دکتر علیرضا معاف
واکنش عقلانی و منطقی و اجماعی مردم ایران در برابر حمله تجاوزکارانه اسراییل به خاک ایران، بزرگترین فرصت در اختیار تصمیم گیران ارشد کشور است تا اسراییل را از خطای احمقانهاش، پشیمان کنند. مجدداً شکافهای اجتماعی با درک هوشمندانه مردم کاهش یافته و موضوع «نحوه مواجهه با تجاوز به کشور»، به سوژه اختلافی بین طبقات مختلف مردم تبدیل نشده است. تا اینجا، صحنه نبرد چند روز اخیر، هم در میدان و هم در روایت و هم در ذهنیت جمعی ایرانیان، به ضرر دشمن بوده و البته در ادامه هم باید دشمن وقیح را تأدیب و منکوب کرد. اما در این میان یک نگرانی مهم نیز وجود دارد و آن هم جریان خطرناک و موذی و گاهی نفوذی مرجفون، یا ترسانندگان از دشمن هستند که عملاً پروژه شکست خورده دشمن را تکمیل میکنند و ممکن است ورق را برگردانند.
دو جریان افراطی و تفریطی در داخل کشور در این جهت عملاً دست به دست هم میدهند؛
اول: جریان افراطی غربگرای غرب پرست غرب اندیش مرعوب غرب.
دوم: جریان تفریطی مدعی انقلابی گری که تهی از عقلانیت و معنویت و درک شرایط کلان کشور هستند.
هم افزایی این دو جریان با هم جالب است؛
اولی ضربه اخیر دشمن را بزرگنمایی میکند و دومی توان داخلی و قدرت ملی را کوچک نمایی میکند.
اولی انفعال ما را تئوریزه میکند و دومی لازمه و نتیجه عملی نگاه او انفعال ماست.
اولی میترسد و میترساند چون جبهه غرب و قدرت غرب را ترسناک و دهشتناک میبیند و دومی، ناخواسته میترساند چون جبهه خودی و قدرت تصمیم گیری خودی را ضعیف و حقیر میبیند.
اولی اهل وفاق با دشمن و رفاقت با غریبه است و دومی ضد وفاق با دوست و آشنا و خودی.
اولی در بخشی از جامعه مؤثر است که طبقه متوسط (میدل کلاس) نامیده میشوند و دومی در بین انقلابیون شکاف ایجاد میکند و هسته سختی که مهمترین موتور پیشران حرکت کشور هستند را متشتت میکند.
این دو گروه، چون دولبه قیچی، متضاد به نظر میرسند اما متضایف عمل میکنند و نظام را در تصمیماتش مردد میکنند و یا متهم میکنند.
مردم با پاسخ محکم و پشیمان کننده نظام به صهیونیستها موافقند و جماعتی بزدل، حق ندارند ترس خودشان را به مردم تعمیم دهند.
واکنشهای اجتماعی مردم پس از تعرض ۵ آبان نشان داد که پروژه ترساندن مردم ایران شکست خورده است، در همین روزها پیکر شهدای حمله صهیونیستها در شهرهای مختلف ایران با حضور گسترده مردم تشییع شد و در کرمانشاه، خوزستان و لرستان، جمعیت انبوهی آمدند. نگاهی به واکنش افکار عمومی نیز نشان میدهد، برخلاف برنامهریزی صهیونیستها، شهادت نیروهای ارتشی و پدافند هوایی کشور و برخی مراکز نظامی با واکنش یکپارچه و متوازن همه طیفها و گروهها در جامعه همراه شد. از قضا طیفهای مختلفی که عموماً رسانههای آن طرفی تلاش دارند تا فاصلهای میان آنها با نظام حکمرانی تعریف کنند و آنها را قشری بخوانند که تعلق خاطری به جمهوری اسلامی و ایران ندارند، بعد از حمله صهیونیستها، واکنشی یکپارچه به این حمله نشان دادند و نسبت به شهادت نیروهای پدافند و ارتش رفتار سنجیده و خوبی نشان دادند.
