19 دی آنلاین: فاصله گرفتن رافائل گروسی از چهارچوبهای حقوقی و مقرراتی آژانس و همکاری یکسویه او با غرب، یکی از دشوارترین و پرتنشترین دورههای همکاریهای دوجانبه ایران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی را رقم زده است.
در دو یا سه دهه اخیر، جمهوری اسلامی ایران همواره همکاریهایی مستمر با آژانس بینالمللی انرژی اتمی داشته است؛ همکاریهایی که در دورههای مختلف، متأثر از رویکردها، سلایق و وابستگیهای سیاسی رؤسای این نهاد بینالمللی بوده است. در این میان برخی از مدیران کل آژانس تلاش کردند با رعایت اصول حرفهای و بیطرفانه بر اساس مأموریتهای حقوقی و فنی خود عمل کنند، حال آنکه شماری دیگر از آنها متأثر از ملاحظات سیاسی و گرایشهای کشورهای خاص از مسیر بیطرفی فاصله گرفتند.
با این حال، آنچه در میان تمامی این دورهها چهره «رافائل گروسی» را متمایز می کند، شیوه برخورد و تعامل او با ایران است؛ رویکردی که به زعم بسیاری از ناظران از چهارچوبهای حقوقی و مقرراتی آژانس فاصله گرفته و به همکاری یک سویه و همهجانبه با غرب بدل شده است. گروسی نه تنها در حفظ پرستیژ و جایگاه حقوقی آژانس موفق عمل نکرد، بلکه آشکارا از الزامات و مقررات معاهده منع گسترش سلاح های هستهای (NPT) نیز عدول کرد.
بر اساس این معاهده، کشورهایی که تحت نظارت آژانس، به فعالیتهای هستهای صلح آمیز از جمله غنیسازی مشغول هستند، باید از حملات و تهدیدات نظامی سایر کشورها مصون باشند. حتی در شرایطی که فرض شود کشوری از چارچوب مقررات آژانس خارج شده یا در مسیر دستیابی به سلاح هستهای گام بر می دارد، بر اساس رویههای حقوقی آژانس، امکان اقدام نظامی علیه آن کشور وجود ندارد و پرونده تخلف ابتدا باید به شورای حکام گزارش شود و پس از بررسی در این شورا در صورت لزوم به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع شود.
با وجود این ملاحظات، گروسی که در دوره مسئولیت خود بر همکاری بی سابقه ایران با آژانس و پذیرش بیشترین میزان بازرسیها اذعان داشته و حتی در هفتههای پیش از حمله نظامی اسرائیل به ایران تصریح کرده بود که جمهوری اسلامی به سلاح هستهای نزدیک نشده است، با ارائه گزارشی جامع که حاوی ادعاها و شبهاتی تأمل برانگیز بود، عملا زمینه ساز طرح بهانههای حقوقی برای محافل جنگ طلب شد.
این گزارش که نهایتا به تصویب قطعنامهای در شورای حکام انجامید، نقشی تعیینکننده در تحریک و مشروعیت بخشی به اقدامات آمریکا و اسرائیل ایفا کرد و برای توجیه حمله به ایران به آنها بهانهای حقوقی بخشید. بیتردید نمیتوان تمامی علل و انگیزههای حمله به ایران را به این گزارش نسبت داد، اما اهمیت و تأثیر آن درروندهای دیپلماتیک و امنیتی پیش از حمله را نیز نمی توان انکار کرد.
اکنون و در پی این رویدادها، گروسی به عنوان مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، مسئولیت سنگینی در قبال حملات به تأسیسات هستهای ایران بر عهده دارد؛ مسئولیتی که نه تنها از انجام آن شانه خالی کرده، بلکه حتی حاضر نشده است این حملات آشکار به منشور و مقررات بینالمللی را محکوم کند.
به نظر می رسد گروسی با هماهنگی کامل با رژیم صهیونیستی و کشورهای غربی از ایفا کردن حداقل نقش قانونی خود نیز امتناع می ورزد؛ رویکردی که بی اعتمادی ایران به آژانس و شخص او را به نقطهای رسانده است که دیگر نمیتوان به استمرار همکاری های سازنده در آینده امید داشت. حتی در شرایط کنونی که آژانس خواستار بازرسی از سایتهای هستهای ایران پس از حملات آمریکا شده است، این بی اعتمادی چنان عمیق است که تهران بر این باور است که گروسی و تیم او درصدد تهیه گزارشی هستند که زمینه را برای تخریب و نابودی تجهیزات و منابع باقی مانده ایران فراهم سازد.
