یکی از حوزویان انقلابی غرب ستیز در مقاله‌ای نوشت: اندیشه‌های دفاعی و آینده نگری ما، ایران را تبدیل به یک قدرتی تبدیل کرده که هیچ ابرقدرتی فکر تجاوز به ایران را به خود نمی‌دهد. چون امریکا سیلی ایران را در موشک باران پایگاه عین الاسد بغداد نوش جان کرد؛ از طرفی هوشمندان واقع گرای جهان می‌دانند و بر زبان جاری کرده‌اند که اقتصاد جدید و تمدن نوین مال آسیا است، و تمدن غرب و آمریکا به دوران پیری رسیده و به اعتراف (جو بایدن) تمام زیرساخت‌های تمدنی و اقتصادی آمریکا فرسوده و در حال از بین رفتن هستند.
ولی غربگرایان داخلی توان فهم این مطلب واضح را ندارند، پس خرد و حکمت و درایت حکم می‌کند که با شرق که قدرت آینده بخش مهمی آسیا را در اختیار دارد رابطه صمیمانه داشته باشیم و خود تمدن نوین اسلامی را بنیان نماییم.
ولی حوزویان سکولار که مقدار اندکی هستند به این مطلب نرسیده‌اند، ملت ایران تصمیم گرفته است نوکر غرب و آمریکا نباشد و دستگاه‌های دیپلماسی و جاسوسی آن‌ها اعتراف کرده‌اند که ایران از زیر یوغ آنها خارج شده و توان مهار آن را ندارند.
از طرفی بین شوروی سابق که به صدام کمک کرد با روسیه کنونی فرق است؛ ایران قدرتمند امروز آماده تعامل با هر کشوری است که آمادگی تعامل واقعی را داشته باشد، چه غرب و چه آمریکا و چه چین و چه روسیه، برای ما فرقی نمی‌کند. (به غیر از رژیم جعلی اسرائیل)، منتهی غرب و مخصوصاً آمریکا دنبال تعامل واقعی نیستند چون نمی‌توانند قبول کنند که نوکر گذشته امروز تبدیل به قدرت منطقه شده و مثل یک آقا باید سر یک میز روبروی او بایستد و تعامل نماید.

یکی از حوزویان انقلابی معتدل پاسخ داد:
اولاً: گفتمان معتدل حوزوی سکولار نیست نظر مراجع معظم تقلید و در رأس آنها مرجع بزرگ آیت الله صافی است که صریحاً به آشتی با غرب و پرهیز از غرب ستیزی توصیه فرمودند؛ چون قدرت اصلی نظام در هر کشوری به قدرت ملت و رضایت اکثریت ملت از آن نظام است؛ نه فقط قدرت نظامی آن؛ مانند نظام کمونیستی کره شمالی که بمب اتم دارد ولی ملتی فقیر و تحت فشار و اختناق نظام پوشالی کمونیستی است.
و متأسفانه سیاست خارجی تحریم زای غرب ستیز و فلسطین ما باعث فقر و فلاکت و نارضایتی مردم شده و نظام ما با رضایت ملت فاصله پیدا کرده؛ لذا آقایان با نظارت استصوابی و رد نخبگان ذی‌صلاح مورد قبول اکثریت به دولت و مجلس اقلیت روی آورده است!
دو: روسیه مرکز و مؤسس و اداره کننده شوروی و در نتیجه مسئول اصلی جنایات آن بود و زمان جنگ تحمیلی صدام روسیه شوروی حامی اصلی تسلیحاتی صدام (۷۰ در صد) بود، ولی اخبارش به‌وسیله انقلابیون چپی حاکم ما سانسور می‌شد زیرا نمی‌خواستند پرستیژ ضد امپریالیستی انقلاب که آن سال‌ها در میان روشنفکران مد بود از دست داده و ضد شوروی معرفی شوند.
لذا با همان شوروی زمان جنگ با تسامح برخورد می‌کردند بلکه جنایات او را در جنگ تحمیلی و حمایتش از صدام را به رقیبش امریکا نسبت می‌دادند در حالی که امریکا حتی یک اسلحه در تمام زمان جنگ به صدام نداد بلکه اوائل جنگ رابطه سیاسی با رژیم عراق نداشت!
سه: روسیه مؤسس شوروی با عضویت سیزده کشوری بود که مستعمرات روسیه بودند و به‌زور روس‌ها از سال (۱۹۱۷ میلادی تا ۱۹۹۰ م تقریباً) کمونیست شده بودند و پس از ۷۰ سال از سلطه و استعمار آن رها شدند. پس مسئول جنایات شوروی روسیه است چنانکه وارث همه حقوق آن از جمله حق وتو روسیه است و با جدا شدن مسئولیت جنایات از روسیه سلب نمی‌شود.
