19 دی آنلاین: جناب آقای ضرغامی گفتهاند: «درسهای ۸ تیر را به فضل الهی مرور خواهیم کرد/ بنای تاریخی روحانیت در کشور نیاز به مرمت دارد، جای مطهری خالی است».پاسخ این است: نمیتوانید.
روزنامه شرق در یادداشتی به قلم کیومرث اشتریان استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران نوشت:
اصولگرایی سیاسی به دلیل ساختار ضد فکری خود اساسا نمیتواند بیندیشد، چون قوه فکری خود را به اسارت درآورده است.
در همین انتخابات دیدید که جامعه اصولگرایی در پی کسب نظر فلان منبری و بهمان مداح بود. نه اینکه فکر کنید این رفتار جنبه تبلیغات انتخاباتی داشت، نه. کاملا مشخص بود که این فراتر از یک مرجعیت رسانهای برای انتخابات است؛ بلکه این پیامد این امر است که نهفقط هواداران، بلکه نخبگان این جریان سیاسی نیز عقل خود را به مداحان و منبریها (و نه حتی «علما») وانهادهاند.
مسئله مهم فکری این جریان این است که همه چیز و ازجمله اخلاق را جدلی میکند. نسبیگرایی افراطی اخلاقی گریبانگیر آنان شده است. عبرتآموز است که آن کسانی که طبق اصول باید منادی دین و معنویت و اخلاق باشند، به ورطه دروغ و تهمت سقوط کردهاند.
و مهمتر از آن اساسا امکان درک و فهم را از خود سلب کردهاند. چنین رویکردی به کلی نخبگان و هواداران را به اسارت فرقههایی درمیآورد که از حداقلهای درک سیاسی برخوردار نیستند و به خواب و رؤیا و مکاشفات دروغین و قصههای آخرالزمانی برخی سخنرانان خیالپرداز روی میآورند. عملا جریانی از خرافه و شبهعلم و مکاشفات دروغین به منبع اصلی تغذیه فکری بزرگ و کوچک آنان تبدیل شده است. دیگر جایی برای مطهری و بهشتی نمانده است. این درخت سترون است.
اصولگرایی سیاسی به دلیل ساختار ضد فکری خود اساسا نمیتواند بیندیشد، چون قوه فکری خود را به اسارت درآورده است.
در همین انتخابات دیدید که جامعه اصولگرایی در پی کسب نظر فلان منبری و بهمان مداح بود. نه اینکه فکر کنید این رفتار جنبه تبلیغات انتخاباتی داشت، نه. کاملا مشخص بود که این فراتر از یک مرجعیت رسانهای برای انتخابات است؛ بلکه این پیامد این امر است که نهفقط هواداران، بلکه نخبگان این جریان سیاسی نیز عقل خود را به مداحان و منبریها (و نه حتی «علما») وانهادهاند.
مسئله مهم فکری این جریان این است که همه چیز و ازجمله اخلاق را جدلی میکند. نسبیگرایی افراطی اخلاقی گریبانگیر آنان شده است. عبرتآموز است که آن کسانی که طبق اصول باید منادی دین و معنویت و اخلاق باشند، به ورطه دروغ و تهمت سقوط کردهاند.
و مهمتر از آن اساسا امکان درک و فهم را از خود سلب کردهاند. چنین رویکردی به کلی نخبگان و هواداران را به اسارت فرقههایی درمیآورد که از حداقلهای درک سیاسی برخوردار نیستند و به خواب و رؤیا و مکاشفات دروغین و قصههای آخرالزمانی برخی سخنرانان خیالپرداز روی میآورند. عملا جریانی از خرافه و شبهعلم و مکاشفات دروغین به منبع اصلی تغذیه فکری بزرگ و کوچک آنان تبدیل شده است. دیگر جایی برای مطهری و بهشتی نمانده است. این درخت سترون است.
- نویسنده :
- منبع :
https://19dey.com/news/77118