در مجموع می توان گفت که روابط ایران و آژانس در دوره مدیریت گروسی یکی از دشوارترین و پرتنشترین دورههای همکاریهای دوجانبه را تجربه میکند؛ دورهای که نه به نفع همکاریهای بینالمللی است و نه به تقویت رژیم عدم اشاعه کمکی میکند.
با این حال، آنچه در میان تمامی این دورهها چهره «رافائل گروسی» را متمایز می کند، شیوه برخورد و تعامل او با ایران است؛ رویکردی که به زعم بسیاری از ناظران از چهارچوبهای حقوقی و مقرراتی آژانس فاصله گرفته و به همکاری یک سویه و همهجانبه با غرب بدل شده است. گروسی نه تنها در حفظ پرستیژ و جایگاه حقوقی آژانس موفق عمل نکرد، بلکه آشکارا از الزامات و مقررات معاهده منع گسترش سلاح های هستهای (NPT) نیز عدول کرد.
بر اساس این معاهده، کشورهایی که تحت نظارت آژانس، به فعالیتهای هستهای صلح آمیز از جمله غنیسازی مشغول هستند، باید از حملات و تهدیدات نظامی سایر کشورها مصون باشند. حتی در شرایطی که فرض شود کشوری از چارچوب مقررات آژانس خارج شده یا در مسیر دستیابی به سلاح هستهای گام بر می دارد، بر اساس رویههای حقوقی آژانس، امکان اقدام نظامی علیه آن کشور وجود ندارد و پرونده تخلف ابتدا باید به شورای حکام گزارش شود و پس از بررسی در این شورا در صورت لزوم به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع شود.
با وجود این ملاحظات، گروسی که در دوره مسئولیت خود بر همکاری بی سابقه ایران با آژانس و پذیرش بیشترین میزان بازرسیها اذعان داشته و حتی در هفتههای پیش از حمله نظامی اسرائیل به ایران تصریح کرده بود که جمهوری اسلامی به سلاح هستهای نزدیک نشده است، با ارائه گزارشی جامع که حاوی ادعاها و شبهاتی تأمل برانگیز بود، عملا زمینه ساز طرح بهانههای حقوقی برای محافل جنگ طلب شد.
این گزارش که نهایتا به تصویب قطعنامهای در شورای حکام انجامید، نقشی تعیینکننده در تحریک و مشروعیت بخشی به اقدامات آمریکا و اسرائیل ایفا کرد و برای توجیه حمله به ایران به آنها بهانهای حقوقی بخشید. بیتردید نمیتوان تمامی علل و انگیزههای حمله به ایران را به این گزارش نسبت داد، اما اهمیت و تأثیر آن درروندهای دیپلماتیک و امنیتی پیش از حمله را نیز نمی توان انکار کرد.
اکنون و در پی این رویدادها، گروسی به عنوان مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، مسئولیت سنگینی در قبال حملات به تأسیسات هستهای ایران بر عهده دارد؛ مسئولیتی که نه تنها از انجام آن شانه خالی کرده، بلکه حتی حاضر نشده است این حملات آشکار به منشور و مقررات بینالمللی را محکوم کند.
به نظر می رسد گروسی با هماهنگی کامل با رژیم صهیونیستی و کشورهای غربی از ایفا کردن حداقل نقش قانونی خود نیز امتناع می ورزد؛ رویکردی که بی اعتمادی ایران به آژانس و شخص او را به نقطهای رسانده است که دیگر نمیتوان به استمرار همکاری های سازنده در آینده امید داشت. حتی در شرایط کنونی که آژانس خواستار بازرسی از سایتهای هستهای ایران پس از حملات آمریکا شده است، این بی اعتمادی چنان عمیق است که تهران بر این باور است که گروسی و تیم او درصدد تهیه گزارشی هستند که زمینه را برای تخریب و نابودی تجهیزات و منابع باقی مانده ایران فراهم سازد.
در مجموع می توان گفت که روابط ایران و آژانس در دوره مدیریت گروسی یکی از دشوارترین و پرتنشترین دورههای همکاریهای دوجانبه را تجربه میکند؛ دورهای که نه به نفع همکاریهای بینالمللی است و نه به تقویت رژیم عدم اشاعه کمکی میکند.
- نویسنده :
- منبع : روزنامه ایران
https://19dey.com/news/89338