سرمقاله روزنامه ۱۹ دی شماره ۳۴۴۵ مورخه ۲۳ خردادماه ۱۴۰۱ با عنوان «خروج از ان.پی.تی؛ آیا پیشبینی پذیری ایران رو به پایان است؟» به قلم محمدرضا نوروزپور بدین شرح است:
روندهای سیاسی در آمریکا به گونهای متنوع، پیچیده و گاه متعارض با یکدیگر است که میتواند به تحلیل و برداشتهای بعضاً دور از واقعیت منتج شود.
چنین وضعیتی بر طراحی و تصمیم سازی کوتاه، میان و بلند مدت این کشور تأثیرگذار بوده است و شاید از همین رو است که آمریکاییها تقریباً برای مواجهه با یک مسئله در سیاست خارجی، چند سناریوی بعضاً متعارض را به صورت همزمان پیش میبرند. جمله «همه گزینهها روی میز است» که بعضاً همه رؤسای جمهور آمریکا نیز از آن به وفور استفاده کرده و میکنند، میتواند ناظر بر همین رویه باشد.
این واقعیت، باید ما را هم وا دارد تا در مواجهه با آمریکا، به یک تحلیل و یک برداشت صرف از رفتار واشنگتن اکتفا نکنیم. به دیگر معنی وقتی برای حل یک مسئله از نگاه آمریکا، تنها یک راه حل وجود ندارد، طبیعی است که برای طرف مقابل نیز باید مجموعهای از گزینهها مطرح و برای هر یک از آنها به طور حساب شده پاسخی مهیا شود.
این که هر گزینه چه وزن و اعتباری دارد؟ سؤالی است که پاسخ دادن به آن راحت نیست اما اگر فرض مطرح شده مبنی بر پیش بردن همزمان چندین سناریو برای حل یک مسئله از سوی آمریکاییها درست باشد، دست کم باید به همه گزینههای روی میز، وزن یکسانی داده شود. با این حساب طبیعی است که دیگر نمیتوان یک گزینه از میان گزینههای مطرح را انتخاب و با ضرس قاطع گفت آمریکا قطعاً به دنبال این گزینه خاص است.
از این منظر آمریکا همانقدر که به دنبال حل و فصل مسئله هستهای ایران از طریق میز مذاکره است، به همان اندازه از طریق اعمال فشار و توسل به زور نیز چنین هدفی را دنبال میکند؛ که این آخری خود مشتمل بر روشهای مختلفی از جمله تحریمهای فلج کننده، کارزار فشار حداکثری، کارزار بیاعتبار سازی، امنیتی سازی و بدنام سازی ایران در افکار عمومی داخلی و بینالمللی، فشار حقوق بشری، تحریک به اعتراضات داخلی، استفاده از جریان نفوذ برای خرابکاری و وارد آوردن فشار، ... و نهایتاً توسل به حمله نظامی، است.
بر این اساس، تصور اینکه آمریکا علاقمند و شیفته توافق با ایران یا محتاج به توافق با ایران است، همانقدر موهوم، نادرست و موجب سوء برداشت است که تصور شود آمریکا صرفاً به دنبال توسل به زور، حمله نظامی و براندازی از هر طریق ممکن است. گزار دقیقتر این است که آمریکا ملغمهای از هر دو را به خدمت میگیرد. تجربه تاریخی مذاکرهگران بزرگ آمریکایی نیز نشان میدهد که همواره از همه اهرمها ـ به صورت همزمان ـ اعم از مذاکره و توسل به زور برای رسیدن به هدف خود بهره جستهاند.
در چنین محیط چند وجهی و ترکیبی، ناگزیر سطح پاسخ ما نیز باید ترکیبی از تعامل (پاسخ مناسب به دیپلماسی) و بازدارندگی (پاسخ به تهدید) باشد. به دیگر معنی هرکجا رفتار دیپلماتیک دیده شود، باید با تعامل به آن روی خوش نشان داده شود و هرکجا رفتار تهدیدآمیز و یا حرکت به سمت توسل به زور دیده شود، بازدارندگی و پاسخی در خور آن تدارک دیده شود.
