در ابتدای آغاز ناآرامیها، به نظر میرسید که در پیش گرفتن رویکردی مبتنی بر مفاهمه، میتواند زمینهساز بازگشت به آرامش باشد. بسیاری از ناظران سیاسی و متخصصان حوزه جامعهشناسی سیاسی نیز راهکارهایی را در این زمینه مطرح کردند، اما نه تنها نظرات آنها مورد توجه واقع نشد، بلکه برخی رسانهها و اشخاص نزدیک به قدرت، در خلاء حضور و نقشآفرینی عقلای سیاسی، ادبیات دوقطبیسازی را در خوانش تحولات مورد توجه قرار دادهاند.
به گزارش فرارو؛ این روزها بیش از هر زمانی دیگری ضرورت بازگشت آرامش به جامعه احساس میشود، اما صورتبندیهای دوقطبی شدت گرفته است و نتیجه آن خشونتهای عریانی است که شاهد آن هستیم.
حال پرسش این است که راهحل گذار از وضعیت کنونی چه میتواند باشد و عقلای سیاسی غیر از بیان یک سری اظهارات معمول و گاه تکراری، چه وظیفه دیگری دارند؟
صورتبندیهای دو قطبی و نفیگرایانه و پیامدهای آن
در شرایطی که متخصصان حوزههای مختلف در ارزیابی ناآرامیهای اخیر، ضرورتهایی همچون گفتگو، مدارا، شنیدن صدای معترضان، تلاش برای اصلاح روند مدیریت و... را مورد تاکید قرار دادهاند، برخی جریانهای نزدیک به قدرت - که البته به جریان مسلط نیز تبدیل شدهاند - در پی تبلیغ و ترویج رویکرد دوقطبیسازی و نفیگرایانه بر آمدهاند. روزنامه کیهان، خبرگزاری فارس و برخی اشخاص وابسته به جریان قدرت، اخیرا ارائه صورتبندی دو قطبی از جامعه را در پیش گرفتهاند.
رویکرد این جریان سه شاخصه اساسی داشته است. اول اینکه آنها جامعه را به دو جبهه حق و باطل تقسیم کردهاند. جبهه حق نزدیک به جریان انقلاب هستند، اما جبهه باطل که همه معترضان به وضعیت موجود را شامل میشود.
در سطح دوم، این جریان سعی دارند چنین بازنمایی کنند که ناآرامیهای اخیر نه تنها بد نبوده، بلکه غنیمتی برای کشور است! در باب چرایی این تحلیل هم چنین اظهار میشود که ناآرامیها موجب شفافیت در میدان شد و بدعهدان به انقلاب شناخته شدند.
در سطح سوم، اساس مفصلبندی (صورتبندی) این جریان از جامعه بر مبنای رویکردی امنیتی، ارعابآمیز، تاکید بر استفاده از لایه سخت قدرت و برخورد پلیسی، ضرورت عدم مماشات و نفی هویت و موجودیت دیگری پایه نهاده شده است.
البته این صورتبندی دو قطبی و نفیگرایان که در قالب سه شاخص اساسی مورد توجه قرار گرفت، سه پیامد اصلی را به همراه داشته است. اولین برآیند این رویکرد در قالب تولید و بازتولید چرخه خشونت بوده است. یافتههای حوزه جامعهشناسی سیاسی از این واقعیت حکایت دارند که در مقابل هم قرار گرفتن معترضان و نهادهای رسمی بدون هیچگونه نیروی میانجی و واسط برای ایجاد تعامل میان طرفین، برخورد مستقیم و خشونتآمیز طرفین را به همراه دارد.
خوانش جریان مسلط در حلقه نزدیک به قدرت نیز با تقسیم کردن کشور به دو جبهه حق و باطل، عملا هر گونه نیروی واسطی را میان طرفین حذف کرده که نتیجه آن خشونتهای عریان و حداکثری است که در روزهای گذشته شاهد بودهایم.
دومین پیامد، حاکمیت یافتن وضعیتی از تعلیق بر جامعه است. با خوانشهای مبتنی بر دوقطبی و نفی معترضان توسط جریان مسلط اصولگرایان، گویی تمامی امور در یک لحظه «متوقف» و راهی به جلو وجود ندارد. نهادهای رسمی تا کنون نتوانستهاند در مسیر اقناع معترضان گامی محکم و استوار بر دارند؛ چرا که با پیروی از رویکرد دوقطبیسازی و نفیگرایانه، عملا از هر گونه به رسمیت شناختن مطالبات طرف مقابل امتناع کردهاند. در نتیجه آنچه که تا کنون شاهد هستیم عدم هر گونه چشمانداز روشن برای بازگشت آرامش به جامعه بوده است.
