19 دی: پانزدهم خرداد، نقطه عطفی است در تاریخ معاصر؛ یادگاری است از پیوند معنوی تودههای عظیم مردم کشور ما. واکنشی است از احساس عمیق مذهبی ملت ایران و نمایشی است از به پاخاستن مردمی که میخواستند ظلم و ستم را از بن بر کنند.
قیام پانزده خرداد تجسمی از تاریخ اسلام بود و درجهای برای سنجش فداکاری و از خود گذشتگی انسانهایی بود که به دنبال آرمان الهی حرکت میکنند. پانزدهم خرداد، روز قیام خونین مردم جان برکفی است که به نام اسلام و برای اسلام به میدان آمدند تا سلطه طاغوتیان را از کشورشان برچینند.
موضع گیری گروهها و احزاب سیاسی در برابر جنبش پر شور مردم در پانزده خرداد، گامی مهم در شناسایی و تحلیل عملکرد این گروه هاست. در آن زمان حزب توده با تأیید اصلاحات ارضی، قیام پانزده خرداد ۱۳۴۲ را کوشش ارتجاع طلبان در راه مخالفت با اصلاحات ارضی و آزادی زنان دانست و آن را محکوم کرد.
جبهه ملی ایران نیز به امید فراهم کردن زمینه دوباره حکومت خود، از مدتها قبل از هرگونه موضع گیری بر ضد شاه خودداری میکرد. به همین دلیل، رهبران آن در تماس با مأموران ساواک و سفارت امریکا، به طور رسمی اعلام کردند در این قیام شرکت نداشتهاند.
دکتر مصدق هم که هنگام قیام پانزده خرداد ۱۳۴۲ در املاک خود در حال تبعید به سر میبرد، در مورد قیام مردم ایران و سرکوب آن از سوی رژیم ستم شاهی سکوت اختیار کرد و کشتار مردم ایران را محکوم نکرد.
پانزده خرداد یک مصیبتی بود برای ملت ما، مصیبتی که مبدأ جنبش نیز شد، لکن امری مبارک برای ملت بود که منتهی به یک امر بزرگ؛ استقلال کشور و آزادی برای ملت از ظلم و جور دولتمردان وقت بود. این قیام به اسم اسلام بود که با راهنمایی روحانیون به وقوع پیوست و نتیجهای شیرین همچون پیروزی بیست و دوم بهمن را سبب ساز شد
قیام پانزده خرداد اسطوره قدرت ستمشاهی را در هم شکست و افسانهها و افسونها را باطل کر و اولین و مهمترین فصل خونین مبارزه در عاشورای پانزده خرداد را رقم زد.
زمینههای قیام ۱۵ خرداد
درگذشت آیت الله سید حسین بروجردی از مراجع عظام تقلید، تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در دولت وقت که روحانیون بعضی از فقرات آن را مخالف با اسلام میدانستند، انقلاب سفید و حمله ماموران حکومتی به مدرسه فیضیه در فروردین ۱۳۴۲ حوادثی بودند که زمینه ساز حوادث ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ شد.
روحانیون فرا رسیدن ایام محرّم آن سال را فرصتی برای تبلیغات علیه برنامهها و سیاستهای محمد رضا پهلوی دانستند. حکومت در ماه محرّم، خطاب به وعاظ و روحانیون اعلام و به آنها الزام کرد که در سخنرانیها از بیان سه مطلب خودداری کنند: اول؛ علیه شخص اول مملکت سخن نگویند؛ دوم؛ علیه اسرائیل مطلبی گفته نشود؛ سوم؛ مرتب به مردم نگویند که اسلام در خطر است. با شروع ایام عزاداری محرّم، وعّاظ و روحانیون به سخنرانی و وعظ پرداختند. آیت الله خمینی نیز در حین سخنرانیهای پس از نماز، علیه هیأت حاکمه و حکومت پهلوی، صحبت میکرد.
تاسوعا و عاشورای سال ۱۳۴۲ در شهرهای مختلف ایران به صحنه انتقاد علنی از حکومت پهلوی و عملکرد آن تبدیل شد و روزهای یازدهم و دوازدهم محرّم نیز، در ادامه روزهای قبل به تظاهرات سیاسی مردم علیه حکومت پهلوی تبدیل گردید و شعارهایی به طرفداری از امام خمینی و علیه شاه و حکومتش سر داده شد. در روز یازدهم محرّم، دانشجویان دانشگاه تهران نیز به جمع تظاهرکنندگان پیوستند. حکومت در واکنش به این رویدادها و به منظور تهدید و پایان دادن به تظاهرات، در صدد دستگیری امام خمینی (ره) و گروهی از روحانیون برآمد.
