همه نگران آن بوده و هستند که این تندروی‌ها و تندرو‌ها چه بر سر کشور می‎آورند

«بنا نیست ما تنبلی کنیم، دهانمان را باز کنیم، هر حرف نپخته‌ای را به زبان بیاوریم و اسم خودمان را بگذاریم انقلابی. به قول حضرت آقا، سوپرانقلابی. بعضی‌ها را نگاه می‌کنیم، هر چه نگاه می‌اندازیم که چه کرده؟ هیچ نکرده. ولی از همه هم طلبکار است.»؛ «هم‌اکنون یکی از بدبختی‌های کشور ما این است که گرفتار تندرو‌ها و بی‌ترمز‌ها هستیم.»

 

به گزارش هم‌میهن، نقل قول اول مربوط به سخنان محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس وقت که خود را نواصولگرا میداند و دومی هم بخشی از سخنان علی‌اکبر ناطق‌نوری از چهرههای اصولگرای سنتی در اسفندماه سال ۱۳۹۲ است. مشابه این نظرات را در سخنان چهره‌های دیگر اصولگرا و میانه‌رو مانند علی لاریجانی، آن زمان که از خالص‌سازان سخن گفت یا حسن روحانی، رئیس‌جمهوری دولت‌های یازدهم و دوازدهم وقتی نگرانی‌اش را از روی کار آمدن دولت تندرو در بیانیهاش پیش از انتخابات ریاست‌جمهوری چهاردهم مطرح کرد؛ میبینیم.

 

علاوه بر این بسیاری از چهره های اصلاح طلب در ادوار مختلف به این تندروی و تصاحب انقلاب و انقلابیگری هشدار دادند. برای نمونه سیدمحمد خاتمی، رهبر جریان اصلاحات هم در سال ۸۸ بر این تاکید داشت که «باید میدان را از تندور‌ها گرفت. نباید اینطور تعبیر شود که اساس نظام تنها یک جریان و یک فکر است و آن هم عین حق است و یا دیگران باید تسلیم شوند و یا نابود، و این امرخطرناکی است.»

 

سخنانی که اگر بیشتر جست‌و‌جو کنیم در سخنان بسیاری از دلسوزان کشور و سیاستمداران استخواندار پهنه سیاسی کشور، از آیت‌الله محمود طالقانی و مهدی بازرگان گرفته تا اکبر هاشمی‌رفسنجانی و بهزاد نبوی و... یافت میشود و همه نگران آن بوده و هستند که این تندروی‌ها و تندرو‌ها چه بر سر کشور میآورند. دغدغه‌ای که روزبه‌روز در جمع وسیع‌تری از فعالان سیاسی اصلاح‌طلب و اصولگرا مورد توجه قرار گرفته است؛ تا جایی که همانهایی که به انقلابیگری جریان‌های حاضر در فضای اصولگرایی میبالیدند، حالا نگران آن هستند که آنهایی که امروز مدعی انقلابی‌گری هستند به جای آنکه وفاداران به نظام جمهوری اسلامی باشند، تبدیل به طلبکاران آن شوند

 

تندرو‌ها چه می‌خواهند؟

 

مسعود پزشکیان، با شعار‌های توسعه‌محور در راستای تحقق شعار‌هایی مانند رفع فیلترینگ، توجه به خواست مردم در مسئله حجاب، ارتباط با جهان و بهبود روابط کشور و وضعیت مردم با رویکردی کارشناسانه‌محور و با نگاهی اصلاح‌خواهانه بر کرسی ریاست‌جمهوری چهاردهم تکیه زد. در روز‌های تبلیغات و پس از آن در سخنان چهره‌هایی که منتسب به جریان مقابل و تندرو هستند، چند نکته قابل تأمل است.

 

در بحبوحه انتخابات سعید جلیلی از این جمله که «مردم را از جنگ میترسانند» استفاده می‌کند؛ در سخنان محمدمهدی میرباقری که در تلویزیون پخش میشود از جنگ و «کشته شدن مردم» در راه اهداف والا حتی اگر «نیمی از جهان باشد» و آمادگی و خواهان آن نباشند، استقبال میشود؛ در مجلس، دولت چندین بار به بی‌عملی در برابر حوادثی مانند شهادت اسماعیل هنیه و سیدحسن نصرالله و... متهم میشود، خواهان ساخت بمب هسته‌ای میشوند و حتی مسئله ورود به جنگ مستقیم با اسرائیل نیز مطرح میشود.

