مشارکت بر مبنای ضرورت عقلی و طبیعت مدنی و تکلیف شرعی از دو منظر قابل بحث است یکی از منظر ورود به همزیستی جمعی و تعامل اجتماعی است که انسانها برای تعیین سرنوشت خود در فرایند تصمیم سازی و تصمیمگیری، اجرا و ساختن جامعه و عقلانیت جمعی ورود پیدا می کنند.
تا با همبستگی، همدلی و همراهی دیگران سامانه زندگی اجتماعی و سیاسی را بر اساس منافع و مقاصد خود بسازند.از منظر دیگر مشارکت برآیند تعامل بالفعل همه آحاد جامعه است که در راستای بهبودی، بهزیستی، کارآمدی و اثربخشی جامعه شکل گرفته است. بر اساس هر دو منظر، مشارکت اجتماعی و سیاسی بالاترین نمود عقلانیت، شریعت، طبیعت و فطرت انسانی است.
اگر مجموعه آموزههای اسلام را به سه بخش دستهبندی کنیم، یک بخش از آنها مربوط به باورها و اعتقاداتی است که خداوند به وسیله آنها، انسانها را با خود پیوند میزند. بخش دیگر آموزههای اخلاقی و ارزشهای انسانی است. سومین بخش مجموعه احکام مربوط به زندگی فردی و اجتماعی انسان ها است. تردید نباید کرد که خداوند متعال همه این سه بخش را در قالب عقل و فکر و اندیشه به انسان ها عرضه کرده است و از طریق حجت درونی و رسالت بیرونی انسانها را به تفکر و تعقل دعوت کرده است تا با اراده خود زیست جهان انسانیت را بسازند.
مهمترین دستاورد این فرآیند در تاریخ بشریت، انتخاب حیات اجتماعی بر پایه «تعامل» و «تعاون» و «مشارکت» است. هیچ گزینشی در تاریخ بشر به اندازه این «انتخاب» نمیرسد. با این انتخاب همه دین و دنیای خود را ریلگذاری کرده است. انبیاء و رسولان الهی برای هدایت چنین انسانهایی اعزام شده اند. دغدغه همه فیلسوفان و حکیمان و متفکران تاریخ، توجه به حیات اجتماعی، مدنی بالطبع بودن انسانها، عقلانیت جمعی بشر و نحوه «مشارکت» آنها در شکلگیری، تداوم و بقای جامعه است.
برای ایجاد یک مشارکت موثر و موفق، به خمیرمایههای خاصی نیاز داریم. این خمیرمایهها شامل ایمان، اراده و اندیشه اجتماعی هستند. این سه عنصر پایه و اساس هر نوع مشارکتی را تشکیل میدهند. وقتی این سه عنصر مادی صورتبندی شوند شکل و ساختار مشارکت به وجود میآید.
نمونه آن صورتبندی را در صدر اسلام و در دوران مکه میتوان مشاهده کرد. ایمان نومسلمانان و اراده جمعی و اندیشه اجتماعی آنها دو « صورتبندی از مشارکت» فعال را در تاریخ ثبت کرده است. اولین نمونه مشارکت جمعی، «پدیده استقامت» بود. مسلمانان سیزده سال در مقابل انواع فشارها ، تهدیدات قریش محکم ایستادند و با استقامت جمعی توانستند از موجودیت خود دفاع کنند و این دوره سخت را پشت سر بگذارند.
این استقامت جمعی در آیه 112سوره هود با عبارت«فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَکَ»یعنی ای پیامبر ﻫﻤﺎﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻳﺎﻓﺘﻪﺍﻱ، خودت با ﻫﻤﺮﺍﻫانتﺍﻳﺴﺘﺎﺩﮔﻲ کنید و گزارش این ایستادگی در آیات 30سوره فصلت و آیه 13سوره احقاف هم بیان شد: « إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا» ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﻣﺎ ﺧﺪﺍﺳﺖ؛ ﺳﭙﺲ ﺩﺭ ﻣﻴﺪﺍﻥ ﻋﻤﻞ ﺑﺮ طبق آن ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺍﺳﺘﻘﺎﻣﺖ ﻭﺭﺯﻳﺪﻧﺪ. نمونه دوم مشارکت عمومی مسلمانان در مکه «مشارکت در هجرت» بود که سرآغاز یک تحول سیاسی عظیم در تاریخ اسلام شد.