سید روح الله خمینی در ساعت ۶:۳۰ بعد از ظهر روز عاشورا سال ۱۳۸۳ ق. (۱۳ خرداد ۱۳۴۲ ش.) با اعلام قبلی برای سخنرانی در مدرسه فیضیه قم حاضر شد و در سخنرانی خود به صراحت شاه وقت را مورد انتقاد قرار داد. در این روز؛ نیروهای امنیتی و انتظامی حکومت پهلوی در حالت آمادهباش کامل بودند و احتمال هرگونه خطر برای امام و سرکوب مردم انتظار میرفت. به گفته محمدعلی گرامی، سید مصطفی خمینی به شدت نگران جان آیت الله خمینی بود.
آیت الله خمینی بر خلاف روش رایج سخنرانان، ابتدا روضه خواند و بعد صحبت کرد. وی پس از شرح رخداد کربلا، حمله مأمورین حکومت پهلوی به مدرسه فیضیه در دوم فروردین سال ۱۳۴۲ را، به واقعه کربلا تشبیه کردکه با شیون و گریه حاضران توأم گردید.
نیروهای حکومت پهلوی آیت الله خمینی را شبانه به تهران بردند سید حسن قمی و بهاءالدین محلاتی دو روحانی دیگری بودند که دستگیر و به تهران منتقل شدند.
راهپیماییهای اعتراضی
صبح روز ۱۵ خرداد، مردم قم و برخی از شهرها از دستگیری آیت الله خمینی مطلع شده و دست به اعتراض دامنهداری زدند. در تهران، دانشجویان دانشگاه تهران، کلاسها را تعطیل کردند و به تظاهرات مردم پیوستند. بارفروشان نیز از مرکز شهر به حرکت درآمده و به تظاهرکنندگان ملحق شدند. تظاهرکنندگان که لحظه به لحظه به تعدادشان افزوده میشد، درصدد اشغال مراکز مهم دولتی و حکومتی از قبیل کاخ مرمر، اداره رادیو، اداره تسلیحات ارتش بودند. بازاریان نیز با تعطیلی بازار و تجمّع در مساجد و یا با پیوستن به تظاهرکنندگان، اعتراض صریح خود را اعلام کردند.
زنان و مردان از روستاها و شهرها به طرف منزل رهبر خود حرکت کردند. شعار اصلی جمعیت «یا مرگ یا خمینی» بود که از تمام فضای قم به گوش می رسید. خشم مردم آنچنان بود که ابتدا مأموران پلیس پا به فرار گذاشتند. آنها پس از تجهیز قوا به میدان آمدند.
درگیری و کشتار مردم
مأموران نظامی که در نقاط مرکزی و حساس شهرهای قم و تهران مستقر بودند به روی تظاهرکنندگان تیراندازی کردند. معترضین نیز با چوب و سنگ به دفاع از خود برخاستند. تظاهرات در آن روز و دو روز بعد نیز ادامه یافت و تعدادی از مردم کشته و مجروح شدند. فجیعترین حادثه، قتل عام دهقانان کفنپوش ورامینی بود که در پشتیبانی از امام خمینی راهی تهران شده بودند. مأموران نظامی در سر پل باقرآباد با آنها روبرو شده و با سلاحهای سنگین آنها را قتل عام کردند.
نیروهای کمکی نظامی نیز از پادگان های اطراف به قم روانه شدند. هنگامی که سیل جمعیت از حرم حضرت معصومه(س) بیرون آمدند، رگبار مسلسل ها گشوده شد و تا ساعتی چند درگیری شدید ادامه داشت. حمام خون به راه افتاده بود. هواپیماهای نظامی از تهران به پرواز درآمدند و در فضای قم برای ایجاد رعب بیشتر دیوار صوتی را شکستند. قیام با سرکوبی شدید کنترل شد. کامیون های نظامی، اجساد شهدا و مجروحان را به سرعت از خیابان ها و کوچه ها به نقاط نامعلومی انتقال دادند. غروب آن روز قم حالتی جنگ زده و غمگینانه داشت.
واکنش حکومت پهلوی
پس از فرو نشستن درگیریها، اسدالله اعلم نخستوزیر، در مصاحبهای با روزنامه هرالد تریبون در روز ۱۷ خرداد ۴۲ تهدید کرد که امام و برخی دیگر از علما، محاکمه نظامی خواهند شد و ممکن است حکم اعدام آنها صادر شود. شاه نیز دو روز بعد طی سخنرانی بیانات امام و تظاهرات مردم را؛ به تحریک و پول بیگانگان – جمال عبدالناصر- دانست، زیرا جمال عبدالناصر در آن زمان به دلیل همکاری شاه و اسرائیل روابط خصمانهای با شاه داشت. در این راستا رسانههای حکومتی ادعا کردند که شخصی به نام عبدالقیس از بیروت با هواپیما وارد فرودگاه مهرآباد شده و در گمرک مهرآباد حدود یک میلیون تومان پول از او به دست آمده و اعتراف کرده است که ناصر این پولها را برای افراد معینی در ایران فرستاده است.
