۱۹ دی: رئیس اندیشکده مطالعات انقلاب اسلامی طلوع مهر در تبیین ابعاد سیاسی سوره فتح و در چارچوب گفتمان مقاومت، بر جایگاه محوری «قلوب» در حیات قرآنی تأکید کرد و گفت: از منظر قرآن، قوام سیاست اسلامی در گرو فتح قلوب و جلب دلهای شهروندان است. تابآوری و استقامت یک جامعه یا تمدن، نه در انحصار ابزار و قدرت مادی، بلکه در اتکای به نیروی باطنی و ریشهدار مؤمنان است.
دویست و هفتاد و هشتمین نشست از سلسله کرسیهای آزاداندیشی و سیزدهمین جلسه با موضوع «گفتمان مقاومت» و تفسیر سوره فتح، با سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین دکتر محسن مهاجرنیا، رئیس اندیشکده مطالعات انقلاب اسلامی، توسط قرارگاه فرهنگی طلوع مهر، مجمع هماهنگی پیروان امام و رهبری استان قم و انجمن علمی قرآن و تحول علوم ایران در دانشگاه طلوع مهر برگزار شد.
حجتالاسلام والمسلمین مهاجرنیا در ابتدای سخنان خود با اشاره به تکرار واژه «قلب» در سوره فتح اظهار داشت: در آیات سوره فتح، خداوند چهار بار واژه قلب را مطرح میکند. در مورد مؤمنین میفرماید که ما بر قلوب مؤمنین، سکینه و آرامش را نازل کردیم. در مورد منافقین و مُخَلَّفین (جاماندگان از جنگ) بیان میکند که اینها به زبان حرفی میزنند که در قلبشان چیز دیگری است و بهانهجوییهای خود را آنقدر تکرار کردهاند که در دلشان نشسته و باورشان شده است. در خصوص کفار مکه نیز میفرماید زمانی که در حدیبیه اعلام کردیم برای جنگ نیامدهایم، تعصبات کور جاهلیت در قلبهایشان احیا شد و غرور کاذب مانع از زیارت ما گردید. بنابراین، در این سوره در خصوص هر چهار جریان مؤمنین، مخلفین، منافقین و مشرکین، بحث قلوب مطرح شده است.
وی با تبیین دو زبان قرآن در مواجهه با انسانها افزود: قرآن به دو زبان با انسانها سخن میگوید؛ یکی زبان عقل که مرکز تفکر، شناخت، استدلال و منطق است و دیگری زبان قلب که خداوند آن را مرکز عواطف، احساسات، هیجانات و کششهای روحی و روانی میداند. انسانها به واسطه داشتن روح است که از حیوانات متمایز میشوند و این روح به عنوان موتور محرکه، قوه استدلال را در عقل و قوه احساس و عواطف را در قلب فعال میکند. قرآن با فیلسوفان و دانشمندان بیشتر با زبان عقل و با مؤمنان و متقین از طریق قلبشان سخن میگوید.
قلوب سلیم در برابر قلوب مریض؛ دوگانه قرآنی در فهم انسان
عضو هیئت مدیره انجمن علمی قرآن و تحول علوم ایران، قلوب انسانها را به دو دسته تقسیم کرد و گفت: قرآن قلوب را به دو دسته تقسیم میکند: یکی قلوب سالم یا «قلب سلیم» که امواج هدایت الهی را به راحتی دریافت میکنند و به سمت صراط مستقیم هدایت میشوند. قرآن هشت نوع از این قلوب را ذکر میکند مانند قلب سلیم، منیب، مخبت، وجل، تقی، مهدی، مطمئن و حی. در مقابل، دسته دوم قلوب مریض، بیمار و فاسد هستند که هدایت نمیپذیرند. قرآن از اینها با عناوینی چون قلب مریض، آثم (گناهکار)، غلیظ، مختوم (مهر زده شده)، قاسی، غافل، مقفل و مریب (اهل شک و شبهه) یاد میکند. در سوره فتح، هر دو دسته از این قلوب مورد بحث قرار گرفتهاند.