 

در مسائل داخلی نیز در برابر رفع فیلترینگ و عدم اجرای قانون «حجاب و عفاف» میایستند و تجمع و اعتراض میکنند، دولت را که شعار وفاق ملی داده است را متهم به بی‌توجهی به خواست آنها می‌کنند و با وجود اینکه از کیک قدرت دولت سهم هم برده‌اند، همچنان دولت را مورد عتاب قرار میدهند و هر جا که لازم است مسئولان همسو را تخطئه میکنند و منکر این نظر و شعار دولت نیز میشوند (بسیاری از مطالب کیهان در همین راستا نگاشته شده است).

 

اصلاح‌طلب و اصولگرا، مسئول و غیرمسئول را صرف تفاوت نظر با خود به بی عرضگی و ناتوانی متهم می‌کنند؛ بماند که بخشی از این جریان حتی تأمل و تلاش برخی مسئولان برای بسترسازی برخی از خواسته‌های همسو با آنها را نیز ناتوانی قلمداد می‌کنند. البته که رسانه‌ها وقتی پیگیر این تندروی‌ها و دلایل آن می‌شوند، چهره‌ای مانند حسین الله‌کرم، که از چهره‌های شاخص تندرو بوده است، مدعی میشود: «در سیاست چیزی به نام تندروی نداریم. تندروی و کُندروی در عالم سیاست وجود ندارد، اینها تعابیری است که آدمهای غیرسیاسی به شکل محاوره‌ای وارد حوزه سیاسی می‌کنند.»

 

البته در ادامه و در واکنش به سویه‌های مختلف جریانهای سیاسی تصریح میکند: «این جریان رادیکالیسم افراطی را می‌توانیم در محاوره تندرو بگوییم، اما نمی‌توانیم جریان انقلابی موجود در کشور را تندرو اسم بگذاریم چراکه اینها خواستار تقویت اسلامیت و جمهوریت همراه با هم در درون نظام هستند و نمی‌خواهند جمهوری اسلامی آسیب ببیند.» حالا با نگاه خود این جریان و با توجه به همین اظهارنظرها، او به موضوع مهمی اشاره میکند و آن هم تفاوت انقلابی‌گری و رادیکالیسم است.

 

حالا با همین تعریف اگر به سخنان و عملکرد همان چهره‌هایی که با پرچم‌های گوناگون و عناوین مختلف طی ادوار گوناگون در این دسته دست به عمل زدند، نگاهی بیاندازیم، آیا می‌توان گفت که آن سخنان در راستای تقویت جمهوریت و اسلامیت ایران در داخل و خارج به یک اندازه بوده است. سخنانی که از اختلافات در کنار بی‌عرضگی‌ها و ناتوانی‌های مسئولان سخن می‌گوید و در برابر خواست مردم در مسائلی مانند رفع فیلترینگ می‌ایستند و بعید است با هر نگاهی به موضوع بتوان گفت که موجب تقویت نظام چه در جامعه ما و چه در سایر جوامع بشوند.

 

در این بین آنچه برداشت میشود؛ سخنانی است که به دنبال آتش‌افروزی و ورود به جنگ یا سرکوب مردم و برخورد با هموطنان است. به عبارتی جز اینکه باعث برهم خوردن آرامش مردم جامعه میشود، مشخص نیست به دنبال چیست. آیا اینها واقعاً به دنبال تقویت پایه‌های نظام هستند و وفادار به آن جمهوری اسلامی سال ۱۳۵۷ که مردم به خاطرش به خیابان‌ها آمدند یا ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ به آن رای دادند؟ اگر چنین است چرا انقلابیون را از قطارش پیاده می‌کنند و چوب لای چرخ تحقق وعدههای دولتها میگذارند.

 

جریانی که خود را مسئول دین و دنیای مردم تلقی می‌کنند و حالا در برابر دولت تازه‌کار که البته به آنها هم بها داده است؛ ایستاده‌اند. بنابر این سخنان و این عملکرد آنها حتی اگر روزی دور وفاداران نظام جمع شده بودند حالا طلبکارانی هستند که حکومت را موظف به اجرای خواسته‌های شخصی و طیفی خودشان حتی اگر در برابر خواسته مردم است می‌دانند و حضور احتمالی در جنگی فرضی را هم در صورتی انجام می‌دهند که معامله‌شان با حاکمیت به سودشان باشد.

  • نویسنده :
  • منبع :