در روزهای اخیر از بعضی چهرههای شناخته شده مطلبی شنیده شده که مورد سؤالات زیادی از سوی جوانان و رسانه ها قرار گرفته ایم.
آن سخن این است که گفتهاند: «باید فضای جامعه را برای بی حجاب ها ، ناامن کرد»!
من دو سؤال از گویندگان محترم این مطلب دارم.
سؤال اول بنده این است که ناامنی که می فرمایید به چه معنایی است؟
سؤال دوم این است که ناامنی که برای بی حجاب ها توصیه می کنید ، مستند به چه دلیلی است؟
پاسخ به این دو سؤال مسأله را روشن خواهد کرد. اگر پاسخ کافی و وافی به این دو سؤال ارائه نشود، ما در مخاطرات احتمالی جدی قرار خواهیم گرفت.
اما در رابطه با سؤال اول که مقصودتان از ناامنی چیست؟
سه ناامنی در ذهن بنده شکل گرفته که می توانم عرض کنم:
آیا مقصود ناامنی فیزیکی است؟
و یا ناامنی قضایی است؟
و یا ناامنی اخلاقی است؟
اگر مقصود «ناامنی اخلاقی» است، یعنی اگر کسی رفتار غیر اخلاقی داشت ما هم با او رفتار غیر اخلاقی داشته باشیم.
این را می دانیم که از دیدگاه شرع محترم و عقل؛ هیچ گونه اجازه ای به ما داده نشده که در مقابل بی اخلاقی ها، ما هم بی اخلاقی کنیم.
آیا می شود در برابر کسی که بی حجاب است و یا رفتار دیگر غیر شرعی از خودش نشان میدهد همان رفتار را نشان دهیم؟! مثلا اگر دروغ میگوید ما هم دروغ بگوییم؟! کسی که معصیت نگاه به نامحرم و ناموس ما دارد، ما هم نگاه به ناموس او کنیم؟! در هیچ جای دین چنین اجازه ای به ما داده نشده است.
بلکه قرآن، روایات معصومین(ع) و حکم عقل مبنی بر این است که با بد اخلاقیها، رفتاراخلاقی داشته باشیم تا آن شخص را به اخلاق وادار کنیم.
درنتیجه اگر مقصود از ناامنی، نا امنی اخلاقی است، به علت عدم دلیل شرعی یا عقلی، مردود است.
اما اگر مقصود از ناامنی، «ناامنی قضایی» برای افراد هنجارشکن باشد، خیلی مسأله روشنی است.
برای اینکه هر گونه ایجاد ناامنی قضایی برای مجرمان قطعی، به عُهده قانون و اقدامات حکومتی است.
طبیعتا در جایی که قانون و اقدامات کاملا منطبق بر قانون وجود داشته باشد هیچ گونه اعتراضی بر کسی نیست.
اما مستحضرید که اقدامات یا ناامنی های قضایی باید متکی به حکم حاکم شرع و قاضی باشد و هر فردی در جامعه نمی تواند به صورت خود مختار رفتار کند و بگوید من می خواهم حدی جاری کنم و یا می خواهم تعزیر کنم. اینها در فقه ما مردود شمرده شده است.
مهم در معنای ناامنی، معنای سوم آن است که مقصود «ناامنی فیزیکی» برای بی حجاب ها باشد.
ناامنی فیزیکی، یعنی؛ رفتاری که از ایجاد مزاحمت در انظار عمومی شروع می شود تا ضرب و شتم و سر انجام شاید به«اسیدپاشی» منتهی شود!!
آیا ما در کل فقه، یک دلیل داریم که چنین ناامنی فیزیکی را برای عموم شهروندان به شکل خودسرانه و یا حتی دستوری، اجازه دهد؟؟ قطعا بدانید که یک دلیل هم نداریم.
اجازه بدهید چند آیه از قرآن کریم را اشاره کنم که خداوند متعال چقدر نسبت به کسانی که از حدود و مبانی تعریف شده تعدی می کنند، دارای شدت عمل می باشد.
آیه نخست از سوره مبارکه بقره آیه ۲۲۹ است؛ خداوند می فرماید : «تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا ۚ وَمَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَٰئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ». این آیه کسانی را که از حدود الهی تعدی می کنند ، به عنوان "ظالم" معرفی کرده است.
در آیه اول سوره طلاق هم مسأله «ظلم» مطرح است: «تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ». این هم از کسانی شکایت می کند که از حدود الهی تعدی کنند و می فرماید به خودشان ظلم کرده اند. آیه سوره طلاق ظلم به خود و آیه سوره بقره ظلم را به طور مطلق مطرح می کند. یعنی هم ظلم به خود انسان و هم ظلم به دیگران و جامعه مطرح است؛ در صورتی که از حدود الهی تعدی شود و مرزها شکسته شود.