سه دسته قلب «ایمانی»، «نفاقی» و «کفری» در میدان سیاست
دکتر مهاجرنیا با اشاره به ارتباط تنگاتنگ جنگ و سیاست تصریح کرد: جنگ اوج سیاست است؛ وقتی سیاست به بنبست میرسد، جنگ آغاز میشود و با خاتمه جنگ، سیاست شروع میشود. بنابراین، یکی از اقسام سیاست، خودِ جنگ است. قرآن در ماجرای جنگ حدیبیه که به صلح تبدیل شد، راجع به این دو دسته قلب در قالب سه گروه سیاسی صحبت میکند. دسته اول، «قلب ایمانی» است که متعلق به مؤمنین در ماجرای صلح حدیبیه است. خداوند میفرماید: «هُوَ الَّذی أَنزَلَ السَّکینَةَ فی قُلوبِ المُؤمِنینَ»؛ یعنی در شرایط بحرانی جنگ، خداوند از مجرای قلب با مؤمنین ارتباط برقرار کرد و امواج نورانی را بر دلهای ایشان فرستاد. در نتیجه، ایمانشان قویتر، صبرشان بیشتر، آرامششان افزونتر و اطاعتپذیریشان از پیامبر(ص) عمیقتر شد و محکم پای میثاق خود ایستادند.
وی افزود: دسته دوم، «قلب نفاقی» است. در شرایط اوج بحران که جامعه به وحدت و همدلی نیاز داشت، عدهای از میان مسلمانان نفاق ورزیدند، به جبهه نیامدند و وقتی مورد بازخواست قرار گرفتند، به توجیهتراشی پرداختند. قرآن درباره اینها میفرماید: «یَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ مَا لَیْسَ فِی قُلُوبِهِمْ»؛ یعنی چیزی که در دلشان نبود را به زبان میآوردند. این دورویی آنقدر در وجودشان تقویت شد که دلهایشان توجیهپذیر گردید. دسته سوم نیز «قلب کفری» است، قلبی که با کفر و بیاعتقادی همراه شده است. قرآن درباره مشرکان مکه میفرماید: «جَعَلَ الَّذینَ کَفَروا فی قُلوبِهِمُ الحَمیَّةَ حَمیَّةَ الجاهِلیَّةِ»؛ اینها بر اساس تعصبات کور و تکبر جاهلی، آشکارا در برابر حق موضع گرفتند.
وظیفه ذاتی حکومت اسلامی؛ کار بر روی باطن انسانها برای رسیدن به مقاومت
این استاد حوزه و دانشگاه درباره ارتباط میان این دستهبندی قلوب و سیاست اظهار داشت: وقتی قرآن در یک تحلیل جریانشناسی سیاسی از مؤمنین به عنوان شهروندان پای کار و از منافقین و مشرکان به عنوان دشمن، بحث قلوب آنها را چهار بار مطرح میکند، این نشاندهنده یک ارتباط جدی و دوسویه میان مقوله قلب و مقوله سیاست و حکومت است. حکومت اسلامی به دنبال هدایت و اصلاح انسانهاست و این کار را نه صرفاً با کنترل ظاهر، بلکه با کار بر روی باطن و قلب انسانها انجام میدهد. اگر کسی باطنش اصلاح شود، ظاهرش را نیز اصلاح میکند. بنابراین وظیفه اولی و ذاتی حکومت اسلامی این است که به سراغ قلب، باطن و معنویت انسانها برود.