واکنش علما و روحانیون
بخشی از واکنش علما به شکل ارسال تلگراف، صدور اعلامیه و فرستادن نامه صورت گرفت. تلگرافهای زیادی از طرف علما از شهرستانهای مختلف به تهران ارسال شد که برخی خطاب به مجامع حکومتی بوده است و ضمن انتقاد از حکومت، خواستار آزادی امام و سایر دستگیرشدگان شده بود (مانند تلگراف انتقادآمیز آیتالله سید محمود حسینی شاهرودی و آیتالله سید محمد هادی میلانی به شاه) و برخی دیگر به زندان قصر و نزد امام ارسال و برای ایشان آرزوی سلامتی شده بود (مانند تلگراف ۶۱ روحانی قزوین و همچنین تلگراف ۱۳ نفر از علمای خرمآباد، قم و شهر ری به امام). البته ناگفته نماند که همزمان با تلگرافها، اعلامیههایی نیز از سوی علما و در انتقاد از دولت صادر شد که بهعنوان نمونه، میتوان به اعلامیه آیتالله سید محمدرضا گلپایگانی اشاره کرد که از دولت انتقاد کرده و خواستار آزادی هرچه سریعتر سید روح الله خمینی و سایر دستگیرشدگان شده بود.
شرح وقوع قیام ۱۵ خرداد
صبحگاه پانزده خرداد خبر دستگیری امام خمینی(ره) به تهران، مشهد، شیراز و دیگر شهرها رسید و وضعیتی مشابه قم پدید آورد. مردم ورامین و شهرک های اطراف به طرف تهران سرازیر شدند. تانک ها و ابزار زرهی و نیروهای نظامی برای جلوگیری از ورود معترضان به شهر در سه راهی ورامین با جمعیت درگیر شدند و جمع زیادی از راهپیمایان را به خاک و خون کشیدند. جمعیت انبوهی در حوالی بازار تهران و مرکز شهر نیز گرد آمده و
با شعار «یا مرگ یا خمینی» به طرف کاخ شاه به حرکت درآمدند. از جنوب شهر تهران نیز سیل جمعیت به سمت مرکز راه افتاده بود و در پیشاپیش آنها طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی، ۲ تن از جوانمردان جنوب شهر تهران، با گروه خود در حرکت بودند. این ۲ تن بعد از چندی دستگیر و در ۱۱ آبان ۱۳۴۲ تیرباران شده و هوادارانشان به بندرعباس تبعید شدند.
نزدیک ترین ندیم همیشگی محمدرضا پهلوی، تیمسار حسین فردوست در خاطراتش از به کارگیری تجربیات و همکاری زبده ترین مأموران سیاسی و امنیتی امریکا برای سرکوب قیام و همچنین از سراسیمگی محمدرضا پهلوی و دربار و امرای ارتش و ساواک در این ساعات پرده برداشته و توضیح داده است که چگونه محمدرضا پهلوی و ژنرال هایش دیوانه وار فرمان سرکوب صادر می کردند. ارتشبد فردوست در توضیح وخامت اوضاع می نویسد: به اویسی (فرمانده لشکر گارد ویژه) گفتم «تنها راه این است که هر چه آشپز و نظافتکار و اسلحه دار و غیره در لشکرداری مسلح کنی». سرانجام مأموران نظامی و پلیس با تیراندازی های گسترده و مستقیم و به کارگیری هرچه در توان داشتند بر قیام مردم فائق آمدند.
امیر اسدالله علم نخست وزیر در خاطراتش می نویسد: اگر ما عقب نشینی کرده بودیم ناآرامی به چهار گوشه ایران سرایت میکرد و رژیم ما با تسلیم ننگ آوری سقوط میکرد. در آن موقع حتی این را به شاه عرض کردم که اگر خود من هم از مسند قدرت به زیر کشانده شوم شما همیشه میتوانید با محکوم کردن و اعدام من به عنوان مسبب آنچه واقع شده خود را نجات دهید!
۱۵ خرداد در تهران و قم حکومت نظامی برقرار شد اما با این وجود، روزهای بعد نیز تظاهرات وسیعی برپا بود که در هر مورد به درگیری خونین انجامید. با دستگیری رهبر نهضت و کشتار وحشیانه مردم در ۱۵ خرداد ۴۲، قیام به ظاهر سرکوب شد.