عنصرکلیدی مشارکت مربوط به چگونگی اقدام، تصمیم و عمل عاملان و مشارکت کنندگان است. عامل انسانی است که از عنصر مادی، در راستای اهداف اجتماعی خود، صورت مشارکت درست میکند. «ِ إنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ»(رعد/11) ﺧﺪﺍوند ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﻫﻴﭻ ﻣﻠﺘﻲ ﺭﺍ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻧﻤﻰﺩﻫﺪ مگر ﺁﻧﻜﻪ ﺁﻧﺎﻥ خودشان اراده تغییر داشته باشند. همه افراد جامعه چه به صورت فردی و چه اجتماعی عاملان مشارکت هستند. در اصل آن تفاوتی میان رهبران و توده مردم نیست همه عاملند البته سطح عاملیت مراتب دارد.
در آموزههای دینی و قرآنی گاهی بر نقش عاملیت پیامبر(ص)تأکید شده که او آمده است تا همه انسان ها را از انواع اسارت و غلّ و زنجیرهای فکری و اجتماعی آزاد کند تا خودشان در تعیین زندگی خود آزادانه مشارکت کنند .« ویَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ»(اعراف/157) البته این عاملیت پیامبر هم نیازمند تعامل و اراده جمعی مسلمانان هم بود.
گاهی هم قرآن عاملیت انسانی را در دو سطح مطرح کرده است یک سطح نخبگانی توسط رهبران که نقش آگاهیبخشی دارند و سطح دوم توده مردم هستند که نقش عملیاتی دارند.« لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»(حدید/25)هﻤﺎﻧﺎ ﻣﺎ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﻟﺎﻳﻞ ﺭﻭﺷﻦ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻳﻢ ﻭ ﺑﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﺘﺎﺏ ﻭ ﺗﺮﺍﺯﻭﻱ ﺗﺸﺨﻴﺺ ﺣﻖ ﺍﺯ ﺑﺎﻃﻞ ﻧﺎﺯﻝ ﻛﺮﺩﻳﻢ ﺗﺎ ﻣﺮﺩم ﺑﻪ ﻋﺪﺍﻟﺖ ﺑﺮﺧﻴﺰﻧﺪ. مردم قیام به عدالت و مشارکت عادلانه در تعیین سرنوشت سیاسی خود داشته باشند.
امروزه رهبران و ایدئولوگها ، خواص جامعه، روشنفکران، رسانهها، احزاب و گروههای سیاسی و به اصطلاح جامعه مدنی نقش فاعلیت در تعیین سرنوشت و در ساماندهی میان دولت و ملت را ایفا میکنند و بدنه اجتماع یا توده مردم هم گاهی به صورت فعال، گاهی منفعل در تحولات جامعه مشارکت میکنند و در هر صورت اگراراده مشارکتی مردم نباشد، کار به سامان نمیرسد. هیچ پیغمبری به تنهایی موفق به ایجاد مشارکت نشد و همیشه به یار و یاور نیاز داشت. ایدئولوگها و انبیاء در سطح نخست عاملیت، با کمک خواص جامعه در سطح دوم عاملیت، در جذب و هدایت مردم، در سطح سوم عاملیت، سرنوشت جامعه را تعیین میکنند.
پس از تصمیمگیری عاملان و مشارکت کنندگان، نیاز به تسهیلگری و بسترسازی وجود دارد. پیامبر اسلام(ص) با فراهم کردن شرایط مناسب در حکومت نوپای مدینه، باعث شد که مهاجران احساس غریبی نکنند و به راحتی در جامعه جدید جای بگیرند و انصار به زیبایی به استقبال «پیمان اخوت» بروند و حتی جامعه یهودیان مدینه هم در پیمانهای مختلف و «موادعه یهود»مشارکت کنند. این نشان میدهد که تسهیلگری و بسترسازی نقش مهمی در مشارکت دارد.