واکنش ایران به قطعنامه شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی را میتوان از همین منظر ارزیابی و آن را قابل تأمل دانست. بهرغم اینکه ایران حساب رافائل گروسی، مدیرکل آژانس را از کلیت آژانس به عنوان یک نهاد بینالمللی جدا دانسته و او را متأثر از لابی صهیونیست برای منحرف کردن پرونده هستهای ایران از مسیر حقوقی و سیاسی خود به دهلیزهای بیسرانجام امنیتی میداند، ناگزیر از پاسخی بازدارنده و در خور اقدام شتابزده، تحریک آمیز، غیرضروری و غیرمسئولانه مدیریت ارشد آژانس بینالمللی انرژی اتمی در فراهم کردن شرایط برای صدور قطعنامه علیه کشورمان میداند.
با این همه به نظر میرسد بهرغم اظهارات تند مطرح شده از سوی برخی کنشگران سیاسی مبنی بر لزوم خروج ایران از ان.پی.تی؛ تهران هنوز به چنین جمع بندی و تصمیمی نرسیده باشد، چرا که در این صورت به معنی بسته شدن باب دیپلماسی و تعامل خواهد بود. این در حالی است که ایران همانطور که همیشه نشان داده است در مواجهه با برخوردهای ظالمانه و غیرقانونی نیز هیچگاه در مسیری که برخی بازیگران بدسگال و هرج و مرج طلب آرزو داشتهاند نیفتاده است.
در عین حال نمیتوان از این مهم غافل شد که رفتارهای غیرمسئولانه برخی مسئولان نهادهای بینالمللی یا برخی از دول طرف مذاکره هستهای با ایران، نهایتاً ممکن است، پیش بینی پذیری تهران در خصوص موضوعات هستهای را از بین ببرد که در این صورت پرسش این خواهد بود که آیا خروج از ان پی تی تنها اقدام خواهد بود؟
روندهای سیاسی در آمریکا به گونهای متنوع، پیچیده و گاه متعارض با یکدیگر است که میتواند به تحلیل و برداشتهای بعضاً دور از واقعیت منتج شود.
چنین وضعیتی بر طراحی و تصمیم سازی کوتاه، میان و بلند مدت این کشور تأثیرگذار بوده است و شاید از همین رو است که آمریکاییها تقریباً برای مواجهه با یک مسئله در سیاست خارجی، چند سناریوی بعضاً متعارض را به صورت همزمان پیش میبرند. جمله «همه گزینهها روی میز است» که بعضاً همه رؤسای جمهور آمریکا نیز از آن به وفور استفاده کرده و میکنند، میتواند ناظر بر همین رویه باشد.
این واقعیت، باید ما را هم وا دارد تا در مواجهه با آمریکا، به یک تحلیل و یک برداشت صرف از رفتار واشنگتن اکتفا نکنیم. به دیگر معنی وقتی برای حل یک مسئله از نگاه آمریکا، تنها یک راه حل وجود ندارد، طبیعی است که برای طرف مقابل نیز باید مجموعهای از گزینهها مطرح و برای هر یک از آنها به طور حساب شده پاسخی مهیا شود.
این که هر گزینه چه وزن و اعتباری دارد؟ سؤالی است که پاسخ دادن به آن راحت نیست اما اگر فرض مطرح شده مبنی بر پیش بردن همزمان چندین سناریو برای حل یک مسئله از سوی آمریکاییها درست باشد، دست کم باید به همه گزینههای روی میز، وزن یکسانی داده شود. با این حساب طبیعی است که دیگر نمیتوان یک گزینه از میان گزینههای مطرح را انتخاب و با ضرس قاطع گفت آمریکا قطعاً به دنبال این گزینه خاص است.
