بخش هایی از سخنان حیاتی در این مصاحبه این گونه است:
- از آن روز به بعد تلویزیون نرفتهام. تماس گرفتند گفتند فعلا نیایید.من هم گفتم چشم. عرض کردم من که بازنشسته شدم و همان موقع هم قبل از دستور شما تقاضا کردم اگر امکان دارد دیگر نباشم.
- اگرچه مردم و صداوسیما را دوست دارم و دو سوم عمرم را در صداوسیما گذراندهام. چطوری میتوانم چنین جایی را دوست نداشته باشم. (بغض) ولی بالاخره باید روزی دل کند.
- دو مسئله سالها من را زنده و سر حال نگه داشته است؛ یکی خود رسانه و یکی ارتباطی است که با مردم دارم. هیچ چیز جای این را نمیگیرد که با مردم در تماس باشی. من هر جا میروم مردم مشکلاتشان را میگویند و فکر میکنند من میتوانم کاری کنم. من فقط میخوانم و بعضی وقتها اشک میریزم.
- تلویزیون خیلی از مجریان و گویندگان خود را از دست داده در حالی که باید از کسانی که روی آنها سرمایه گذاری کرده است و آنها را به اینجا رسانده استفاده بهینه کند نه این که یک مجری راحت کنار گذاشته شود.
- خدا شاهد است ظاهر و باطن من همیشه همین بوده است و اصلا روی دیگر ندارم که میگویند حیاتی میخواهد آن را نشان دهد.
- در صورتی که اگر میخواستم از کار و موقعیتم استفاده کنم، بهراحتی میتوانستم. در این سالها در مراسم و همایشهای مختلف پیش روسای جمهور، وزرا، نمایندگان مجلس و مسئولان بودهام اما هیچ خواستهای نداشتم.
- نویسنده :
- منبع : عصر ایران