امروز مشارکت نیازمند اندیشهورزی و نظریهپردازی است. در گذشته بر اساس اعتقادات، مردم بسیج و حضور در عرصه اجتماع صورت میگرفت، اما امروزه نیاز به پاسخهای منطقی و نظریههای علمی است. مردم امروز سؤالات بسیاری در مورد نتایج حکومت اسلامی دارند و نمیتوان با پاسخهای دروندینی آنها را قانع کرد. به همین دلیل فعالسازی عرصه مشارکت و افزایش مشارکت کنندگان بخش مهمی از دغدغههای علمی و عملی دنیای امروز است.
در چنین شرایطی اندیشههای رهبران باید تبدیل به فرهنگ عمومی جامعه شود. امام خمینی توانست حضور در صحنه انقلاب را تبدیل به فرهنگ کند. برای مشارکت فعال مردم، باید این فرهنگ به بخشی از هویت و اعتقادات آنها تبدیل شود. این فرهنگسازی باید در قالب ادبیات گفتگویی و محاوره های عرفی باشد تا برای همه قابل فهم و قابل قبول باشد.
در دنیای جدید برای افزایش مشارکت بر چند عامل تأکید می شود از جمله :
1. هماهنگی بین رهبران ، خواص و توده مردم.
2.نقش تسهیلگری و بسترسازی دولت ها در فراهم کردن شرایط مناسب برای اجرای تصمیمات و جلب رضایت و اعتماد مردم برای حضور در عرصه سیاست و اجتماع.
3. اندیشهورزی و نظریهپردازی مستمر برای پاسخگویی به سؤالات مردم و فعالسازی عرصه مشارکت همگانی.
4. تبدیل اندیشه به فرهنگ عمومی و هویت مردمی.
5. فرهنگسازی در مسائل دینی و اجتماعی برای پذیرش قواعد، ضوابط و دستورالعملهای مشارکتی در جامعه.
6. آموزش مستمر حقوق و تکالیف عمومی برای ارتقاء مشارکت مردم در تعیین سرنوشت اجتماعی خود .
اگر بخواهیم مردم به عنوان عاملان و فاعلان مشارکت پای کار بیایند، نیاز به آموزش دارند. مردم از زمان تولد مشارکتطلب و مشارکتجو نیستند. اگرچه برخی فیلسوفان قدیم معتقد بودند که انسانها به صورت طبیعی مشارکتطلب بودند، اما امروز بحثها عقلانی شده است. جوامع بشری از طبیعتگرایی عبور کردهاند و همه چیز را با قواعد ریاضی حل میکنند. بنابراین، مردم باید آموزش مهارتی ببینند، نه فقط علم یاد بگیرند. باید به آنها نحوۀ زندگی کردن در جامعه را آموزش داد؛ مهارت تحمل، همکاری، کار کردن با همدیگر و فهم زبان همدیگر را بیاموزند. این مهارتها نیاز به آموزش و تشویق و تنبیه دارند و دولت اسلامی مسئولیت دارد که این کار را انجام دهد.
امروزه باید میان مردم، مشارکتکنندگان و نظام و رهبری، اعتمادسازی و عشق متقابل ایجاد شود. فعالسازی ساختارها و تصحیح نگرش به قدرت از جمله اهداف اساسی است. همه چیز باید معقول و موجه باشد تا برای مردم قابل فهم باشد. اگر از مردم خواسته میشود در یک فعالیت مشارکت کنند، باید بدانند و حس کنند که مشارکتشان ضروری و اساسی است.
انگیزه مردم باید افزایش یابد تا به عنوان فاعلان و عاملان مشارکت، خودجوش پای کار بیایند. مردم نباید منتظر دعوت دولت باشند یا کسی آنها را هل بدهد. مشارکت فعال به معنای حضور خودجوش در میدان است. مردم باید خودجوش پای تکلیف اجتماعی و مسائل اجتماعی بیایند و نتایج را ببینند. اگر مردم آثار مشارکتشان و بهرهوری و بهرهمندی آن را در جامعه ببینند و متوجه شوند که تلاش هایشان نتیجه میدهد و رشدی در جامعه ایجاد میشود، امیدوار میشوند و زمینههای مشارکت فعال برایشان شکل میگیرد.
