19 دی: یک استاد و پژوهشگر علوم سیاسی با بیان اینکه انقلاب اسلامی برای اولین بار حق شهروندی و حق انتخاب سبک زندگی را به رسمیت شناخت، گفت: انتخابات نشانه رشد و بالندگی فرهنگ سیاسی یک ملت تلقی میشود.
حجت الاسلام والمسلمین محسن مهاجرنیا در شانزدهمین نشست «بنیادها و آرمانهای انقلاب اسلامی» از سلسله نشست های دورهای کرسیهای آزاداندیشی که توسط دانشگاه طلوع مهر و مجمع هماهنگی پیروان امام و رهبری در قم به صورت مجازی برگزار میشود گفت: منشأ و مبنای اصل انتخابات را چه حق شهروندی بدانیم و یا «تکلیف»، پیش از انقلاب اسلامی، چنین پدیدهای برای ملت ایران وجود نداشت. انقلاب اسلامی برای اولین بار حق شهروندی و حق انتخاب سبک زندگی را به طور رسمی و عملی و گسترده به رسمیت شناخت.
استاد حوزه و دانشگاه انتخابات را شیوهای عقلانی برای ابراز اراده ملی در گزینش سبک زندگی جمعی و مشارکت در تعیین سرنوشت عمومی تعریف کرد و گفت: یکی از تجربههای سیاسی بسیار ارزشمند تاریخ فلسفه سیاسی که حاصل فرآیندی طولانی از فراز و فرود زندگی سیاسی است و در دنیای معاصر مقبولیت جهانی یافت، پشت کردن به نظامهای استبدادی و دیکتاتوری و اقبال به نظامهای مردم سالاراست و مهمترین دستاورد و درونمایه این چرخش سیاسی، پذیرش «اصل انتخابات» به مثابه بزرگترین ارزشگذاری به کرامت انسان در تعیین سرنوشت خود است.
حجت الاسلام مهاجرنیا با اشاره به اهمیت و کارکردهای مثبت اصل انتخابات در زندگی سیاسی گفت: در گذشته انتخابات بیشتر مکانیسم سیاسی برای انتخاب دولتها و کارگزاران حکومتی بود؛ اما امروز یک مفهوم استعلایی یافته است؛ نماد کرامت انسان شده است. نشانه رشد و بالندگی فرهنگ سیاسی یک ملت تلقی میشود. ملتی که خودش سرنوشت خود را انتخاب میکند، ملتی مترقی با نشاط و توسعه یافته است. در گذشته مهارقدرت، مهمترین دغدغه بشر بود اما امروزه پدیده انتخابات این بحران را به زیبایی حل کرده است. حکومتهای ناشی از انتخابات تحت نظارت ملت قرار گرفتهاند و مجال سرکشی و طغیان و استبداد را از دست دادهاند. شاخصه پاسخگو بودن دولتها در مقابل شهروندان ره آورد بزرگ کشف و پذیرش «انتخابات» است. ورود اراده ملی در عرصه تصمیم گیری عمومی همه چیز را بر مدار «آرای ملی» و اراده جمعی قرار داده است. قدرت سیاسی در چارچوب قاعده و قانون مقبول عامه تعریف میشود.
استاد علوم سیاسی در ادامه یکی از آثار مهم اصل انتخابات را در انتقال مسالمت آمیز قدرت و چرخش روان نخبگان سیاسی در فرآیند قدرت دانست و گفت: در گذشته به ویژه تجربه ما در قبل از انقلاب اسلامی آن است که بدلیل فقدان سازوکار انتخابات در کشور، تنها راه پاسخگو کردن حکومت، از مسیر انقلاب و سرنگونی آن بود. همه قدرت انحصاری در اختیار هیئت حاکمه بود و توده مردم نقشی در شکل گیری حکومت، اعمال قدرت، توزیع قدرت و مهار قدرت نداشتند. نتیجهاش آن شد که وقتی زمینه آگاهی بخشی و بینش سیاسی نسبت به ظلم و و استبداد شاهنشاهی در ملت بوجود آمد حکومت متصلب و غیر پاسخگو، فروریخت.
وی در ادامه افزود یکی از کارکردها و آثار ارزشمند انتخابات، ترمیم و تقویت روابط میان ملت و دولت است. تاریخ گذشته ایران حکایت از یک شکاف و گسست تاریخی میان مردم با حکومت است؛ زیرا حکومتهای شاهنشاهی اعتقادی به حقوق شهروندی و ملی نداشتند. مردم را «رعایای» پادشاه میدانستند. در طی زمان مردم هم پذیرفته بودند که شاهنشاه، مالک الرقاب ملک و ملت است، ظلّ الله است و در مثلث «خدا، شاه و میهن» مردم جایگاهی نداشتند. حقی نداشتند و به دلیل حاکمیت طولانی آن شرایط، نوعی تسلیم و ناامیدی از تغییر و تحول را پذیرفته بودند و برای خود هیچگونه حقی در مشارکت فعال در تعیین سرنوشت خود قائل نبودند. حضور محدود در عرصه جامعه هم تلاشی منفعلانه از ملتی در حاشیه بود.