مهاجرت علما به تهران
علما و روحانیون از شهرستانهای مختلف دست به مهاجرت زده و هنوز ۳۵ روز از قیام ۱۵ خرداد و دستگیری آیت الله خمینی نگذشته بود که گروهی از آنها وارد تهران شدند. به دنبال این اقدام علما، شاه تصمیم گرفت جلو مهاجرت را بگیرد و مانع ورود دیگر روحانیون به تهران شود. دولت به هواپیمای حامل سید محمد هادی میلانی، که عازم تهران بود، دستور بازگشت داد و بعضی از علما را مجبور به بازگشت به شهرهای خودشان کرد. اما دیری نگذشت که در این سیاست تجدیدنظر شد و مهاجرت علما ادامه یافت.
با حضور مهاجران در تهران، آنها دست به تشکیل جلسات متعددی زدند و آمادگی خود را برای مقابله با اقدامات حکومت اعلام کردند. جو عمومی نیز به نفع علما بود و مردم از آنها حمایت میکردند. در نتیجه، شاه بهناچار عقبنشینی کرد و با اعلام عدم آسیبرسانی به آیت الله خمینی، اجازه داد که نماینده علما شخصاً با سید روح الله خمینی ملاقات کند. بدین ترتیب، جو عمومی با آزادی موقت سید روح الله خمینی و یارانش آرام گردید و مهاجرت ۱۴ روزه علما با موفقیت پایان پذیرفت.
آزادی امام خمینی (ره)
در ۱۵ فروردین ۱۳۴۳، پس از سالگرد واقعه فیضیه و پیش از ذیحجه و محرم، آیت الله خمینی پیام آزادی خود را دریافت کرد و از قیطریه خارج شده و به منزل خود در قم منتقل شد. خبر آزادی او موجی از شادی آفرید و دیدارکنندگان را از قم و شهرهای دیگر، به سمت منزل او روانه ساخت. دولت نیز آزادی امام خمینی را نتیجه علایق مذهبی حکومت و احترام به مقامات روحانی تفسیر کرد.
بزرگداشت ۱۵ خرداد
امام خمینی روز ۱۵ خرداد را، چون عاشورا روز عزای عمومی ملت مظلوم دانست و روز حماسه و تولد جدید اسلام و مسلمانان نامید. بعد از پیروزی انقلاب در سال ۱۳۵۷ ش این روز در تقویم رسمی ایران تعطیل اعلام شد و همه ساله مراسمی به این مناسبت در سراسر کشور برگزار میشود.
نتایج و پیامدهای قیام پانزده خرداد
قیام پانزده خرداد اگرچه توسط رژیم سرکوب شد، اما تاثیرات بلند مدت خود را بر روند سیاسی و اجتماعی ایران باقی گذاشت. این تاثیرات عمیق ناشی از ویژگیهای ناب این قیام بود که عبارتند از: مذهبی بودن نهضت و حضور نیروهای مذهبی در آن که موجب حضور گسترده مردم در جریان مبارزه شد، پیروی از مبانی دین اسلام در جریان مبارزه، مشخص بودن رهبری مبارزه که در وجود امام خمینی تجلی یافته بود، اخلاص و قاطعیت رهبر نهضت و جبنه بیگانه ستیزی جنبش که لبه تیز آن متوجه آمریکا، اسرائیل و شخص شاه بود.
این قیام پیامدهایی همچون: افزایش رشد سیاسی روحانیت و حوزههای علمیه و ورود آنها به عرصه سیاست کشور، الگو قرار گرفتن مذهب برای مبارزه و رویکرد بیشتر نیروهای مبارز به مذهب، رشد و آگاهی تودههای مردم و تکامل مبارزات آن، افشای چهره منافقانه و ریاکارانه شاه و روشن شدن ماهیت رژیم وی برای مردم، بی اعتبار شدن شرق و غرب، به دلیل موضع گیریهای منفی آمریکا و شوروی در مقابل قیام مذکور، تثبیت مرجعیت و رهبری امام خمینی با تایید مراجع و علما و حمایت و پشتیبانی مردم، روشن شدن ماهیت گروههای سیاسی وابسته و لیبرال و محو شدن جاذبه گروههای سیاسی غیر مذهبی، توسل به شیوه مبارزه قهرآمیز توسط برخی گروههای مبارز و احساس ضرورت ایجاد تشکل برای ادامه مبارزه با رژیم، را به دنبال داشت.
به طور کلی قیام مردم ایران در پانزدهم خرداد ۱۳۴۲، باعث افزایش آگاهی سیاسی مردم و حضور بیشتر آنها در صحنه شد و با تثبیت رهبری امام خمینی (ره)، گروههای سیاسی غیر مذهبی به حاشیه رانده شدند، امام خمینی (ره) با دمیدن روح خودباوری و نفی از خودبیگانگی، زمینههای بازگشت به اسلام اصیل را در میان قشر جوان و روشنفکر دانشگاهی فراهم ساخت و باعث رویکرد نیروهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور به سوی مذهب شد. بنابراین، قیام پانزده خرداد به رهبری امام خمینی (ره) در واقع، آمادهسازی شرایط و زمینههای لازم برای وقوع و شکل گیری انقلاب اسلامی را در دامن خود پرورش داد.