وظیفه حکومت در قبال قلب مؤمنان: تقویت قرارگاه تحمل
حجت الاسلام والمسلمین مهاجرنیا به وظیفه حکومت در قبال هر یک از این قلوب اشاره کرد و گفت: در قبال «قلب ایمانی»، وظیفه سیاست و حکومت، تقویت و حمایت از آن است. حکومت اسلامی باید با برنامهریزی آموزشی، تربیتی و تزکیهای، باطن انسانها را پاک و قلوب را که محل نور الهی است، تطهیر کند. در شرایط سخت صلح حدیبیه، خداوند با ایجاد سکینه و آرامش در دل مؤمنین، آنها را متحد کرد. امروز نیز در شرایط بحران اقتصادی و دشمنیها، حکومت باید قرارگاه تحمل را که همان باطن انسانهاست، تقویت کند تا مؤمنین صحنه را ترک نکنند. سیاست، حقهبازی نیست؛ دلسازی و باطنسازی است.
وی ادامه داد: در آن شرایط بحرانی، خداوند به مؤمنین وعده بهشت «جَنّاتٍ تَجری مِن تَحتِهَا الأَنهارُ» میدهد تا ایمان قلبی آنها را مستحکم سازد. اگر بخواهیم تابآوری و مقاومت در جامعه زیاد شود، باید ریشه آن یعنی قلب را درست کنیم و این نیازی است که امروز باید به آن پرداخته شود.
دکتر مهاجرنیا در خصوص نحوه مواجهه با «قلب نفاقی» اظهار داشت: حکومت اسلامی باید با منافقینی که دچار تضاد درونی، تردید و خودفریبی هستند نیز ارتباط قلبی برقرار کند و تا حد امکان آنها را هدایت نماید. اما اگر اینها شروع به ایجاد تفرقه و تردید در جامعه کردند، حکومت باید ویژگیهای نفاق را که ریشه در قلب و باطن دارد، برای جامعه افشا کند. قرآن صریحاً میگوید: «فی قُلوبِهِم مَرَضٌ»؛ دلهایشان مریض است. قرآن به جامعه اسلامی آموزش میدهد که معیار تشخیص نفاق، بررسی نسبت میان ظاهر و باطن، حرف و عمل، و زبان و قلب است. در سوره فتح، قرآن این گروه را از جامعه اسلامی تفکیک و قرنطینه میکند و در ماجرای جنگ تبوک، پیامبر(ص) آنقدر آنها را طرد کرد تا زمین با همه وسعتش بر آنها تنگ شد و سرانجام از مسیر قلب و توبه بازگشتند.
رئیس اندیشکده مطالعات انقلاب اسلامی درباره وظیفه حکومت در قبال «قلب کفری» بیان کرد: حکومت اسلامی در قبال همه دنیا، حتی بدترین دشمنان، وظیفه هدایتگری دارد. امام راحل فرمودند ما وظیفه صدور انقلاب را داریم؛ یعنی پیام الهی را به همه دنیا برسانیم. در سوره فتح، خداوند با سرزنش غرور و تعصب جاهلانه مشرکین که یک امر قلبی مذموم است، با آن مبارزه میکند. قرآن به آنها طعنه میزند که در مقابل تغییر پارادایم سیاسی و اجتماعی اسلام و در برابر تحول جهانی، مقاومت میکنند. این تقابل ایدئولوژیک بر مبنای نفی عقلانیت و قلب سلیم استوار است.
کارویژههای ذاتی حکومت اسلامی: از کرامت تا استقلال
وی وظایف ذاتی سیاست و حاکمیت اسلامی را فراتر از شرایط بحرانی دانست و افزود: اولین وظیفه حکومت، تقویت کرامت انسانی است که یک امر قلبی و مرتبط با شخصیت حقیقی انسانهاست. وظیفه بعدی، فراهمسازی بستر رشد و کمال معنوی، علمی و معرفتی است. بسیاری از مشکلات امروز جامعه ما ناشی از بیمعرفتی است. حکومت وظیفه دارد «حیات طیبه» و یک جامعه پاک، مترقی و توسعهیافته به لحاظ فهم و شعور ایجاد کند. برای این کار، سیاست باید در قلوب انسانها رسوخ کند.
