19 دی: آخرین خبرهای دریافتی از افغانستان حکایت از حرکت سونامی وار طالبان در این کشور دارد و پیشروی این گروه به حدی بوده است که تکذیب های دولت مرکزی در کابل هم نمی تواند اوضاع آشفته این کشور را پنهان نگهدارد، بویژه آنکه اوضاع شکننده باعث شده تا سران افغانستان راهی واشنگتن شوند.
طالبان اکنون به دروازه های شهرهای بزرگ مانند مزار شریف رسیده اند، در حالی که برخی گزارش های دریافتی حاکی از آن است که در بسیاری از ایالت ها نیروهای نظامی و پلیس به آنان ملحق شده اند و اساسا هیچ درگیری شدیدی رخ نداده است و به علاوه با آغاز دور جدید بحران امنیتی، گروه طالبان به سلاح های مدرن در اختیار ارتش افغانستان هم دست یافته است.
این تحرکات امنیتی جدید از هفته گذشته، از هنگامی شدت گرفت که مذاکرات آمریکایی ها با طالبان به یکباره رها شد و دولت آمریکا بطور شتابزده کار خروج نیروهایش از افغانستان را آغاز کرد. تحولات اخیر به حدی شتابنده و غافلگیر کننده بود که بیش از همه دولت مرکزی افغانستان را که برغم همه مشکلات و برخی اهمال ها ، دولت قانونی این کشور است، غافلگیر کرد، بطوری که اشرف غنی و عبدالله عبدالله مجبور شدند به آمریکا سفر کنند؛ اگر چه بعید است از آنجا دست پر به کشور بازگردند.
اینکه سفر رهبران افغانستان به آمریکا پیشاپیش ناکام تلقی می شود، ناشی از آن است که تحولات اخیر در هر سطح تحلیلی، مشکوک به نظر می آید؛ از اصرار آمریکایی ها به سرعت بخشیدن به خروج از این کشور تا اعلام آمریکایی ها مبنی بر انتقال کارکنان بومی ارتش آمریکا مانند رانندگان و مترجم ها به خارج از افغانستان!
آمریکایی ها از خیلی پیشترها اعلام می کردند که قصد کاهش نظامیان خود از منطقه را دارند و در این میان افغانستان و عراق بیش از همه مطرح بود، با اینحال دلایل و شواهد زیادی وجود دارد که نشان می دهد، این اقدام یک تاکتیک بیش نیست و حرکتی است برای توجیهی جدید برای حضور دائمی تر و حتی اعزام نیروهای بیشتر!
سوالی که بیش از همه در اقدام آمریکایی ها در خروج از افغانستان مطرح است اینکه "اگر بنا به کاهش نیرو در منطقه خاورمیانه بوده است، چرا این اقدام را در کشورهای حوزه خلیج فارس مانند امارات و عربستان و بحرین که خطر تروریستی اولویت اول آنان نیست، شروع نکردند و حتی اصرار به ادامه حضور نظامی در سوریه و حتی عراق دارند؟
یک سوال دیگر اینکه آیا فتوحات اخیر طالبان بخشی از توافق آنان با آمریکایی هاست که به آنان اجازه داده سونامی وار روستاها، شهرها و حتی مراکز ایالت ها را به شکل باور نکردنی به اشغال درآورند؟
این تحولات اما ابهام هایی هم ایجاد کرده از جمله اینکه براساس برخی گزارش ها ، طالبان بخش هایی از مناطق متصرفه را بدون درگیری به اشغال در آورده است که یادآور حوادث ژوئن ۲۰۱۴ و سقوط موصل است. این درحالی است که برای نزدیک به دو دهه نیروهای مسلح افغانستان تحت فرماندهی نیروهای ائتلاف سازمان دهی شده و کار کرده اند و ارتباطات عمیق میان ژنرال های آمریکایی و آنان وجود داشته است. نوری المالکی نیز پیش از رسیدن داعش به دروازه های بغداد در سال ۲۰۱۴ به آمریکا رفت و هرچه تلاش کرد به نتیجه نرسید؛ نه درخواست های کمک نه هشدارها!
اتفاقا لشکرهای عراقی مستقر در شمال و غرب و شمال شرق عراق، آن سال بدون درگیری تسلیم داعش شدند؛ اینها شامل همان ارتشی می شدند که آمریکایی ها تشکیل داده و تربیت کرده بودند و در قالب یک ستاد عملیات مشترک بر کلیه عملیات نظامی اشراف داشتند.