قیام پانزده خرداد نقطه عطفی در مبارزات ملت ایران در برابر حکومت پهلوی بود که استمرار یاد و خاطره آن به قیام سراسری ۱۳۵۷ شمسی و پیروزی انقلاب اسلامی انجامید.
موضع گیری گروهها و احزاب سیاسی در برابر جنبش پر شور مردم در پانزده خرداد، گامی مهم در شناسایی و تحلیل عملکرد این گروه هاست. در آن زمان حزب توده با تأیید اصلاحات ارضی، قیام پانزده خرداد ۱۳۴۲ را کوشش ارتجاع طلبان در راه مخالفت با اصلاحات ارضی و آزادی زنان دانست و آن را محکوم کرد.
جبهه ملی ایران نیز به امید فراهم کردن زمینه دوباره حکومت خود، از مدتها قبل از هرگونه موضع گیری بر ضد شاه خودداری میکرد. به همین دلیل، رهبران آن در تماس با مأموران ساواک و سفارت امریکا، به طور رسمی اعلام کردند در این قیام شرکت نداشتهاند.
دکتر مصدق هم که هنگام قیام پانزده خرداد ۱۳۴۲ در املاک خود در حال تبعید به سر میبرد، در مورد قیام مردم ایران و سرکوب آن از سوی رژیم ستم شاهی سکوت اختیار کرد و کشتار مردم ایران را محکوم نکرد.
پانزده خرداد یک مصیبتی بود برای ملت ما، مصیبتی که مبدأ جنبش نیز شد، لکن امری مبارک برای ملت بود که منتهی به یک امر بزرگ؛ استقلال کشور و آزادی برای ملت از ظلم و جور دولتمردان وقت بود. این قیام به اسم اسلام بود که با راهنمایی روحانیون به وقوع پیوست و نتیجهای شیرین همچون پیروزی بیست و دوم بهمن را سبب ساز شد
قیام پانزده خرداد اسطوره قدرت ستمشاهی را در هم شکست و افسانهها و افسونها را باطل کر و اولین و مهمترین فصل خونین مبارزه در عاشورای پانزده خرداد را رقم زد.
زمینههای قیام ۱۵ خرداد
درگذشت آیت الله سید حسین بروجردی از مراجع عظام تقلید، تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در دولت وقت که روحانیون بعضی از فقرات آن را مخالف با اسلام میدانستند، انقلاب سفید و حمله ماموران حکومتی به مدرسه فیضیه در فروردین ۱۳۴۲ حوادثی بودند که زمینه ساز حوادث ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ شد.
روحانیون فرا رسیدن ایام محرّم آن سال را فرصتی برای تبلیغات علیه برنامهها و سیاستهای محمد رضا پهلوی دانستند. حکومت در ماه محرّم، خطاب به وعاظ و روحانیون اعلام و به آنها الزام کرد که در سخنرانیها از بیان سه مطلب خودداری کنند: اول؛ علیه شخص اول مملکت سخن نگویند؛ دوم؛ علیه اسرائیل مطلبی گفته نشود؛ سوم؛ مرتب به مردم نگویند که اسلام در خطر است. با شروع ایام عزاداری محرّم، وعّاظ و روحانیون به سخنرانی و وعظ پرداختند. آیت الله خمینی نیز در حین سخنرانیهای پس از نماز، علیه هیأت حاکمه و حکومت پهلوی، صحبت میکرد.
تاسوعا و عاشورای سال ۱۳۴۲ در شهرهای مختلف ایران به صحنه انتقاد علنی از حکومت پهلوی و عملکرد آن تبدیل شد و روزهای یازدهم و دوازدهم محرّم نیز، در ادامه روزهای قبل به تظاهرات سیاسی مردم علیه حکومت پهلوی تبدیل گردید و شعارهایی به طرفداری از امام خمینی و علیه شاه و حکومتش سر داده شد. در روز یازدهم محرّم، دانشجویان دانشگاه تهران نیز به جمع تظاهرکنندگان پیوستند. حکومت در واکنش به این رویدادها و به منظور تهدید و پایان دادن به تظاهرات، در صدد دستگیری امام خمینی (ره) و گروهی از روحانیون برآمد.
سید روح الله خمینی در ساعت ۶:۳۰ بعد از ظهر روز عاشورا سال ۱۳۸۳ ق. (۱۳ خرداد ۱۳۴۲ ش.) با اعلام قبلی برای سخنرانی در مدرسه فیضیه قم حاضر شد و در سخنرانی خود به صراحت شاه وقت را مورد انتقاد قرار داد. در این روز؛ نیروهای امنیتی و انتظامی حکومت پهلوی در حالت آمادهباش کامل بودند و احتمال هرگونه خطر برای امام و سرکوب مردم انتظار میرفت. به گفته محمدعلی گرامی، سید مصطفی خمینی به شدت نگران جان آیت الله خمینی بود.