مهاجرنیا بر لزوم تقویت نظام اخلاقی و تربیتی تأکید کرد و گفت: ما متأسفانه در نظام تربیتی و اخلاقی بسیار ضعیف هستیم. اگر این نظام تقویت شود، هیچگاه یک انسان به خاطر مشکل اقتصادی تن به فساد نمیدهد. قرآن از کسانی یاد میکند که با وجود فقر، چنان عفتی دارند که دیگران آنها را غنی میپندارند، چرا که زیرساخت باطنی و قلبی آنها پاک است.
این پژوهشگر مسائل راهبردی، ایجاد امنیت را یک امر قلبی دانست و گفت: وظیفه دیگر حکومت، ایجاد امنیت، آرامش و آسایش است. امنیت یک امر قلبی است. قرآن میفرماید: «أَلا بِذِکرِ اللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلوبُ». حاکمیت باید زمینه این ذکر قلبی را برای شهروندان فراهم کند. وقتی دل مردم محکم شد، تابآوری آنها بالا میرود و در شرایط سخت پای کار میمانند. امام راحل(ره) در دوران دفاع مقدس، قلوب آن نسل را تسخیر کرده بود و آنها برای رفتن به جبهه اشک میریختند. امروز نیز حکومت باید روی دل ایرانیها کار کند و آنها را محکم پای کار نگه دارد.
وی در پایان با اشاره به دو وظیفه کلیدی دیگر حکومت اسلامی گفت: حکومت باید بستری فراهم کند که عدالت و قسط در جامعه به صورت ملموس مشاهده شود. قیام به قسط یک امر دلی است و نیازمند ایمان و اعتقاد قلبی است. نکته آخر، زمینهسازی برای آزادی و استقلال شخصیت انسانهاست. پیامبر(ص) آمد تا غل و زنجیر تعلقات، هوای نفس و استبداد را از پای انسانها بردارد. انسانِ آزاد، مستقل میشود. اگر حکومت اسلامی بخواهد به وظیفه هدایتگری خود عمل کند، باید آزادی حقیقی را برای مردم به ارمغان بیاورد تا به استقلال شخصیت و اعتماد به نفس برسند. شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» بسیار دقیق بود، اما امروز دشمن تلاش میکند هر دو مفهوم را منحرف سازد. امیدواریم به برکت معارف الهی بتوانیم این مفاهیم را به درستی در جامعه پیاده کنیم.
حجتالاسلام والمسلمین مهاجرنیا در ابتدای سخنان خود با اشاره به تکرار واژه «قلب» در سوره فتح اظهار داشت: در آیات سوره فتح، خداوند چهار بار واژه قلب را مطرح میکند. در مورد مؤمنین میفرماید که ما بر قلوب مؤمنین، سکینه و آرامش را نازل کردیم. در مورد منافقین و مُخَلَّفین (جاماندگان از جنگ) بیان میکند که اینها به زبان حرفی میزنند که در قلبشان چیز دیگری است و بهانهجوییهای خود را آنقدر تکرار کردهاند که در دلشان نشسته و باورشان شده است. در خصوص کفار مکه نیز میفرماید زمانی که در حدیبیه اعلام کردیم برای جنگ نیامدهایم، تعصبات کور جاهلیت در قلبهایشان احیا شد و غرور کاذب مانع از زیارت ما گردید. بنابراین، در این سوره در خصوص هر چهار جریان مؤمنین، مخلفین، منافقین و مشرکین، بحث قلوب مطرح شده است.