آیه سوم در این رابطه ؛ آیه ۱۴ سوره مبارکه نساء است که سخن خلود و جاودانگی درجهنم است، که خود سخت ترین مجازات اُخروی افرادی است که بدون استناد به دلیل معتبر شرعی اقدام می کنند و یا مجازاتی را از حد شرعی آن می گذرانند؛ فرمود: «وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ ناراً خالِداً فِیها».
خلاصه تعدی کنندگان به حدود الهی؛ چه اخلاقی باشد و چه قضایی و چه فیزیکی وخودسرانه، دارای عاقبت پر خطری است که عذاب طولانی و یا غیر منقطعِ الهی می باشد!
اضافه بر آیاتی که تقدیم شد، روایات متعدی در زمینه ی کسانی که در مقابل رفتارهای غیر دینی می خواهند رفتارهای چالشی خود را با نام دین انجام دهند، داریم.
از انبوه روایاتی که در این باب داریم من یک روایت را اشاره کنم؛
امام صادق(ع) فرمودند:«خداوند متعال هیچ حلال و حرامی را قرار نداده مگر اینکه حدود آن را مانند حدود و ابعاد خانه شخصی، کاملا مشخص کرده است».(کافی۵۹/۱)
اینکه امام صادق(ع)؛ "حدود الهی" را به مرز و حدود خانه شخصی تشبیه نمودند که کمترین تجاوز از حدود معین یک مِلک، باعث ورود در مِلک و یا راه عمومی می شود، دارای اهمیت و ظرافت گویا و مهمی است.
نتیجه می گیریم؛ کوچکترین و کمترین تجاوز از حدود الهی، بیرون از دین بوده و خودخواهی خود آن فرد متعدی باز می گردد.
استاد مطهری جمله ای در این زمینه دارد که بسیارمهم است. ایشان میفرماید: «هیچ گاه نمی شود که با دین بی دینی کرد».
یعنی؛ امکان ندارد کسی بتواند با نام دین رفتار غیر منطبق با مبانی دینی را از خودش نشان دهد.
واقعیت این است برخورد مستقیم و خارج از حدود شرعی و قانونی، آن هم به شکل خودسرانه هزینه های زیادی را ایجاد می کند که برخی از آن عبارت است از این امور :
اولا؛ اگر راه چنین برخوردهایی باز شود، از کجا معلوم که این برخوردها به برخوردهای شخصی، قبیله ای، خانوادگی و حتی جناحی و سیاسی کشیده نشود؟! آن موقع است که کسی نمی تواند جلودار رفتارهایی باشد که به نام دین انجام می شود.
ثانیا؛ وقتی برخوردها به اسم و توجیه "نا امن" کردن شکل بگیرد منتهی به جنایت خواهد شد.
استاد مطهری بر این باوراست: «برخی به اسم نهی از منکر، جنایت میکنند!»
در این صورت، خدای ناخواسته می تواند منتهی به جنایاتی شود که عواقب بسیار تلخی برای کل نظام خواهد داشت.
و ثالثا؛ تعدی از حدود الهی؛ ما و جامعه ما را به نقطه ای منتهی می کند که مصداق بیان امیرالمؤمنین(ع) می شود!
ایشان درنهج البلاغه نسبت به کسانی که تندروی می کنند، فرمودند:«ای بسا شمشیر شما در گردن کسانی قرار بگیرد که معصیتی کرده اند و یا معصیتی نکرده اند.»(خطبه ۱۲۷)
ضروری است که ناامنی های قضایی، فیزیکی و اخلاقی که بوسیله افراد هنجارشکن ایجاد می شود، باید به فراخور جرم و توسط افراد مسئول و به شکل هایی که دین و قانون اجازه داده بررسی شود و اِعمال قانون شود؛ وگرنه ممکن است که افراد بی گناه آسیب ببینند و یا افراد مجرم مورد ظلم های متجاوزانه قرار گیرند! دراینجاست که مقابله با آن عکس العمل هایی که به بهانه "توقف جرم" صورت گرفته، بسیار مشکل، و نیز برای حکومت پرهزینه خواهد بود.
دین ما بسیار روشن، زیبا و دارای حدود خاص است و البته با هر ناهنجاری هم مقابله کرده است.
در نهج البلاغه آمده که پیامبر(ص) بر کسانی که باید حدشرعی جاری می شد چون جرم بزرگی را مرتکب شده بودند! حد را جاری می کرد ، اما خود پیامبر (ص) بر پیکر آنها نماز می خواند. (خطبه ۱۲۷)
این نشان می دهد که دین ما کاملا منطبق با یک سری حدود مشخص و معینی است و ما نمی توانیم از آن حدود تعدی کنیم.
- نویسنده : هادی سروش
- منبع :