آیت الله خمینی بر خلاف روش رایج سخنرانان، ابتدا روضه خواند و بعد صحبت کرد. وی پس از شرح رخداد کربلا، حمله مأمورین حکومت پهلوی به مدرسه فیضیه در دوم فروردین سال ۱۳۴۲ را، به واقعه کربلا تشبیه کردکه با شیون و گریه حاضران توأم گردید.
نیروهای حکومت پهلوی آیت الله خمینی را شبانه به تهران بردند سید حسن قمی و بهاءالدین محلاتی دو روحانی دیگری بودند که دستگیر و به تهران منتقل شدند.
راهپیماییهای اعتراضی
صبح روز ۱۵ خرداد، مردم قم و برخی از شهرها از دستگیری آیت الله خمینی مطلع شده و دست به اعتراض دامنهداری زدند. در تهران، دانشجویان دانشگاه تهران، کلاسها را تعطیل کردند و به تظاهرات مردم پیوستند. بارفروشان نیز از مرکز شهر به حرکت درآمده و به تظاهرکنندگان ملحق شدند. تظاهرکنندگان که لحظه به لحظه به تعدادشان افزوده میشد، درصدد اشغال مراکز مهم دولتی و حکومتی از قبیل کاخ مرمر، اداره رادیو، اداره تسلیحات ارتش بودند. بازاریان نیز با تعطیلی بازار و تجمّع در مساجد و یا با پیوستن به تظاهرکنندگان، اعتراض صریح خود را اعلام کردند.
زنان و مردان از روستاها و شهرها به طرف منزل رهبر خود حرکت کردند. شعار اصلی جمعیت «یا مرگ یا خمینی» بود که از تمام فضای قم به گوش می رسید. خشم مردم آنچنان بود که ابتدا مأموران پلیس پا به فرار گذاشتند. آنها پس از تجهیز قوا به میدان آمدند.
درگیری و کشتار مردم
مأموران نظامی که در نقاط مرکزی و حساس شهرهای قم و تهران مستقر بودند به روی تظاهرکنندگان تیراندازی کردند. معترضین نیز با چوب و سنگ به دفاع از خود برخاستند. تظاهرات در آن روز و دو روز بعد نیز ادامه یافت و تعدادی از مردم کشته و مجروح شدند. فجیعترین حادثه، قتل عام دهقانان کفنپوش ورامینی بود که در پشتیبانی از امام خمینی راهی تهران شده بودند. مأموران نظامی در سر پل باقرآباد با آنها روبرو شده و با سلاحهای سنگین آنها را قتل عام کردند.
نیروهای کمکی نظامی نیز از پادگان های اطراف به قم روانه شدند. هنگامی که سیل جمعیت از حرم حضرت معصومه(س) بیرون آمدند، رگبار مسلسل ها گشوده شد و تا ساعتی چند درگیری شدید ادامه داشت. حمام خون به راه افتاده بود. هواپیماهای نظامی از تهران به پرواز درآمدند و در فضای قم برای ایجاد رعب بیشتر دیوار صوتی را شکستند. قیام با سرکوبی شدید کنترل شد. کامیون های نظامی، اجساد شهدا و مجروحان را به سرعت از خیابان ها و کوچه ها به نقاط نامعلومی انتقال دادند. غروب آن روز قم حالتی جنگ زده و غمگینانه داشت.
واکنش حکومت پهلوی
پس از فرو نشستن درگیریها، اسدالله اعلم نخستوزیر، در مصاحبهای با روزنامه هرالد تریبون در روز ۱۷ خرداد ۴۲ تهدید کرد که امام و برخی دیگر از علما، محاکمه نظامی خواهند شد و ممکن است حکم اعدام آنها صادر شود. شاه نیز دو روز بعد طی سخنرانی بیانات امام و تظاهرات مردم را؛ به تحریک و پول بیگانگان – جمال عبدالناصر- دانست، زیرا جمال عبدالناصر در آن زمان به دلیل همکاری شاه و اسرائیل روابط خصمانهای با شاه داشت. در این راستا رسانههای حکومتی ادعا کردند که شخصی به نام عبدالقیس از بیروت با هواپیما وارد فرودگاه مهرآباد شده و در گمرک مهرآباد حدود یک میلیون تومان پول از او به دست آمده و اعتراف کرده است که ناصر این پولها را برای افراد معینی در ایران فرستاده است.