وی با تبیین دو زبان قرآن در مواجهه با انسانها افزود: قرآن به دو زبان با انسانها سخن میگوید؛ یکی زبان عقل که مرکز تفکر، شناخت، استدلال و منطق است و دیگری زبان قلب که خداوند آن را مرکز عواطف، احساسات، هیجانات و کششهای روحی و روانی میداند. انسانها به واسطه داشتن روح است که از حیوانات متمایز میشوند و این روح به عنوان موتور محرکه، قوه استدلال را در عقل و قوه احساس و عواطف را در قلب فعال میکند. قرآن با فیلسوفان و دانشمندان بیشتر با زبان عقل و با مؤمنان و متقین از طریق قلبشان سخن میگوید.
قلوب سلیم در برابر قلوب مریض؛ دوگانه قرآنی در فهم انسان
عضو هیئت مدیره انجمن علمی قرآن و تحول علوم ایران، قلوب انسانها را به دو دسته تقسیم کرد و گفت: قرآن قلوب را به دو دسته تقسیم میکند: یکی قلوب سالم یا «قلب سلیم» که امواج هدایت الهی را به راحتی دریافت میکنند و به سمت صراط مستقیم هدایت میشوند. قرآن هشت نوع از این قلوب را ذکر میکند مانند قلب سلیم، منیب، مخبت، وجل، تقی، مهدی، مطمئن و حی. در مقابل، دسته دوم قلوب مریض، بیمار و فاسد هستند که هدایت نمیپذیرند. قرآن از اینها با عناوینی چون قلب مریض، آثم (گناهکار)، غلیظ، مختوم (مهر زده شده)، قاسی، غافل، مقفل و مریب (اهل شک و شبهه) یاد میکند. در سوره فتح، هر دو دسته از این قلوب مورد بحث قرار گرفتهاند.
سه دسته قلب «ایمانی»، «نفاقی» و «کفری» در میدان سیاست
دکتر مهاجرنیا با اشاره به ارتباط تنگاتنگ جنگ و سیاست تصریح کرد: جنگ اوج سیاست است؛ وقتی سیاست به بنبست میرسد، جنگ آغاز میشود و با خاتمه جنگ، سیاست شروع میشود. بنابراین، یکی از اقسام سیاست، خودِ جنگ است. قرآن در ماجرای جنگ حدیبیه که به صلح تبدیل شد، راجع به این دو دسته قلب در قالب سه گروه سیاسی صحبت میکند. دسته اول، «قلب ایمانی» است که متعلق به مؤمنین در ماجرای صلح حدیبیه است. خداوند میفرماید: «هُوَ الَّذی أَنزَلَ السَّکینَةَ فی قُلوبِ المُؤمِنینَ»؛ یعنی در شرایط بحرانی جنگ، خداوند از مجرای قلب با مؤمنین ارتباط برقرار کرد و امواج نورانی را بر دلهای ایشان فرستاد. در نتیجه، ایمانشان قویتر، صبرشان بیشتر، آرامششان افزونتر و اطاعتپذیریشان از پیامبر(ص) عمیقتر شد و محکم پای میثاق خود ایستادند.
وی افزود: دسته دوم، «قلب نفاقی» است. در شرایط اوج بحران که جامعه به وحدت و همدلی نیاز داشت، عدهای از میان مسلمانان نفاق ورزیدند، به جبهه نیامدند و وقتی مورد بازخواست قرار گرفتند، به توجیهتراشی پرداختند. قرآن درباره اینها میفرماید: «یَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ مَا لَیْسَ فِی قُلُوبِهِمْ»؛ یعنی چیزی که در دلشان نبود را به زبان میآوردند. این دورویی آنقدر در وجودشان تقویت شد که دلهایشان توجیهپذیر گردید. دسته سوم نیز «قلب کفری» است، قلبی که با کفر و بیاعتقادی همراه شده است. قرآن درباره مشرکان مکه میفرماید: «جَعَلَ الَّذینَ کَفَروا فی قُلوبِهِمُ الحَمیَّةَ حَمیَّةَ الجاهِلیَّةِ»؛ اینها بر اساس تعصبات کور و تکبر جاهلی، آشکارا در برابر حق موضع گرفتند.
