وقتی به قم آمد، با دوستم جناب معراجی، و دوست دیگرمان جناب جعفری، سعی کردیم زمینه فعالیت وی را فراهم کنیم. کارها باموفقیت پیش رفت و ایشان برای سه دوره متوالی به نمایندگی مجلس و در مجلس هم به ریاست آن انتخاب شد.
دور اول، بنده هم در کتابخانه مجلس بودم و با حمایت ایشان توانستم کارها را تا اندازه ای به پیش ببرم. به تمام معنا اطمینان و حمایت می کرد.
ایشان، در تمام این دوازده سال، به طور مرتب با قم در ارتباط بود. بیشتر اوقات، و لو ساعتی در خانه پدری شان، و با حضور دوستان دیگر،گفتگو می کردیم و می دیدم که گوش شنوا داشت. در این سالها ارتباط ایشان با مردم از طیف های مختلف مداوم بود، همین طور با مراجع تقلید و علمای برجسته.
جلسات مستمری هم با حضور سی چهل نفر از طالب شاخص داشت و حرفهای آنان را می شنید و گزارشی هم از اوضاع برایشان بیان می کرد. بدون شک، هیچ مسوول دولتی در این سطح، هیچ وقت، چنین ارتباطی با قم نداشت و تاکنون هم ندارد.
در تمام این سالها، هیچ امر خالف عرفی از ایشان ندیدم. تعبد ایشان در حد یک آدم متدین به شرع آشکار بود و اثری خلاف آن بر من ظاهر نشد. می دانم که افراد سیاسی به هزار و یک دلیل، و عمدتا به خاطر فشارهایی که بر مردم است، همواره محل طعنه هستند، اما تا آنجایی که به شخص ایشان مربوط می شد، امر خلافی که دون شأن یک انسان دیندار و اخلاقی باشد، از ایشان ندیدم.
روابطش با علمای شهر، از جناح های مختلف، برقرار بود. و از سوی دیگر، همیشه تواضع را در رفتارشان می دیدم. آرام و بدون نگرانی، برای آنان، اوضاع کشور بویژه مسائل اقتصادی را تشریح می کرد. هیچ گاه در کار آنان مداخله نمی کرد و سعی نمی کرد به علما چیزی را تلقین کند یا خط بدهد.
در سالهای اخیر، حساسیت ایشان روی اقتصاد به مراتب بیشتر بود و در بیشتر فعالیت های اقتصادی در حال انجام در قم، فعالانه شرکت و تلاش می کرد تا چرخه اقتصاد شهر راه بیفتد. او دریافته بود که مشکل کشور همین چرخه بد تولید است و باید اصلاح شود.
نکته دیگر این بود که در امر دین و دینداری، هیچ وقت حرف گزافی نمی زد و کاملا مقلد بود، و مثل آن رئیس سابق نبود که خود را در همه امور و از جمله دین عقل کل می دانست و حرفهای بزرگ اما بی دلیل می زد. دینداریش عاقلانه بود و اهل خواب و پیش گو یی و این قبیل امور نبود. هرچه بود دانشجو و استاد فلسفه بود و کتاب هم زیاد می خرید و می خواند و اخیرا هم بیش از دو هزار جلد کتاب به کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران اهدا کرد.
در سفرهای کوتاهش به قم، یکسره مشغول حل و فصل مسائل شهر و اشخاص بود، اما این که رفتار سودجو یانه ای داشته باشد یا اساسا در امور مداخله نامعمولی کند، تا آنجا که می دانم، به هیچ وجه، کسی از او چیزی ندارد و اگر دارد بگوید. هیچ وقت هم، دشمنان قسم خورده وی در قم که نام دین و انقلابی گری را یدک می کشند، نتوانستند از این دست مطلبی بگو یند. دفترایشان البته به فقرا و نیازمندان و کسانی که مشکلی داشتند، کمک می کرد.
در این دوازده سال، شهر قم متحول شد و وقتی ایشان تلاش کرد و آقای سقائیان نژآد را به عنوان شهردار به قم آورد، باز هم قم، بیش از پیش آباد گردید. با این همه، صراحت داشت، و در مواضعش تقیه نمی کرد.
خیلی خوشحال شدم که پریشب در مصاحبه اش در شبکه یک، رسما گفت که یکی از بدترین روزهای زندگی وی، وقتی بوده که خبر درگذشت هاشمی را شنیده است. او چوب هاشمی و روحانی را خورد، در حالی که اساسا به مصلحت کشور می اندیشید و کاری به اشخاص نداشت. با تمام وجود از برجام برای حفظ کشور دفاع کرد، با این که می توانست نوع دیگری رفتار کند تا محبو بیتش بین مدعیان انقالبی گری باقی بماند.
در قم، طلاب و فضلای تحصیل کرده، و عالمان و مراجع تقلید همیشه از او حمایت می کردند، اما شماری از طلاب جوان تحت تأثیر جریان هایی که می دانیم، با او رفتار بدی کردند. بدترین آنها چند سال پیش در حرم حضرت معصومه بود که به او کفش و مهر پرتاب کردند. لاریجانی با صبوری و مظلومیت، از کنار این ماجرا گذشت و هیچ کس به آن رسیدگی نکرد.
هیچ کس بی نقص نیست، مخصوصا سیاستمداران که در لبه پرتگاه هستند، اما وقتی آدمی در زمانه ای است که کاری جز این نمی تواند بکند، باید مقایسه کند و در این مقایسه بی شک، علی لاریجانی یکی از عاقل ترین، معتدل ترین، با اخلاق ترین و میانه رو ترین افرادی است که ضمن احترام به سنت های دینی و عرفی جامعه، ایران را دوست می داشت و برای اعتلای آن تلاش کرد.
شاید کسانی بگو یند این روزها که لاریجانی می رود، برای چه این متن را می نو یسم، و اما این بنده خدا، با توجه به اتهامات بی پایه ای که عده ای از دور و بر اساس روش سیاسی خود به او و هم مسلکانش می زنند، و با توجه به شناخت نزدیکی که از ایشان دارم، خواستم شهادت بدهم که او به کشور خدمت کرد و همواره برابر تندروی ها ایستاد و با حمایت از برجام کشور را از پرتگاه نجات داد. این روزها دیدم که دست کم چهار تن از مراجع تقلید از وی تشکر کرده اند و این نشان از همان ارتباطی دارد که گفتم.
امشب، افطار در خانه پدریشان بودیم و عکسی یادگاری هم گرفتیم. بنده دوره قبل از وی خواستم کنارگیری کند و به دانشگاه باز گردد. امیدوارم این بار این فرصت پیش آید و او را در کسوت استادی ببینیم.
- نویسنده : رسول جعفریان
- منبع :