ارزیابی دقیق مردم و نتیجه مشخص است، جامعه فهیم ایرانی، به شکل یکپارچه و منسجم و همگن نسبت به شهادت سربازان و سردارانش واکنش همدلانه نشان میدهد و در میان اقشار مختلف ایران میشود این تصویر را بهوضوح مشاهده کرد که هیچ احساس رضایتی نسبت به تعرض به خاک ایران وجود ندارد و بر لزوم اعمال اقتدار ایران متفق القول و متحد القلب هستند. تلقی ناشیانه اسراییل این بود که بعد از این حمله، با القای اینکه ایران مقصر به راه انداختن یک جنگ در منطقه بوده، آن هم در حالی که معیشت مردم به لحاظ اقتصادی دچار مشکل است، جامعه ایرانی را در معرض اعتراض تند به حکومت و در پرتگاه آشوب داخلی و شورش عمومی قرار دهد، اما برخلاف تصور ناشیانه صهیونیستها، حمله آنان و شهادت نیروهای پدافند و ارتشی، اتفاقاً جامعه ایرانی را در مقابل این مستحدثات، یکدستتر کرده و شکافهای اجتماعی را در پایینترین حد خود در چندسال اخیر قرار داده است. این تقریباً کنشی است که جامعه ایرانی در تمام بحرانها از خود نشان داده است و زمانی که پای یک تهدید خارجی در میان باشد، مردم ایران در متحدترین و منسجمترین شکل خود قرار میگیرند و پس از وعده صادق ۱ و ۲ نیز بیش از هشتاد درصد مردم با عملیات نظام ابراز همدلی عمیق کردند.
صهیونیستها همانطور که بعد از طوفان الاقصی در افکار عمومی جهان مفتضح شدند (طوفان الاحرار)، اینبار نیز جدای از خطای محاسباتی در حمله به مرزهای ایران، در برخورد با افکار عمومی داخل ایران نیز دچار اشتباه محاسباتی شدند. اکنون تصمیم گیران ارشد کشور با پشتوانه چنین سرمایه اجتماعی مطلوبی، باید مجدداً دستگاه محاسباتی صهیونیستها را به هم بریزند.
واکنش عقلانی و منطقی و اجماعی مردم ایران در برابر حمله تجاوزکارانه اسراییل به خاک ایران، بزرگترین فرصت در اختیار تصمیم گیران ارشد کشور است تا اسراییل را از خطای احمقانهاش، پشیمان کنند. مجدداً شکافهای اجتماعی با درک هوشمندانه مردم کاهش یافته و موضوع «نحوه مواجهه با تجاوز به کشور»، به سوژه اختلافی بین طبقات مختلف مردم تبدیل نشده است. تا اینجا، صحنه نبرد چند روز اخیر، هم در میدان و هم در روایت و هم در ذهنیت جمعی ایرانیان، به ضرر دشمن بوده و البته در ادامه هم باید دشمن وقیح را تأدیب و منکوب کرد. اما در این میان یک نگرانی مهم نیز وجود دارد و آن هم جریان خطرناک و موذی و گاهی نفوذی مرجفون، یا ترسانندگان از دشمن هستند که عملاً پروژه شکست خورده دشمن را تکمیل میکنند و ممکن است ورق را برگردانند.
دو جریان افراطی و تفریطی در داخل کشور در این جهت عملاً دست به دست هم میدهند؛
اول: جریان افراطی غربگرای غرب پرست غرب اندیش مرعوب غرب.
دوم: جریان تفریطی مدعی انقلابی گری که تهی از عقلانیت و معنویت و درک شرایط کلان کشور هستند.
هم افزایی این دو جریان با هم جالب است؛
اولی ضربه اخیر دشمن را بزرگنمایی میکند و دومی توان داخلی و قدرت ملی را کوچک نمایی میکند.
اولی انفعال ما را تئوریزه میکند و دومی لازمه و نتیجه عملی نگاه او انفعال ماست.
اولی میترسد و میترساند چون جبهه غرب و قدرت غرب را ترسناک و دهشتناک میبیند و دومی، ناخواسته میترساند چون جبهه خودی و قدرت تصمیم گیری خودی را ضعیف و حقیر میبیند.
