام میدادند آواز خواندن بود که شعرهای باباطاهر عریان و یا شعرهای سعدی و حافظ را که در محافل مختلف میشنیدند میخواندند و غالب اوقات که بار الاغ مصالح بود و تنها میرفتند، آواز میخواندند.
شعبانیفرد افزود: در بین این صنف اتحاد زیاد بود. زمانی که میخواستند هزینه باربری را بالا ببرند اعتصاب میکردند و چون کار مردم لنگ میماند مجبور میشدند که هزینه مورد درخواست چاروادارها را پرداخت کنند. اما چاروادارها خیلی منصف بودند.
وی بیان کرد: گاهی پیش میآمد که مردم میخواستند با جمعیت زیادی به مسافرت بروند آن موقع به تعداد زیادی حیوان نیاز داشتند. در واقع قطار الاغ و یا قاطر نیاز داشتند به سراغ کسی میرفتند که از چاروادارهای سابقهدار بودند و الاغ بیشتری داشت و یا چاروادار جوانی الاغها را اجاره میکرد و با این کار حمل مسافران را انجام میداد. در سفرهای بیرون شهر قطار الاغها و یا قاطرها زنگوله بزرگ داشتند. در داخل شهر زنگوله الاغها کوچک بود که همان هم در زمان پهلوی گفتند سرو صدا دارد و حمل و نقل با الاغ در داخل شهر ممنوع شد.
شعبانیفرد گفت: در چارواداری نگهداری از حیوان باربر خیلی مهم بود. به همین علت شیره قاسنی که مثل صمق عربی سفت بود با خود داشتند که در صورت شکستن پای قاطر و یا الاغ بعد از حل کردن قاسنی در آب و پختن با روغن کرمانشاهی با آن پای حیوان را میبستند و خیلی زود خوب میشد. برای چاروادارها قاسنی کاربرد دیگری داشت و آن هم برای زمانی بود که پای چاروادار و یا دست چاروار ترک برمیداشت با همین شیره قاسنی درمان میشد.
وی افزود: شغل چارواداری با شغل خرکدار که از حیوان برای کار کشاورزی مثل حمل کود و خاک استفاده میکردند خیلی متفاوت بود؛ چون چاروادارها مسئولیت آنها حمل و نقل درون و برون شهری بود که با آمدن وسایل نقلیه مثل موتور سییکلت، وانتبار، تاکسی و اتوبوس تا حدود سال ۱۳۶۰ کاملا این شغل منسوخ شد.
وی در پایان گفت: خالی از لطف نیست که به دو خاطره اشاره کنم که اولی بیانگر گوشه از فرهنگ آن زمان و دومی بیانگر تحولات سیاسی کشور بوده اشاره کنم.
یک. در مسیر رسیدن به امامزاده سیداسماعیل گردنهای بوده به نام "مرَبخشون" (مهریه بخشون). این گردنه بلند و خطرناک بوده زوج های جوان وقتی بار اول به این گردنه میرسیدند آقا به همسر که سوار الاغ بوده میگفته یا مهرت را ببخش یا از اینجا خودت باید برگردی و این گفتوگو لحظات شادی را برای دیگران خلق میکرد. البته من وقتی چنین چیزی را بار اول به خانمم گفتم، گفت خودم هزار مردم. الحق هم همین بود.
دو. دستور به صف کردن الاغها در خیابان بود. قانون آمد تمام چاروادارها باید الاغها را به صورت صف در خیابان هدایت کنند. همچنین زدن حیوان با زنجیر ممنوع شد. اگر پاسبانها میدیدند چاروادارها به حیوان خود شلاق با زنجیر میزدند بعد از اخطار و تکرار در همان محل پاسبان زنجیر را از آنها میگرفت و به خود چاروادارها میزد.
گفتنی است در این جلسه که بررسی تاریخ شفاهی شغل چار گواداری در قم بود،آقایان یحیی شعبانیفرد، رضا شبانیدوست و مجتبی شعبانیفرد حضور داشتند و به سوالات حاضران پاسخ دادند و به بیان خاطرات خود پرداختند.
- نویسنده :
- منبع :
https://19dey.com/news/63978