تا با همبستگی، همدلی و همراهی دیگران سامانه زندگی اجتماعی و سیاسی را بر اساس منافع و مقاصد خود بسازند.از منظر دیگر مشارکت برآیند تعامل بالفعل همه آحاد جامعه است که در راستای بهبودی، بهزیستی، کارآمدی و اثربخشی جامعه شکل گرفته است. بر اساس هر دو منظر، مشارکت اجتماعی و سیاسی بالاترین نمود عقلانیت، شریعت، طبیعت و فطرت انسانی است.
اگر مجموعه آموزههای اسلام را به سه بخش دستهبندی کنیم، یک بخش از آنها مربوط به باورها و اعتقاداتی است که خداوند به وسیله آنها، انسانها را با خود پیوند میزند. بخش دیگر آموزههای اخلاقی و ارزشهای انسانی است. سومین بخش مجموعه احکام مربوط به زندگی فردی و اجتماعی انسان ها است. تردید نباید کرد که خداوند متعال همه این سه بخش را در قالب عقل و فکر و اندیشه به انسان ها عرضه کرده است و از طریق حجت درونی و رسالت بیرونی انسانها را به تفکر و تعقل دعوت کرده است تا با اراده خود زیست جهان انسانیت را بسازند.
مهمترین دستاورد این فرآیند در تاریخ بشریت، انتخاب حیات اجتماعی بر پایه «تعامل» و «تعاون» و «مشارکت» است. هیچ گزینشی در تاریخ بشر به اندازه این «انتخاب» نمیرسد. با این انتخاب همه دین و دنیای خود را ریلگذاری کرده است. انبیاء و رسولان الهی برای هدایت چنین انسانهایی اعزام شده اند. دغدغه همه فیلسوفان و حکیمان و متفکران تاریخ، توجه به حیات اجتماعی، مدنی بالطبع بودن انسانها، عقلانیت جمعی بشر و نحوه «مشارکت» آنها در شکلگیری، تداوم و بقای جامعه است.
برای ایجاد یک مشارکت موثر و موفق، به خمیرمایههای خاصی نیاز داریم. این خمیرمایهها شامل ایمان، اراده و اندیشه اجتماعی هستند. این سه عنصر پایه و اساس هر نوع مشارکتی را تشکیل میدهند. وقتی این سه عنصر مادی صورتبندی شوند شکل و ساختار مشارکت به وجود میآید.
نمونه آن صورتبندی را در صدر اسلام و در دوران مکه میتوان مشاهده کرد. ایمان نومسلمانان و اراده جمعی و اندیشه اجتماعی آنها دو « صورتبندی از مشارکت» فعال را در تاریخ ثبت کرده است. اولین نمونه مشارکت جمعی، «پدیده استقامت» بود. مسلمانان سیزده سال در مقابل انواع فشارها ، تهدیدات قریش محکم ایستادند و با استقامت جمعی توانستند از موجودیت خود دفاع کنند و این دوره سخت را پشت سر بگذارند.
این استقامت جمعی در آیه 112سوره هود با عبارت«فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَکَ»یعنی ای پیامبر ﻫﻤﺎﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻳﺎﻓﺘﻪﺍﻱ، خودت با ﻫﻤﺮﺍﻫانتﺍﻳﺴﺘﺎﺩﮔﻲ کنید و گزارش این ایستادگی در آیات 30سوره فصلت و آیه 13سوره احقاف هم بیان شد: « إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا» ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﻣﺎ ﺧﺪﺍﺳﺖ؛ ﺳﭙﺲ ﺩﺭ ﻣﻴﺪﺍﻥ ﻋﻤﻞ ﺑﺮ طبق آن ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺍﺳﺘﻘﺎﻣﺖ ﻭﺭﺯﻳﺪﻧﺪ. نمونه دوم مشارکت عمومی مسلمانان در مکه «مشارکت در هجرت» بود که سرآغاز یک تحول سیاسی عظیم در تاریخ اسلام شد.