از این منظر آمریکا همانقدر که به دنبال حل و فصل مسئله هستهای ایران از طریق میز مذاکره است، به همان اندازه از طریق اعمال فشار و توسل به زور نیز چنین هدفی را دنبال میکند؛ که این آخری خود مشتمل بر روشهای مختلفی از جمله تحریمهای فلج کننده، کارزار فشار حداکثری، کارزار بیاعتبار سازی، امنیتی سازی و بدنام سازی ایران در افکار عمومی داخلی و بینالمللی، فشار حقوق بشری، تحریک به اعتراضات داخلی، استفاده از جریان نفوذ برای خرابکاری و وارد آوردن فشار، ... و نهایتاً توسل به حمله نظامی، است.
بر این اساس، تصور اینکه آمریکا علاقمند و شیفته توافق با ایران یا محتاج به توافق با ایران است، همانقدر موهوم، نادرست و موجب سوء برداشت است که تصور شود آمریکا صرفاً به دنبال توسل به زور، حمله نظامی و براندازی از هر طریق ممکن است. گزار دقیقتر این است که آمریکا ملغمهای از هر دو را به خدمت میگیرد. تجربه تاریخی مذاکرهگران بزرگ آمریکایی نیز نشان میدهد که همواره از همه اهرمها ـ به صورت همزمان ـ اعم از مذاکره و توسل به زور برای رسیدن به هدف خود بهره جستهاند.
در چنین محیط چند وجهی و ترکیبی، ناگزیر سطح پاسخ ما نیز باید ترکیبی از تعامل (پاسخ مناسب به دیپلماسی) و بازدارندگی (پاسخ به تهدید) باشد. به دیگر معنی هرکجا رفتار دیپلماتیک دیده شود، باید با تعامل به آن روی خوش نشان داده شود و هرکجا رفتار تهدیدآمیز و یا حرکت به سمت توسل به زور دیده شود، بازدارندگی و پاسخی در خور آن تدارک دیده شود.
واکنش ایران به قطعنامه شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی را میتوان از همین منظر ارزیابی و آن را قابل تأمل دانست. بهرغم اینکه ایران حساب رافائل گروسی، مدیرکل آژانس را از کلیت آژانس به عنوان یک نهاد بینالمللی جدا دانسته و او را متأثر از لابی صهیونیست برای منحرف کردن پرونده هستهای ایران از مسیر حقوقی و سیاسی خود به دهلیزهای بیسرانجام امنیتی میداند، ناگزیر از پاسخی بازدارنده و در خور اقدام شتابزده، تحریک آمیز، غیرضروری و غیرمسئولانه مدیریت ارشد آژانس بینالمللی انرژی اتمی در فراهم کردن شرایط برای صدور قطعنامه علیه کشورمان میداند.
با این همه به نظر میرسد بهرغم اظهارات تند مطرح شده از سوی برخی کنشگران سیاسی مبنی بر لزوم خروج ایران از ان.پی.تی؛ تهران هنوز به چنین جمع بندی و تصمیمی نرسیده باشد، چرا که در این صورت به معنی بسته شدن باب دیپلماسی و تعامل خواهد بود. این در حالی است که ایران همانطور که همیشه نشان داده است در مواجهه با برخوردهای ظالمانه و غیرقانونی نیز هیچگاه در مسیری که برخی بازیگران بدسگال و هرج و مرج طلب آرزو داشتهاند نیفتاده است.
در عین حال نمیتوان از این مهم غافل شد که رفتارهای غیرمسئولانه برخی مسئولان نهادهای بینالمللی یا برخی از دول طرف مذاکره هستهای با ایران، نهایتاً ممکن است، پیش بینی پذیری تهران در خصوص موضوعات هستهای را از بین ببرد که در این صورت پرسش این خواهد بود که آیا خروج از ان پی تی تنها اقدام خواهد بود؟
- نویسنده :
- منبع :
https://19dey.com/news/40368