استاد مهاجرنیا در ادامه به نعمت خودآگاهی ملت ایران در حضور خود و مشارکت فعال در پیروزی انقلاب اسلامی اشاره کرد و گفت: اندیشه انقلاب هم خودآگاهی نسبت به انتخاب و تعیین سرنوشت را ایجاد کرد و هم در مرحله نظام سازی آن را تبدیل به حقوق عمومی و مسئولیت همگانی کرد. در متن قانون اساسی ما تصریح شده است که «حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او، انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است. هیچ کس نمیتواند این حق الهی را از انسان سلب کند یا درخدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار دهد و ملت این حق خداداد را از طرقی که در اصول بعد میآید اعمال میکند.» دراصل ششم میگوید همه امور کشور باید به اتکا آراء عمومی از راه انتخابات باشد: انتخاب رئیس جمهور، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، اعضای شوراها و نظایر اینها، یا از راه همه پرسی در مواردی که در اصول دیگر این قانون معین میگردد.
استاد حوزه و دانشگاه انتخابات را شیوهای عقلانی برای ابراز اراده ملی در گزینش سبک زندگی جمعی و مشارکت در تعیین سرنوشت عمومی تعریف کرد و گفت: یکی از تجربههای سیاسی بسیار ارزشمند تاریخ فلسفه سیاسی که حاصل فرآیندی طولانی از فراز و فرود زندگی سیاسی است و در دنیای معاصر مقبولیت جهانی یافت، پشت کردن به نظامهای استبدادی و دیکتاتوری و اقبال به نظامهای مردم سالاراست و مهمترین دستاورد و درونمایه این چرخش سیاسی، پذیرش «اصل انتخابات» به مثابه بزرگترین ارزشگذاری به کرامت انسان در تعیین سرنوشت خود است.
حجت الاسلام مهاجرنیا با اشاره به اهمیت و کارکردهای مثبت اصل انتخابات در زندگی سیاسی گفت: در گذشته انتخابات بیشتر مکانیسم سیاسی برای انتخاب دولتها و کارگزاران حکومتی بود؛ اما امروز یک مفهوم استعلایی یافته است؛ نماد کرامت انسان شده است. نشانه رشد و بالندگی فرهنگ سیاسی یک ملت تلقی میشود. ملتی که خودش سرنوشت خود را انتخاب میکند، ملتی مترقی با نشاط و توسعه یافته است. در گذشته مهارقدرت، مهمترین دغدغه بشر بود اما امروزه پدیده انتخابات این بحران را به زیبایی حل کرده است. حکومتهای ناشی از انتخابات تحت نظارت ملت قرار گرفتهاند و مجال سرکشی و طغیان و استبداد را از دست دادهاند. شاخصه پاسخگو بودن دولتها در مقابل شهروندان ره آورد بزرگ کشف و پذیرش «انتخابات» است. ورود اراده ملی در عرصه تصمیم گیری عمومی همه چیز را بر مدار «آرای ملی» و اراده جمعی قرار داده است. قدرت سیاسی در چارچوب قاعده و قانون مقبول عامه تعریف میشود.
استاد علوم سیاسی در ادامه یکی از آثار مهم اصل انتخابات را در انتقال مسالمت آمیز قدرت و چرخش روان نخبگان سیاسی در فرآیند قدرت دانست و گفت: در گذشته به ویژه تجربه ما در قبل از انقلاب اسلامی آن است که بدلیل فقدان سازوکار انتخابات در کشور، تنها راه پاسخگو کردن حکومت، از مسیر انقلاب و سرنگونی آن بود. همه قدرت انحصاری در اختیار هیئت حاکمه بود و توده مردم نقشی در شکل گیری حکومت، اعمال قدرت، توزیع قدرت و مهار قدرت نداشتند. نتیجهاش آن شد که وقتی زمینه آگاهی بخشی و بینش سیاسی نسبت به ظلم و و استبداد شاهنشاهی در ملت بوجود آمد حکومت متصلب و غیر پاسخگو، فروریخت.
وی در ادامه افزود یکی از کارکردها و آثار ارزشمند انتخابات، ترمیم و تقویت روابط میان ملت و دولت است. تاریخ گذشته ایران حکایت از یک شکاف و گسست تاریخی میان مردم با حکومت است؛ زیرا حکومتهای شاهنشاهی اعتقادی به حقوق شهروندی و ملی نداشتند. مردم را «رعایای» پادشاه میدانستند. در طی زمان مردم هم پذیرفته بودند که شاهنشاه، مالک الرقاب ملک و ملت است، ظلّ الله است و در مثلث «خدا، شاه و میهن» مردم جایگاهی نداشتند. حقی نداشتند و به دلیل حاکمیت طولانی آن شرایط، نوعی تسلیم و ناامیدی از تغییر و تحول را پذیرفته بودند و برای خود هیچگونه حقی در مشارکت فعال در تعیین سرنوشت خود قائل نبودند. حضور محدود در عرصه جامعه هم تلاشی منفعلانه از ملتی در حاشیه بود.
استاد مهاجرنیا در ادامه به نعمت خودآگاهی ملت ایران در حضور خود و مشارکت فعال در پیروزی انقلاب اسلامی اشاره کرد و گفت: اندیشه انقلاب هم خودآگاهی نسبت به انتخاب و تعیین سرنوشت را ایجاد کرد و هم در مرحله نظام سازی آن را تبدیل به حقوق عمومی و مسئولیت همگانی کرد. در متن قانون اساسی ما تصریح شده است که «حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او، انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است. هیچ کس نمیتواند این حق الهی را از انسان سلب کند یا درخدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار دهد و ملت این حق خداداد را از طرقی که در اصول بعد میآید اعمال میکند.» دراصل ششم میگوید همه امور کشور باید به اتکا آراء عمومی از راه انتخابات باشد: انتخاب رئیس جمهور، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، اعضای شوراها و نظایر اینها، یا از راه همه پرسی در مواردی که در اصول دیگر این قانون معین میگردد.
- نویسنده :
- منبع :
https://19dey.com/news/19953