دکتر علیرضا مُعاف:
۱) مسئله فلسطین و لبنان را به تأسی از رهبر انقلاب، باید به شیوه‌های متنوع و ادبیات متکثر برای مردم روایت کنیم. ما در روایت رویدادها نه تنها با زاویه نگاه ملی، مسائل روایت نمی‌کنیم بلکه حتی ابعاد انسانی آن را خوانش نمی‌کنیم، مسئله منطقه برای ما در کنار «ملیت» ب‍ه «انسانیت» نیز مرتبط است!
به عنوان مثال: جغرافیای شیعیان در لبنان و وضع جمعیت‌شناختی‌شان تحلیل مهمی دارد، همین‌که گفته می‌شود: «محله مارونی» (اشرفیه) و «محله شیعی» (ضاحیه)، گویا تفرق/ توزیع جمعیتی لبنان ناهمجنس است و «ادغامی» در کار نیست؛ یعنی شیعیان در محله‌هایی با نام‌ونشان و شناخته‌شده (و با «سبک زندگی» مشترک که گویا «فقر اقتصادی» در آن‌ها چشم‌گیر است!) به سر می‌برند؛ از این رو می‌توان آن‌ها را به راحتی بمباران کرد!؛ بی‌آن‌که به دیگر محله‌ها و ساکنانش آسیب رسد و دیگران را درگیر کند و بطور مستقیم و محسوس آنها را هم‌سرنوشت سازد!
آیا «بازتوزیع جمعیتی» شیعیان در جغرافیای لبنان (در برابر تجمع و تمرکز فضایی) شدنی است و اگر بله، آیا می‌تواند از وجوه گوناگون به تقویت «حزب‌الله» و امکان بهتر «دفاع» از خود چونان پدافندی غیرعامل بینجامد!؟

۲) همه باید بدانند که جنگ فرسایشی ادامه خواهد داشت و از آن اجتنابی نیست:
لبنان در چند روز اخیر و در برابر اقدامات زمینی رژیم، «سگ کشی» گسترده به راه انداخت و ثابت کرد که ساختار رزم آن زنده و پویاست. رژیم چنان تحقیر شد که در چند شب گذشته، مکرراً دست به عملیاتی سنگین در ضاحیه زده است و حتی مدعی زدن جایگزین سید، جناب صفی الدین شد.
این همان نکته ایست که تحلیلگران می‌گفتند: رژیم در حمله زمینی صدمات بیشتری خواهد خورد، اما مجبور است حزب الله را از کار بیاندازد والا ثابت می‌شود زدن همه این چهره‌ها هم اثری در نتیجه نهایی ایجاد نکرده است و موشک زدن‌های حزب الله هم ادامه خواهد یافت.
پاسخ رژیم به حزب الله، نوعاً امنیتی و مثل ترور و خرابکاری یا بمباران هوایی خواهد بود ولی در نهایت ما باید او را از طریق یک «جنگ فرسایشی» تضعیف کرده و به زانو دربیاوریم چرا که به اعتقاد شهید نصرالله، گزینه‌های دفعی و چکشی تبعات تخریبی برای مردم و زیرساخت‌های کشورهای مقاومتی خواهند داشت. پس خسته نشویم. این زد و خوردها باید ادامه یابد تا هم تصویر «دستاورد و پیروزی»‌ برای نتانیاهو بشکند و هم در مدلی واقع بینانه و بلند مدت شکست بر او تحمیل شود.

۳) همزمان با ارتقاء توانمندی‌های دفاعی باید برای اقتصاد و معیشت مردم فکری کرد تا در چنین بحران‌هایی، همراهی حداکثری اجتماعی داشته باشیم و ای کاش مدیریت اقتصادی جمهوری اسلامی، قابل دفاع و مناسب بود. ضعف حکومت در تأمین حقوق اساسی معیشتی مردم، سبب شده که موضع عقلانی و اخلاقی‌اش در حمایت از مردم مظلوم منطقه تضعیف شود.
اگر بناست مردم از مواضع نظام پشتیبانی کنند، متقابلاً نظام هم باید از مطالبات مشروع مردم در اقتصاد و فرهنگ پشتیبانی کند.

۴) وضعیتی به‌ نام صلح با اسراییل وجود نخواهد داشت؛ یا جنگ است یا عدم جنگ. یا نبرد است یا آتش بس:
پس از وقوع دولت - ملت در کشورهای غربی بعد از فروپاشی عثمانی، خاورمیانه نیز دست‌خوش این تغییر (دولت ـ ملت) شد ولی این تغییر، تغییری تصنعی بود و دولت - ملت به‌صورت نامنظم و نادرست در خاورمیانه شکل گرفت. البته یکی از مشکلات تنش‌زا در خاورمیانه موضوع هویت فرامرزی است؛ که سبب می‌شود تنش‌های زیادی در این منطقه رخ دهد بنابراین ما اساساً مفهومی به اسم صلح با صهیونیزم نداریم و هرچه که هست جنگ است یا عدم جنگ! البته باید به این نکته اشاره کرد که اگر مصلحت اقتصادی کشورها درهم‌تنیده باشد و یا کشوری بسیار قوی باشد سبب عدم جنگ می‌شود و با توجه به پیشرفت‌های فناوری و اقتصادی کشورهای غیر غربی، فاصله کشورهای پیرامونی با کشورهای غربی کم شده است و این موضوع سبب شده توازن قدرت در جهان به هم بریزد. دنیا در شرایط چندقطبی است و اگر قوی باشیم به شرایط عدم جنگ وارد خواهیم شد.

  • نویسنده : دکتر علیرضا مُعاف
  • منبع :