اولی اهل وفاق با دشمن و رفاقت با غریبه است و دومی ضد وفاق با دوست و آشنا و خودی.
اولی در بخشی از جامعه مؤثر است که طبقه متوسط (میدل کلاس) نامیده میشوند و دومی در بین انقلابیون شکاف ایجاد میکند و هسته سختی که مهمترین موتور پیشران حرکت کشور هستند را متشتت میکند.
این دو گروه، چون دولبه قیچی، متضاد به نظر میرسند اما متضایف عمل میکنند و نظام را در تصمیماتش مردد میکنند و یا متهم میکنند.
مردم با پاسخ محکم و پشیمان کننده نظام به صهیونیستها موافقند و جماعتی بزدل، حق ندارند ترس خودشان را به مردم تعمیم دهند.
واکنشهای اجتماعی مردم پس از تعرض ۵ آبان نشان داد که پروژه ترساندن مردم ایران شکست خورده است، در همین روزها پیکر شهدای حمله صهیونیستها در شهرهای مختلف ایران با حضور گسترده مردم تشییع شد و در کرمانشاه، خوزستان و لرستان، جمعیت انبوهی آمدند. نگاهی به واکنش افکار عمومی نیز نشان میدهد، برخلاف برنامهریزی صهیونیستها، شهادت نیروهای ارتشی و پدافند هوایی کشور و برخی مراکز نظامی با واکنش یکپارچه و متوازن همه طیفها و گروهها در جامعه همراه شد. از قضا طیفهای مختلفی که عموماً رسانههای آن طرفی تلاش دارند تا فاصلهای میان آنها با نظام حکمرانی تعریف کنند و آنها را قشری بخوانند که تعلق خاطری به جمهوری اسلامی و ایران ندارند، بعد از حمله صهیونیستها، واکنشی یکپارچه به این حمله نشان دادند و نسبت به شهادت نیروهای پدافند و ارتش رفتار سنجیده و خوبی نشان دادند.
ارزیابی دقیق مردم و نتیجه مشخص است، جامعه فهیم ایرانی، به شکل یکپارچه و منسجم و همگن نسبت به شهادت سربازان و سردارانش واکنش همدلانه نشان میدهد و در میان اقشار مختلف ایران میشود این تصویر را بهوضوح مشاهده کرد که هیچ احساس رضایتی نسبت به تعرض به خاک ایران وجود ندارد و بر لزوم اعمال اقتدار ایران متفق القول و متحد القلب هستند. تلقی ناشیانه اسراییل این بود که بعد از این حمله، با القای اینکه ایران مقصر به راه انداختن یک جنگ در منطقه بوده، آن هم در حالی که معیشت مردم به لحاظ اقتصادی دچار مشکل است، جامعه ایرانی را در معرض اعتراض تند به حکومت و در پرتگاه آشوب داخلی و شورش عمومی قرار دهد، اما برخلاف تصور ناشیانه صهیونیستها، حمله آنان و شهادت نیروهای پدافند و ارتشی، اتفاقاً جامعه ایرانی را در مقابل این مستحدثات، یکدستتر کرده و شکافهای اجتماعی را در پایینترین حد خود در چندسال اخیر قرار داده است. این تقریباً کنشی است که جامعه ایرانی در تمام بحرانها از خود نشان داده است و زمانی که پای یک تهدید خارجی در میان باشد، مردم ایران در متحدترین و منسجمترین شکل خود قرار میگیرند و پس از وعده صادق ۱ و ۲ نیز بیش از هشتاد درصد مردم با عملیات نظام ابراز همدلی عمیق کردند.
صهیونیستها همانطور که بعد از طوفان الاقصی در افکار عمومی جهان مفتضح شدند (طوفان الاحرار)، اینبار نیز جدای از خطای محاسباتی در حمله به مرزهای ایران، در برخورد با افکار عمومی داخل ایران نیز دچار اشتباه محاسباتی شدند. اکنون تصمیم گیران ارشد کشور با پشتوانه چنین سرمایه اجتماعی مطلوبی، باید مجدداً دستگاه محاسباتی صهیونیستها را به هم بریزند.
- نویسنده :
- منبع :
https://19dey.com/news/81871