واکنش علما و روحانیون
بخشی از واکنش علما به شکل ارسال تلگراف، صدور اعلامیه و فرستادن نامه صورت گرفت. تلگرافهای زیادی از طرف علما از شهرستانهای مختلف به تهران ارسال شد که برخی خطاب به مجامع حکومتی بوده است و ضمن انتقاد از حکومت، خواستار آزادی امام و سایر دستگیرشدگان شده بود (مانند تلگراف انتقادآمیز آیتالله سید محمود حسینی شاهرودی و آیتالله سید محمد هادی میلانی به شاه) و برخی دیگر به زندان قصر و نزد امام ارسال و برای ایشان آرزوی سلامتی شده بود (مانند تلگراف ۶۱ روحانی قزوین و همچنین تلگراف ۱۳ نفر از علمای خرمآباد، قم و شهر ری به امام). البته ناگفته نماند که همزمان با تلگرافها، اعلامیههایی نیز از سوی علما و در انتقاد از دولت صادر شد که بهعنوان نمونه، میتوان به اعلامیه آیتالله سید محمدرضا گلپایگانی اشاره کرد که از دولت انتقاد کرده و خواستار آزادی هرچه سریعتر سید روح الله خمینی و سایر دستگیرشدگان شده بود.
شرح وقوع قیام ۱۵ خرداد
صبحگاه پانزده خرداد خبر دستگیری امام خمینی(ره) به تهران، مشهد، شیراز و دیگر شهرها رسید و وضعیتی مشابه قم پدید آورد. مردم ورامین و شهرک های اطراف به طرف تهران سرازیر شدند. تانک ها و ابزار زرهی و نیروهای نظامی برای جلوگیری از ورود معترضان به شهر در سه راهی ورامین با جمعیت درگیر شدند و جمع زیادی از راهپیمایان را به خاک و خون کشیدند. جمعیت انبوهی در حوالی بازار تهران و مرکز شهر نیز گرد آمده و
با شعار «یا مرگ یا خمینی» به طرف کاخ شاه به حرکت درآمدند. از جنوب شهر تهران نیز سیل جمعیت به سمت مرکز راه افتاده بود و در پیشاپیش آنها طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی، ۲ تن از جوانمردان جنوب شهر تهران، با گروه خود در حرکت بودند. این ۲ تن بعد از چندی دستگیر و در ۱۱ آبان ۱۳۴۲ تیرباران شده و هوادارانشان به بندرعباس تبعید شدند.
نزدیک ترین ندیم همیشگی محمدرضا پهلوی، تیمسار حسین فردوست در خاطراتش از به کارگیری تجربیات و همکاری زبده ترین مأموران سیاسی و امنیتی امریکا برای سرکوب قیام و همچنین از سراسیمگی محمدرضا پهلوی و دربار و امرای ارتش و ساواک در این ساعات پرده برداشته و توضیح داده است که چگونه محمدرضا پهلوی و ژنرال هایش دیوانه وار فرمان سرکوب صادر می کردند. ارتشبد فردوست در توضیح وخامت اوضاع می نویسد: به اویسی (فرمانده لشکر گارد ویژه) گفتم «تنها راه این است که هر چه آشپز و نظافتکار و اسلحه دار و غیره در لشکرداری مسلح کنی». سرانجام مأموران نظامی و پلیس با تیراندازی های گسترده و مستقیم و به کارگیری هرچه در توان داشتند بر قیام مردم فائق آمدند.
امیر اسدالله علم نخست وزیر در خاطراتش می نویسد: اگر ما عقب نشینی کرده بودیم ناآرامی به چهار گوشه ایران سرایت میکرد و رژیم ما با تسلیم ننگ آوری سقوط میکرد. در آن موقع حتی این را به شاه عرض کردم که اگر خود من هم از مسند قدرت به زیر کشانده شوم شما همیشه میتوانید با محکوم کردن و اعدام من به عنوان مسبب آنچه واقع شده خود را نجات دهید!
۱۵ خرداد در تهران و قم حکومت نظامی برقرار شد اما با این وجود، روزهای بعد نیز تظاهرات وسیعی برپا بود که در هر مورد به درگیری خونین انجامید. با دستگیری رهبر نهضت و کشتار وحشیانه مردم در ۱۵ خرداد ۴۲، قیام به ظاهر سرکوب شد.
مهاجرت علما به تهران
علما و روحانیون از شهرستانهای مختلف دست به مهاجرت زده و هنوز ۳۵ روز از قیام ۱۵ خرداد و دستگیری آیت الله خمینی نگذشته بود که گروهی از آنها وارد تهران شدند. به دنبال این اقدام علما، شاه تصمیم گرفت جلو مهاجرت را بگیرد و مانع ورود دیگر روحانیون به تهران شود. دولت به هواپیمای حامل سید محمد هادی میلانی، که عازم تهران بود، دستور بازگشت داد و بعضی از علما را مجبور به بازگشت به شهرهای خودشان کرد. اما دیری نگذشت که در این سیاست تجدیدنظر شد و مهاجرت علما ادامه یافت.