در سطح سوم، رویکرد دوقطبیسازی و نفی دیگری، از سوی برخی از جریانهای نزدیک به قدرت، امنیتی شدن فزاینده جامعه و حتی بالا بردن جایگاه نیروهایی که از سوی آنها جبهه باطل در نظر گرفته میشود را به همراه داشته است. این که چنان گفته شود که تمامی معترضان و آنهایی که برای بیان مطالباتشان به خیابان میآیند، اغتشاشگر و وابسته به فلان یا بهمان گروه هستند، عملا این تصور را بازنمایی میکند که از یک سو بخشی از جامعه دستنشانده آنها بوده و این جریانها در کشور قدرت دارند و از سوی دیگر، آن بخش از جامعه که اعتراض دارند، به عنوان «دشمن» شناخته میشوند. برآیند قطعی چنین رخدادی، امنیتیتر شدن هر چه بیشتر فضای جامعه خواهد بود که در بلندمدت میتواند تبعات منفی جدی را به همراه داشته باشد.
ورود منطقی عقلای سیاسی نزدیک به جریان قدرت؛ پیش مقدمه گفتوگوی ملی
«گفتوگوی ملی» خواسته یا نقشهراهی است که حتی قبل از آغاز ناآرامیهای اخیر، از سوی بسیاری از کنشگران و ناظران سیاسی به عنوان یک مطالبه مطرح شده بود. با این وجود، در مقطع کنونی با توجه به پیامدهایی که رویکرد دوقطبیساز و نفیگرایانه لایه مسلط در جریان نزدیک به قدرت در پیش گرفته، در دسترس نبودن زمینه برای انجام گفتوگوی ملی بسیار مشهود است. همزمان آنچنان که جریان دوقطبیساز توصیه میکند، پایان مماشات از طریق توسل به افزیش خشونت و نظامیگری صورت بگیرد نیز ممکن به نظر نمیرسد؛ چرا که تبعات آن غیر قابل پیشبینی و بسیار تهدیدآمیز خواهد بود. در چنین وضعیتی، پرسش این است که در دسترسترین راهحل برای گذار از وضعیت کنونی چه میتواند باشد؟
در پاسخ به این پرسش میتوان مسئولیت را در قالب یک رسالت به عقلای سیاسی نزدیک به قدرت ارجاع داد که اغلب تا مقطع کنونی رویکردی سکوت را در پیش گرفتهاند. جریان نزدیک به قدرت تنها اشخاص و رسانههایی نیستند که بر طبل دوقطبی، انکار، امنیتیسازی و افزایش خشونت میکوبند، بلکه لایهای عقلانی نیز حضور دارند که میتوانند نقش کاتالیزور میانجیگری میان نهادهای رسمی و معترضان را ایفا کنند.
آنها عقلای سیاسی نزدیک به قدرت هستند که میتوانند صورتبندیای را ارائه کنند که بر اساس آن سیاست و جامعه بر مبنای رویکردی امنیتی، ارعابآمیز، دوگانه حق و باطل و نفیگرایانه تفسیر و تحلیل نشود. این جریان به واسطه جایگاه ویژه در جریان نزدیک به قدرت، به مراتب میتوانند وزن و جایگاه بیشتری را در به کرسی نشاندن راهبردشان داشته باشند. از همین جهت میتوان در وضعیت کنونی نقش آنها را بسیار مهم مورد تلقی قرار داد.
در شرایطی که احزاب سیاسی به معنای واقعی موجودیت نداشته و در صحنه میدانی، اعتراضات رهبری مشخصی برای تعامل و گفتگو ندارد؛ عقلای سیاسی نزدیک به قدرت رسالت ایفای نقش نیروی واسط یا میانجی را میتوانند عهدهدار شوند. این افراد که سابقه حضور در مناصب بالای حکومتی را دارند، با به رسمیت شناختن هویت معترضان میتوانند زمینه را برای تعامل سازنده در جامعه ایجاد کرده و گامی مهم را در تعدیل یا قطع چرخع خشونت فراگیر شده در کشور داشته باشند. عقلای سیاسی نزدیک به جریان قدرت با شکستن سکوت و ارائه نقشه راه، میتوانند نقشی مهم را در به حاشیه راندن لایه دوقطبیگرا و نفیگرا ایفا کنند.
نماد بارز این افراد را میتوان علی لاریجانی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس سابق قوه مققنه دانست که اخیرا در مراسم بزرگداشت نهمین سالگرد درگذشت حبیبالله عسگراولادی، تاکید کرده، «یکی از مسائلی که ما امروز به آن نیاز داریم گوش دادن است. شاید در گوشهای از سخنان طرف مقابل هم یک حرف حقی وجود داشته باشد.» واضح است که صرف بیان این اظهارات ناکافی به نظر میرسد.
نقش این عقلای سیاسی نزدیک به جریان قدرت میتواند بسیار بزرگتر و جدیتر از اظهار مواضع روتین باشد. این عقلای سیاسی در حالت حداقلی میتوانند زمینه را برای تعدیل در جایگاه لایههای تندرو ایجاد و برای گفتوگوی ملی در آینده بسترسازی کنند. حتی این افراد میتوانند زمینه را برای بازگشت مجدد جریانهای رقیب برای ورود جدید به عرصه انتخابات ایجاد کنند.
- نویسنده :
- منبع :