عنصرکلیدی مشارکت مربوط به چگونگی اقدام، تصمیم و عمل عاملان و مشارکت کنندگان است. عامل انسانی است که از عنصر مادی، در راستای اهداف اجتماعی خود، صورت مشارکت درست میکند. «ِ إنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ»(رعد/11) ﺧﺪﺍوند ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﻫﻴﭻ ﻣﻠﺘﻲ ﺭﺍ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻧﻤﻰﺩﻫﺪ مگر ﺁﻧﻜﻪ ﺁﻧﺎﻥ خودشان اراده تغییر داشته باشند. همه افراد جامعه چه به صورت فردی و چه اجتماعی عاملان مشارکت هستند. در اصل آن تفاوتی میان رهبران و توده مردم نیست همه عاملند البته سطح عاملیت مراتب دارد.
در آموزههای دینی و قرآنی گاهی بر نقش عاملیت پیامبر(ص)تأکید شده که او آمده است تا همه انسان ها را از انواع اسارت و غلّ و زنجیرهای فکری و اجتماعی آزاد کند تا خودشان در تعیین زندگی خود آزادانه مشارکت کنند .« ویَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ»(اعراف/157) البته این عاملیت پیامبر هم نیازمند تعامل و اراده جمعی مسلمانان هم بود.
گاهی هم قرآن عاملیت انسانی را در دو سطح مطرح کرده است یک سطح نخبگانی توسط رهبران که نقش آگاهیبخشی دارند و سطح دوم توده مردم هستند که نقش عملیاتی دارند.« لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»(حدید/25)هﻤﺎﻧﺎ ﻣﺎ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﻟﺎﻳﻞ ﺭﻭﺷﻦ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻳﻢ ﻭ ﺑﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﺘﺎﺏ ﻭ ﺗﺮﺍﺯﻭﻱ ﺗﺸﺨﻴﺺ ﺣﻖ ﺍﺯ ﺑﺎﻃﻞ ﻧﺎﺯﻝ ﻛﺮﺩﻳﻢ ﺗﺎ ﻣﺮﺩم ﺑﻪ ﻋﺪﺍﻟﺖ ﺑﺮﺧﻴﺰﻧﺪ. مردم قیام به عدالت و مشارکت عادلانه در تعیین سرنوشت سیاسی خود داشته باشند.
امروزه رهبران و ایدئولوگها ، خواص جامعه، روشنفکران، رسانهها، احزاب و گروههای سیاسی و به اصطلاح جامعه مدنی نقش فاعلیت در تعیین سرنوشت و در ساماندهی میان دولت و ملت را ایفا میکنند و بدنه اجتماع یا توده مردم هم گاهی به صورت فعال، گاهی منفعل در تحولات جامعه مشارکت میکنند و در هر صورت اگراراده مشارکتی مردم نباشد، کار به سامان نمیرسد. هیچ پیغمبری به تنهایی موفق به ایجاد مشارکت نشد و همیشه به یار و یاور نیاز داشت. ایدئولوگها و انبیاء در سطح نخست عاملیت، با کمک خواص جامعه در سطح دوم عاملیت، در جذب و هدایت مردم، در سطح سوم عاملیت، سرنوشت جامعه را تعیین میکنند.
پس از تصمیمگیری عاملان و مشارکت کنندگان، نیاز به تسهیلگری و بسترسازی وجود دارد. پیامبر اسلام(ص) با فراهم کردن شرایط مناسب در حکومت نوپای مدینه، باعث شد که مهاجران احساس غریبی نکنند و به راحتی در جامعه جدید جای بگیرند و انصار به زیبایی به استقبال «پیمان اخوت» بروند و حتی جامعه یهودیان مدینه هم در پیمانهای مختلف و «موادعه یهود»مشارکت کنند. این نشان میدهد که تسهیلگری و بسترسازی نقش مهمی در مشارکت دارد.