چهار: سرنگونی صدام با استمداد مبارزان عراقی از غرب و تحسین رابطه شیعه با غرب اتاق افتاد؛ نه با تحلیل و سیاست غرب ستیزانه انقلابیون ایران و این حادثه بزرگ که حکومت چهارصد ساله اقلیت ناصبی را در عراق نابود ساخت ثابت کرد که تحلیل و سیاست انقلابیون ما در مورد صدام هم خلاف حقیقت و هم خلاف مصلحت بود و صدام عامل امریکا نبود؛ خر را با گاو عوضی گرفتیم!
پنج: اینکه پیش بینی و آرزو می‌کنید قدرت آینده جهان قدرت آسیا یعنی روسیه و چین بشود؛ توهم و پیش بینی ساده لوحانه و هم خلاف حقیقت و هم خلاف مصلحت است زیرا آسیای کمونیست چین و روسیه مستبد و متجاوز؛ به مراتب برای ملت‌های دیگر بدتر از امریکا و اروپای دموکراتیک و آزاد است و یا لااقل فرقی با هم ندارند؛
ولی چون در نظام‌های دموکراتیک آزادی داخلی هست دائماً خود را آسیب شناسی و اصلاح می‌کنند؛ احتمال فروپاشی آنها بسیار کمتر از نظام‌های پوشالی دیکتاتوری روسیه و چین است که بر اثر اختناق کسی حق نقد و اصلاح آن را ندارد لذا مانند شوروی یک‌باره از داخل می‌پاشد!
پس رفاقت و اعتماد بر نظام‌های دیکتاتوری روسیه و چین اشتباه بلکه اعتماد بر سراب است هر چند اصل رابطه متعادل هوشمندانه با آنها مفید است، ولی ستیز دائم ایران با غرب ملازم با وابستگی به روسیه و چین و سکوت و سازش مقابل جنایات آنان است که روز بروز باعث تحریم و فقر و فلاکت بیشتر ایران می‌شود چنانکه تجربه چهل سال گذشته ثابت کرد.
ششم: خطر روسیه فقط به خاطر نوع رژیم کمونیستی آن نبود؛ تا با سرنگونی شوروی خطرش برطرف شود؛ خطر روسیه به خاطر قدرت عظیم نظامی و سیاسی آن در همسایگی ایران است که آن کشور را ۱۷۰ سال پیش (قبل از تشکیل شوروی) وادار به تجاوز و جنگ ترکمن چای و گلستان با ایران کرد و در آن جنگ‌ها یک سوم اراضی ایران را غصب کرد.
خطر در وصیت پطر کبیر تزار روسیه است که وصیت کرد روسیه باید مرزهای خود را به آب‌های گرم خلیج فارس برساند! و این خطر همچنان هست و سلف عاقل و صالح ما این خطر را باسیاست موازنه منفی و ارتباط متوازن با غرب دفع می‌کردند لذا نخبگان ایران با اصل رابطه متوازن با روسیه مخالف نیستند بلکه با اعتماد بر آن همراه غرب ستیزی (که سیاست توده‌ای‌ها بود) مخالف‌اند.
هفت: این سخن که روسیه شوروی و چین کمونیست قابل تعاملند ولی امریکا قابل تعامل نیست؛ سخن چپی‌های حاکم اول انقلاب است که نظر و سیاست دائمی مسئولان ما شد!
چگونه آقایان می‌فرمودند شوروی (که حامی اصلی صدام و قاتل هفتاد درصد شهدای جنگ تحمیلی بود) قابل تعامل هست ولی امریکا که حتی یک اسلحه به صدام نمی‌داد قابل تعامل نیست؟
آیا حرف‌های چپی‌های اول انقلاب و اشغال کنندگان سفارت امریکا را باور کنیم؟
آیا شما آبشخور فکری اخوانی و سوسیالیستی آنان را می‌دانید؟ آیا وقت آن نرسیده که ما حوزویان فقیهانه وارد تحلیل مسائل سیاسی شویم؟
شاهد بر اینکه روسیه مسئول اصلی جنایات شوروی است و نوکران شوروی (صدام) همان نوکران روسیه بودند؛ این است که حزب بعث دو شاخه دارد عراقی و سوری؛ که حکومت بعثی سوریه هم چنان ادامه دارد و حکومت بعثی سوریه پس از فروپاشی شوروی همچنان وابسته به روسیه است و حاکم اصلی رژیم بعثی سوریه هم چنان روسیه است.
  • نویسنده :
  • منبع :