بنابراین در این بخش این سوال پیش می آید؛ آیا عدم مقاومت در برابر حملات طالبان نمی تواند براساس دستورات نظامی فرماندهی ائتلاف بوده باشد؟
در این میان، همه تحلیل ها یک سرش به مذاکرات آمریکا و طالبان بر می گردد، مذاکراتی که در آن دولت افغانستان نادیده گرفته و حذف شده بود. حال باید به این سوال پاسخ داد که تحولات اخیر در افغانستان چقدر به دلالان آمریکایی و بویژه نماینده ویژه این کشور در امور افغانستان (زلمای خلیلزاد) که مذاکرات صلح را طی دو سال اخیر هدایت کرده است، ربط دارد؟
سوال های دیگری هم مطرح است اینکه آیا معامله ای در ارتباط با سرنوشت افغانستان صورت گرفته و آیا برای یک دوره موقت قرار بر تحویل افغانستان به طالبان شده است؟ هدف نهایی آمریکایی ها از بازی جدید در افغانستان چیست؟ آیا قصد دارند یک توجیه و بهانه جدی تری برای بازگشت قدرتمندانه تر به افغانستان و توجیه هزینه های نظامی آن در دست داشته باشند؟
فارغ از علل و چرایی تحولات اخیر در افغانستان، تبعات و نتایج این روند خطرناک است، بویژه آنکه با تضعیف دولت مرکزی در این کشور، اوضاع امنیتی دچار خلل های جدی می شود و زمینه برای انتقال تروریست های خطرناک از سراسر جهان به این کشور فراهم خواهد شد و باردیگر داعش یا گروهی با همین هویت اما نامی دیگر سر بر خواهد آورد.
علاوه بر اینها، تشدید بحران در افغانستان، اوضاع امنیتی منطقه را تحت تاثیر قرار خواهد ؛ این بحران، از آسیای مرکزی تا قفقاز و حتی تا شبه قاره را می تواند از خود متاثر سازد.
بنابراین شاید بهترین توصیه به رهبران افغانستان و گروه طالبان این باشد که برای جلوگیری از تعمیق بحران و فجایع انسانی بیشتر مذاکرات و گفت وگوهای بین الافغانی را دستور کارقرار دهند و به برنامه ها و تاکتیک های آمریکایی ها اعتماد نکنند؛ در غیر این صورت باید گفت؛ بازی جدید آمریکایی ها برای ملت افغانستان بازگشت به سال ۲۰۰۱ میلادی است ؛ یعنی "نقطه سر خط"!
این تحرکات امنیتی جدید از هفته گذشته، از هنگامی شدت گرفت که مذاکرات آمریکایی ها با طالبان به یکباره رها شد و دولت آمریکا بطور شتابزده کار خروج نیروهایش از افغانستان را آغاز کرد. تحولات اخیر به حدی شتابنده و غافلگیر کننده بود که بیش از همه دولت مرکزی افغانستان را که برغم همه مشکلات و برخی اهمال ها ، دولت قانونی این کشور است، غافلگیر کرد، بطوری که اشرف غنی و عبدالله عبدالله مجبور شدند به آمریکا سفر کنند؛ اگر چه بعید است از آنجا دست پر به کشور بازگردند.
اینکه سفر رهبران افغانستان به آمریکا پیشاپیش ناکام تلقی می شود، ناشی از آن است که تحولات اخیر در هر سطح تحلیلی، مشکوک به نظر می آید؛ از اصرار آمریکایی ها به سرعت بخشیدن به خروج از این کشور تا اعلام آمریکایی ها مبنی بر انتقال کارکنان بومی ارتش آمریکا مانند رانندگان و مترجم ها به خارج از افغانستان!
آمریکایی ها از خیلی پیشترها اعلام می کردند که قصد کاهش نظامیان خود از منطقه را دارند و در این میان افغانستان و عراق بیش از همه مطرح بود، با اینحال دلایل و شواهد زیادی وجود دارد که نشان می دهد، این اقدام یک تاکتیک بیش نیست و حرکتی است برای توجیهی جدید برای حضور دائمی تر و حتی اعزام نیروهای بیشتر!