وظیفه ذاتی حکومت اسلامی؛ کار بر روی باطن انسانها برای رسیدن به مقاومت
این استاد حوزه و دانشگاه درباره ارتباط میان این دستهبندی قلوب و سیاست اظهار داشت: وقتی قرآن در یک تحلیل جریانشناسی سیاسی از مؤمنین به عنوان شهروندان پای کار و از منافقین و مشرکان به عنوان دشمن، بحث قلوب آنها را چهار بار مطرح میکند، این نشاندهنده یک ارتباط جدی و دوسویه میان مقوله قلب و مقوله سیاست و حکومت است. حکومت اسلامی به دنبال هدایت و اصلاح انسانهاست و این کار را نه صرفاً با کنترل ظاهر، بلکه با کار بر روی باطن و قلب انسانها انجام میدهد. اگر کسی باطنش اصلاح شود، ظاهرش را نیز اصلاح میکند. بنابراین وظیفه اولی و ذاتی حکومت اسلامی این است که به سراغ قلب، باطن و معنویت انسانها برود.
وظیفه حکومت در قبال قلب مؤمنان: تقویت قرارگاه تحمل
حجت الاسلام والمسلمین مهاجرنیا به وظیفه حکومت در قبال هر یک از این قلوب اشاره کرد و گفت: در قبال «قلب ایمانی»، وظیفه سیاست و حکومت، تقویت و حمایت از آن است. حکومت اسلامی باید با برنامهریزی آموزشی، تربیتی و تزکیهای، باطن انسانها را پاک و قلوب را که محل نور الهی است، تطهیر کند. در شرایط سخت صلح حدیبیه، خداوند با ایجاد سکینه و آرامش در دل مؤمنین، آنها را متحد کرد. امروز نیز در شرایط بحران اقتصادی و دشمنیها، حکومت باید قرارگاه تحمل را که همان باطن انسانهاست، تقویت کند تا مؤمنین صحنه را ترک نکنند. سیاست، حقهبازی نیست؛ دلسازی و باطنسازی است.
وی ادامه داد: در آن شرایط بحرانی، خداوند به مؤمنین وعده بهشت «جَنّاتٍ تَجری مِن تَحتِهَا الأَنهارُ» میدهد تا ایمان قلبی آنها را مستحکم سازد. اگر بخواهیم تابآوری و مقاومت در جامعه زیاد شود، باید ریشه آن یعنی قلب را درست کنیم و این نیازی است که امروز باید به آن پرداخته شود.
دکتر مهاجرنیا در خصوص نحوه مواجهه با «قلب نفاقی» اظهار داشت: حکومت اسلامی باید با منافقینی که دچار تضاد درونی، تردید و خودفریبی هستند نیز ارتباط قلبی برقرار کند و تا حد امکان آنها را هدایت نماید. اما اگر اینها شروع به ایجاد تفرقه و تردید در جامعه کردند، حکومت باید ویژگیهای نفاق را که ریشه در قلب و باطن دارد، برای جامعه افشا کند. قرآن صریحاً میگوید: «فی قُلوبِهِم مَرَضٌ»؛ دلهایشان مریض است. قرآن به جامعه اسلامی آموزش میدهد که معیار تشخیص نفاق، بررسی نسبت میان ظاهر و باطن، حرف و عمل، و زبان و قلب است. در سوره فتح، قرآن این گروه را از جامعه اسلامی تفکیک و قرنطینه میکند و در ماجرای جنگ تبوک، پیامبر(ص) آنقدر آنها را طرد کرد تا زمین با همه وسعتش بر آنها تنگ شد و سرانجام از مسیر قلب و توبه بازگشتند.