با حضور مهاجران در تهران، آنها دست به تشکیل جلسات متعددی زدند و آمادگی خود را برای مقابله با اقدامات حکومت اعلام کردند. جو عمومی نیز به نفع علما بود و مردم از آنها حمایت میکردند. در نتیجه، شاه بهناچار عقبنشینی کرد و با اعلام عدم آسیبرسانی به آیت الله خمینی، اجازه داد که نماینده علما شخصاً با سید روح الله خمینی ملاقات کند. بدین ترتیب، جو عمومی با آزادی موقت سید روح الله خمینی و یارانش آرام گردید و مهاجرت ۱۴ روزه علما با موفقیت پایان پذیرفت.
آزادی امام خمینی (ره)
در ۱۵ فروردین ۱۳۴۳، پس از سالگرد واقعه فیضیه و پیش از ذیحجه و محرم، آیت الله خمینی پیام آزادی خود را دریافت کرد و از قیطریه خارج شده و به منزل خود در قم منتقل شد. خبر آزادی او موجی از شادی آفرید و دیدارکنندگان را از قم و شهرهای دیگر، به سمت منزل او روانه ساخت. دولت نیز آزادی امام خمینی را نتیجه علایق مذهبی حکومت و احترام به مقامات روحانی تفسیر کرد.
بزرگداشت ۱۵ خرداد
امام خمینی روز ۱۵ خرداد را، چون عاشورا روز عزای عمومی ملت مظلوم دانست و روز حماسه و تولد جدید اسلام و مسلمانان نامید. بعد از پیروزی انقلاب در سال ۱۳۵۷ ش این روز در تقویم رسمی ایران تعطیل اعلام شد و همه ساله مراسمی به این مناسبت در سراسر کشور برگزار میشود.
نتایج و پیامدهای قیام پانزده خرداد
قیام پانزده خرداد اگرچه توسط رژیم سرکوب شد، اما تاثیرات بلند مدت خود را بر روند سیاسی و اجتماعی ایران باقی گذاشت. این تاثیرات عمیق ناشی از ویژگیهای ناب این قیام بود که عبارتند از: مذهبی بودن نهضت و حضور نیروهای مذهبی در آن که موجب حضور گسترده مردم در جریان مبارزه شد، پیروی از مبانی دین اسلام در جریان مبارزه، مشخص بودن رهبری مبارزه که در وجود امام خمینی تجلی یافته بود، اخلاص و قاطعیت رهبر نهضت و جبنه بیگانه ستیزی جنبش که لبه تیز آن متوجه آمریکا، اسرائیل و شخص شاه بود.
این قیام پیامدهایی همچون: افزایش رشد سیاسی روحانیت و حوزههای علمیه و ورود آنها به عرصه سیاست کشور، الگو قرار گرفتن مذهب برای مبارزه و رویکرد بیشتر نیروهای مبارز به مذهب، رشد و آگاهی تودههای مردم و تکامل مبارزات آن، افشای چهره منافقانه و ریاکارانه شاه و روشن شدن ماهیت رژیم وی برای مردم، بی اعتبار شدن شرق و غرب، به دلیل موضع گیریهای منفی آمریکا و شوروی در مقابل قیام مذکور، تثبیت مرجعیت و رهبری امام خمینی با تایید مراجع و علما و حمایت و پشتیبانی مردم، روشن شدن ماهیت گروههای سیاسی وابسته و لیبرال و محو شدن جاذبه گروههای سیاسی غیر مذهبی، توسل به شیوه مبارزه قهرآمیز توسط برخی گروههای مبارز و احساس ضرورت ایجاد تشکل برای ادامه مبارزه با رژیم، را به دنبال داشت.
به طور کلی قیام مردم ایران در پانزدهم خرداد ۱۳۴۲، باعث افزایش آگاهی سیاسی مردم و حضور بیشتر آنها در صحنه شد و با تثبیت رهبری امام خمینی (ره)، گروههای سیاسی غیر مذهبی به حاشیه رانده شدند، امام خمینی (ره) با دمیدن روح خودباوری و نفی از خودبیگانگی، زمینههای بازگشت به اسلام اصیل را در میان قشر جوان و روشنفکر دانشگاهی فراهم ساخت و باعث رویکرد نیروهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور به سوی مذهب شد. بنابراین، قیام پانزده خرداد به رهبری امام خمینی (ره) در واقع، آمادهسازی شرایط و زمینههای لازم برای وقوع و شکل گیری انقلاب اسلامی را در دامن خود پرورش داد.
قیام پانزده خرداد نقطه عطفی در مبارزات ملت ایران در برابر حکومت پهلوی بود که استمرار یاد و خاطره آن به قیام سراسری ۱۳۵۷ شمسی و پیروزی انقلاب اسلامی انجامید.
- نویسنده :
- منبع :
https://19dey.com/news/39785