امروز مشارکت نیازمند اندیشهورزی و نظریهپردازی است. در گذشته بر اساس اعتقادات، مردم بسیج و حضور در عرصه اجتماع صورت میگرفت، اما امروزه نیاز به پاسخهای منطقی و نظریههای علمی است. مردم امروز سؤالات بسیاری در مورد نتایج حکومت اسلامی دارند و نمیتوان با پاسخهای دروندینی آنها را قانع کرد. به همین دلیل فعالسازی عرصه مشارکت و افزایش مشارکت کنندگان بخش مهمی از دغدغههای علمی و عملی دنیای امروز است.
در چنین شرایطی اندیشههای رهبران باید تبدیل به فرهنگ عمومی جامعه شود. امام خمینی توانست حضور در صحنه انقلاب را تبدیل به فرهنگ کند. برای مشارکت فعال مردم، باید این فرهنگ به بخشی از هویت و اعتقادات آنها تبدیل شود. این فرهنگسازی باید در قالب ادبیات گفتگویی و محاوره های عرفی باشد تا برای همه قابل فهم و قابل قبول باشد.
در دنیای جدید برای افزایش مشارکت بر چند عامل تأکید می شود از جمله :
1. هماهنگی بین رهبران ، خواص و توده مردم.
2.نقش تسهیلگری و بسترسازی دولت ها در فراهم کردن شرایط مناسب برای اجرای تصمیمات و جلب رضایت و اعتماد مردم برای حضور در عرصه سیاست و اجتماع.
3. اندیشهورزی و نظریهپردازی مستمر برای پاسخگویی به سؤالات مردم و فعالسازی عرصه مشارکت همگانی.
4. تبدیل اندیشه به فرهنگ عمومی و هویت مردمی.
5. فرهنگسازی در مسائل دینی و اجتماعی برای پذیرش قواعد، ضوابط و دستورالعملهای مشارکتی در جامعه.
6. آموزش مستمر حقوق و تکالیف عمومی برای ارتقاء مشارکت مردم در تعیین سرنوشت اجتماعی خود .
اگر بخواهیم مردم به عنوان عاملان و فاعلان مشارکت پای کار بیایند، نیاز به آموزش دارند. مردم از زمان تولد مشارکتطلب و مشارکتجو نیستند. اگرچه برخی فیلسوفان قدیم معتقد بودند که انسانها به صورت طبیعی مشارکتطلب بودند، اما امروز بحثها عقلانی شده است. جوامع بشری از طبیعتگرایی عبور کردهاند و همه چیز را با قواعد ریاضی حل میکنند. بنابراین، مردم باید آموزش مهارتی ببینند، نه فقط علم یاد بگیرند. باید به آنها نحوۀ زندگی کردن در جامعه را آموزش داد؛ مهارت تحمل، همکاری، کار کردن با همدیگر و فهم زبان همدیگر را بیاموزند. این مهارتها نیاز به آموزش و تشویق و تنبیه دارند و دولت اسلامی مسئولیت دارد که این کار را انجام دهد.
امروزه باید میان مردم، مشارکتکنندگان و نظام و رهبری، اعتمادسازی و عشق متقابل ایجاد شود. فعالسازی ساختارها و تصحیح نگرش به قدرت از جمله اهداف اساسی است. همه چیز باید معقول و موجه باشد تا برای مردم قابل فهم باشد. اگر از مردم خواسته میشود در یک فعالیت مشارکت کنند، باید بدانند و حس کنند که مشارکتشان ضروری و اساسی است.
انگیزه مردم باید افزایش یابد تا به عنوان فاعلان و عاملان مشارکت، خودجوش پای کار بیایند. مردم نباید منتظر دعوت دولت باشند یا کسی آنها را هل بدهد. مشارکت فعال به معنای حضور خودجوش در میدان است. مردم باید خودجوش پای تکلیف اجتماعی و مسائل اجتماعی بیایند و نتایج را ببینند. اگر مردم آثار مشارکتشان و بهرهوری و بهرهمندی آن را در جامعه ببینند و متوجه شوند که تلاش هایشان نتیجه میدهد و رشدی در جامعه ایجاد میشود، امیدوار میشوند و زمینههای مشارکت فعال برایشان شکل میگیرد.
- نویسنده : حجت الاسلام والمسلمین محسن مهاجرنیا
- منبع :
https://19dey.com/news/76161