یادداشت پایگاه خبری ۱۹ دی آنلاین با عنوان «جامعه هوای تازه میخواهد» به قلم رضا صدرایی بدین شرح است:
امروز به باور بسیاری از صاحبنظران اپیدمی ناامیدی، بخشهایی از جامعه ایران را فراگرفته است. آماری که این روزها از مهاجرت شهروندان منتشر میشود مصداق روشنی در این زمینه است.
طبقه متوسط نیز نسبت به آینده خود دچار اضطراب است و دیگر حاضر نیست بنشیند و بگوید «چو فردا شود فکر فردا کنیم.» او بعد از سالها فردا فردا کردن، صبر و بردباری داشتن، امروز زودتر از هر زمان دیگر میخواهد تکلیف خود را از باقیمانده عمر و داشتن یک زندگی معمولی بداند.
ناامیدی حال و هوایی است كه این روزها شاید بیش از هر زمانی دیگر و شاید بیش از هر احساسی دیگر در جامعه ایران احساس میکنیم. حس و حالی كه چرخه زندگی روزمره را كند كرده و مشكلات عدیدهای را ایجاد میکند. یك معضل در سایه كه شاید مانند بسیاری دیگر از مشكلات پرهیاهو و سروصدا نباشد اما پیامدهایش قطعاً و حتماً سروصدای زیادی به پا خواهند كرد.
ناامیدی همانند ویروس عمل میکند، بدون جنجال و در سكوت، جامعه را دچار ساخته و یكی پس از دیگری كاركردهای عملكردی جامعه را تضعیف و مختل میسازد.
ثبات اجتماعی و اقتصادی شاید مهمترین ستون برای رسیدن به امید پایدار در جامعه باشد. باور کنیم دیگر قابل تحمل نیست این همه تورم و گرانی افسارگسیخته که مستقیم زندگی پهنه وسیعی از جامعه را تحت تأثیر خود قرار میدهد.
اگر جامعه امروز ایران به یک اصلاحات عمیق و حقیقی امیدوار نشود، بی نردید هر از چند گاهی گرفتار بیثباتی داخلی میشود.
برای اینکه اپیدمی ناامیدی تسری پیدا نکند میبایست نظم اجتماعی بازسازی شود و فضای سنگین تحریم و فشارهای بینالمللی به کناری رود تا هوایی تازه بیاید و روحی تازهتر در کالبد جامعه شروع به دمیدن کند.
برای برگرداندن امید. دمیدن هوای تازه، ابتدا باید ثبات داشت و تعادل را به جامعه برگرداند.
اگر امروز از فرسایش امید سخن میگوییم برای آن است که هشداری به فعالان این حوزه و سیاستگذاران بدهیم تا تمام توان خود را برای بهبود جامعه بگذارند و اجازه ندهند ناامیدی بر آنها چیره شود.
امروز به باور بسیاری از صاحبنظران اپیدمی ناامیدی، بخشهایی از جامعه ایران را فراگرفته است. آماری که این روزها از مهاجرت شهروندان منتشر میشود مصداق روشنی در این زمینه است.
طبقه متوسط نیز نسبت به آینده خود دچار اضطراب است و دیگر حاضر نیست بنشیند و بگوید «چو فردا شود فکر فردا کنیم.» او بعد از سالها فردا فردا کردن، صبر و بردباری داشتن، امروز زودتر از هر زمان دیگر میخواهد تکلیف خود را از باقیمانده عمر و داشتن یک زندگی معمولی بداند.
ناامیدی حال و هوایی است كه این روزها شاید بیش از هر زمانی دیگر و شاید بیش از هر احساسی دیگر در جامعه ایران احساس میکنیم. حس و حالی كه چرخه زندگی روزمره را كند كرده و مشكلات عدیدهای را ایجاد میکند. یك معضل در سایه كه شاید مانند بسیاری دیگر از مشكلات پرهیاهو و سروصدا نباشد اما پیامدهایش قطعاً و حتماً سروصدای زیادی به پا خواهند كرد.
ناامیدی همانند ویروس عمل میکند، بدون جنجال و در سكوت، جامعه را دچار ساخته و یكی پس از دیگری كاركردهای عملكردی جامعه را تضعیف و مختل میسازد.
ثبات اجتماعی و اقتصادی شاید مهمترین ستون برای رسیدن به امید پایدار در جامعه باشد. باور کنیم دیگر قابل تحمل نیست این همه تورم و گرانی افسارگسیخته که مستقیم زندگی پهنه وسیعی از جامعه را تحت تأثیر خود قرار میدهد.
اگر جامعه امروز ایران به یک اصلاحات عمیق و حقیقی امیدوار نشود، بی نردید هر از چند گاهی گرفتار بیثباتی داخلی میشود.
برای اینکه اپیدمی ناامیدی تسری پیدا نکند میبایست نظم اجتماعی بازسازی شود و فضای سنگین تحریم و فشارهای بینالمللی به کناری رود تا هوایی تازه بیاید و روحی تازهتر در کالبد جامعه شروع به دمیدن کند.
برای برگرداندن امید. دمیدن هوای تازه، ابتدا باید ثبات داشت و تعادل را به جامعه برگرداند.
اگر امروز از فرسایش امید سخن میگوییم برای آن است که هشداری به فعالان این حوزه و سیاستگذاران بدهیم تا تمام توان خود را برای بهبود جامعه بگذارند و اجازه ندهند ناامیدی بر آنها چیره شود.
- نویسنده :
- منبع :
https://19dey.com/news/64963