رئیس اندیشکده مطالعات انقلاب اسلامی درباره وظیفه حکومت در قبال «قلب کفری» بیان کرد: حکومت اسلامی در قبال همه دنیا، حتی بدترین دشمنان، وظیفه هدایتگری دارد. امام راحل فرمودند ما وظیفه صدور انقلاب را داریم؛ یعنی پیام الهی را به همه دنیا برسانیم. در سوره فتح، خداوند با سرزنش غرور و تعصب جاهلانه مشرکین که یک امر قلبی مذموم است، با آن مبارزه میکند. قرآن به آنها طعنه میزند که در مقابل تغییر پارادایم سیاسی و اجتماعی اسلام و در برابر تحول جهانی، مقاومت میکنند. این تقابل ایدئولوژیک بر مبنای نفی عقلانیت و قلب سلیم استوار است.
کارویژههای ذاتی حکومت اسلامی: از کرامت تا استقلال
وی وظایف ذاتی سیاست و حاکمیت اسلامی را فراتر از شرایط بحرانی دانست و افزود: اولین وظیفه حکومت، تقویت کرامت انسانی است که یک امر قلبی و مرتبط با شخصیت حقیقی انسانهاست. وظیفه بعدی، فراهمسازی بستر رشد و کمال معنوی، علمی و معرفتی است. بسیاری از مشکلات امروز جامعه ما ناشی از بیمعرفتی است. حکومت وظیفه دارد «حیات طیبه» و یک جامعه پاک، مترقی و توسعهیافته به لحاظ فهم و شعور ایجاد کند. برای این کار، سیاست باید در قلوب انسانها رسوخ کند.
مهاجرنیا بر لزوم تقویت نظام اخلاقی و تربیتی تأکید کرد و گفت: ما متأسفانه در نظام تربیتی و اخلاقی بسیار ضعیف هستیم. اگر این نظام تقویت شود، هیچگاه یک انسان به خاطر مشکل اقتصادی تن به فساد نمیدهد. قرآن از کسانی یاد میکند که با وجود فقر، چنان عفتی دارند که دیگران آنها را غنی میپندارند، چرا که زیرساخت باطنی و قلبی آنها پاک است.
این پژوهشگر مسائل راهبردی، ایجاد امنیت را یک امر قلبی دانست و گفت: وظیفه دیگر حکومت، ایجاد امنیت، آرامش و آسایش است. امنیت یک امر قلبی است. قرآن میفرماید: «أَلا بِذِکرِ اللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلوبُ». حاکمیت باید زمینه این ذکر قلبی را برای شهروندان فراهم کند. وقتی دل مردم محکم شد، تابآوری آنها بالا میرود و در شرایط سخت پای کار میمانند. امام راحل(ره) در دوران دفاع مقدس، قلوب آن نسل را تسخیر کرده بود و آنها برای رفتن به جبهه اشک میریختند. امروز نیز حکومت باید روی دل ایرانیها کار کند و آنها را محکم پای کار نگه دارد.
وی در پایان با اشاره به دو وظیفه کلیدی دیگر حکومت اسلامی گفت: حکومت باید بستری فراهم کند که عدالت و قسط در جامعه به صورت ملموس مشاهده شود. قیام به قسط یک امر دلی است و نیازمند ایمان و اعتقاد قلبی است. نکته آخر، زمینهسازی برای آزادی و استقلال شخصیت انسانهاست. پیامبر(ص) آمد تا غل و زنجیر تعلقات، هوای نفس و استبداد را از پای انسانها بردارد. انسانِ آزاد، مستقل میشود. اگر حکومت اسلامی بخواهد به وظیفه هدایتگری خود عمل کند، باید آزادی حقیقی را برای مردم به ارمغان بیاورد تا به استقلال شخصیت و اعتماد به نفس برسند. شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» بسیار دقیق بود، اما امروز دشمن تلاش میکند هر دو مفهوم را منحرف سازد. امیدواریم به برکت معارف الهی بتوانیم این مفاهیم را به درستی در جامعه پیاده کنیم.
- نویسنده :
- منبع :
https://19dey.com/news/93112