سوالی که بیش از همه در اقدام آمریکایی ها در خروج از افغانستان مطرح است اینکه "اگر بنا به کاهش نیرو در منطقه خاورمیانه بوده است، چرا این اقدام را در کشورهای حوزه خلیج فارس مانند امارات و عربستان و بحرین که خطر تروریستی اولویت اول آنان نیست، شروع نکردند و حتی اصرار به ادامه حضور نظامی در سوریه و حتی عراق دارند؟
یک سوال دیگر اینکه آیا فتوحات اخیر طالبان بخشی از توافق آنان با آمریکایی هاست که به آنان اجازه داده سونامی وار روستاها، شهرها و حتی مراکز ایالت ها را به شکل باور نکردنی به اشغال درآورند؟
این تحولات اما ابهام هایی هم ایجاد کرده از جمله اینکه براساس برخی گزارش ها ، طالبان بخش هایی از مناطق متصرفه را بدون درگیری به اشغال در آورده است که یادآور حوادث ژوئن ۲۰۱۴ و سقوط موصل است. این درحالی است که برای نزدیک به دو دهه نیروهای مسلح افغانستان تحت فرماندهی نیروهای ائتلاف سازمان دهی شده و کار کرده اند و ارتباطات عمیق میان ژنرال های آمریکایی و آنان وجود داشته است. نوری المالکی نیز پیش از رسیدن داعش به دروازه های بغداد در سال ۲۰۱۴ به آمریکا رفت و هرچه تلاش کرد به نتیجه نرسید؛ نه درخواست های کمک نه هشدارها!
اتفاقا لشکرهای عراقی مستقر در شمال و غرب و شمال شرق عراق، آن سال بدون درگیری تسلیم داعش شدند؛ اینها شامل همان ارتشی می شدند که آمریکایی ها تشکیل داده و تربیت کرده بودند و در قالب یک ستاد عملیات مشترک بر کلیه عملیات نظامی اشراف داشتند.
بنابراین در این بخش این سوال پیش می آید؛ آیا عدم مقاومت در برابر حملات طالبان نمی تواند براساس دستورات نظامی فرماندهی ائتلاف بوده باشد؟
در این میان، همه تحلیل ها یک سرش به مذاکرات آمریکا و طالبان بر می گردد، مذاکراتی که در آن دولت افغانستان نادیده گرفته و حذف شده بود. حال باید به این سوال پاسخ داد که تحولات اخیر در افغانستان چقدر به دلالان آمریکایی و بویژه نماینده ویژه این کشور در امور افغانستان (زلمای خلیلزاد) که مذاکرات صلح را طی دو سال اخیر هدایت کرده است، ربط دارد؟
سوال های دیگری هم مطرح است اینکه آیا معامله ای در ارتباط با سرنوشت افغانستان صورت گرفته و آیا برای یک دوره موقت قرار بر تحویل افغانستان به طالبان شده است؟ هدف نهایی آمریکایی ها از بازی جدید در افغانستان چیست؟ آیا قصد دارند یک توجیه و بهانه جدی تری برای بازگشت قدرتمندانه تر به افغانستان و توجیه هزینه های نظامی آن در دست داشته باشند؟
فارغ از علل و چرایی تحولات اخیر در افغانستان، تبعات و نتایج این روند خطرناک است، بویژه آنکه با تضعیف دولت مرکزی در این کشور، اوضاع امنیتی دچار خلل های جدی می شود و زمینه برای انتقال تروریست های خطرناک از سراسر جهان به این کشور فراهم خواهد شد و باردیگر داعش یا گروهی با همین هویت اما نامی دیگر سر بر خواهد آورد.
علاوه بر اینها، تشدید بحران در افغانستان، اوضاع امنیتی منطقه را تحت تاثیر قرار خواهد ؛ این بحران، از آسیای مرکزی تا قفقاز و حتی تا شبه قاره را می تواند از خود متاثر سازد.
بنابراین شاید بهترین توصیه به رهبران افغانستان و گروه طالبان این باشد که برای جلوگیری از تعمیق بحران و فجایع انسانی بیشتر مذاکرات و گفت وگوهای بین الافغانی را دستور کارقرار دهند و به برنامه ها و تاکتیک های آمریکایی ها اعتماد نکنند؛ در غیر این صورت باید گفت؛ بازی جدید آمریکایی ها برای ملت افغانستان بازگشت به سال ۲۰۰۱ میلادی است ؛ یعنی "نقطه سر خط"!
- نویسنده :
- منبع : ایرنا
https://19dey.com/news/21854