یکی از عوامل بی‌اعتمادی مردم به مسئولان، حرف زدن زیاد آنها است. خوب حرف می‌زنند ولی به پای عمل که می‌رسد .... برای مثال مدام از اجرای برنامه‌هایی برای کاهش تورم سخن می‌گویند، اما آنچه دیده می‌شود رشد مداوم قیمت‌هاست. فهرست بلند این نمونه‌ها را می‌توان در حوزه‌های متنوعی، چون بحران آب، آلودگی هوا، نرخ ارز، قیمت و کیفیت خودرو، بیکاری، کاهش فاصله طبقاتی و مانند آن سراغ گرفت.
سرمقاله ۱۹ دی شماره ۳۵۸۱ مورخه ۸ آذرماه ۱۴۰۱ با عنوان «آفت کشور مدیریت تریبونی و حرفی» به قلم محمود اکبری بدین شرح است:

یکی از عوامل بی‌اعتمادی مردم به مسئولان، حرف زدن زیاد آنها است. خوب حرف می‌زنند ولی به پای عمل که می‌رسد .... برای مثال مدام از اجرای برنامه‌هایی برای کاهش تورم سخن می‌گویند، اما آنچه دیده می‌شود رشد مداوم قیمت‌هاست. فهرست بلند این نمونه‌ها را می‌توان در حوزه‌های متنوعی، چون بحران آب، آلودگی هوا، نرخ ارز، قیمت و کیفیت خودرو، بیکاری، کاهش فاصله طبقاتی و مانند آن سراغ گرفت.
مدیران تریبونی نه فقط در رده‌های بالای دولتی بلکه در رده‌های میانی و پایینی و البته در ۲ قوه دیگر هم حضور دارند. نگاهی به برخی اظهارنظر‌ها در قوه مقننه نشان می‌دهد قانون‌گذارانی که خود در مقام ارائه دهنده راه حل برای مشکلات کشور و بخصوص معیشت مردم هستند، در مواجهه با هر مسئله به ذکر اینکه فلان مشکل «باید» حل شود، بسنده می‌کنند، اما درباره اینکه مسئول تحقق این «باید» خودشان هستند، چیزی نمی‌گویند.
وجود این فرهنگ مدیریت تریبونی و حرفی، بهانه جویانه، کم عمل و فرافکنانه، شئون مختلف کشور بخصوص اقتصاد ایران را تحت تأثیر جدی قرار داده و جلوی رشد آن را گرفته است. چرا که این نوع مدیریت با پاک کردن صورت مسئله، تحریف و کوچک نمایی یا احیاناً مخفی کاری با چالش‌ها برخورد می‌کند و یا نمی‌داند یا نمی‌تواند برای حل آن کاری بکند، غافل از آنکه مسائل حل نشده و کنار گذاشته شده روی هم انباشته شده و در طول زمان تبدیل به ابر بحران‌هایی، چون تورم، بیکاری، کسر بودجه، کاهش تولید ناخالص داخلی و درآمد سرانه، کمبود مسکن، گرانی، سرخوردگی نسل جوان، کاهش سرمایه‌گذاری و رشد اقتصادی، فرار مغز‌ها، افزایش شکاف اجتماعی، بی‌عدالتی در توزیع درآمد و ثروت و افزایش رانت‌خواری و فساد اقتصادی می‌شود.
در همین حال مردم از خود می‌پرسند چرا خیلی وقت‌ها واژه «مسئولیت» به معنای تدبیر برای حل ملموس و عملی مشکل سرلوحه بعضی مدیران اقتصادی نیست. این‌چنین است که باید گفت یکی از راه‌های اصلاح وضعیت کنونی اقتصادی کشور از اصلاحات جدی در طبقه مدیران و توجه به مسئولیت خواهی، عمل‌گرایی، بیان شفاف جزئیات طرح‌های کاری و حساب کشی بی‌پروا می‌گذرد.
دلسوزانه باید گفت اگر اصلاحات اقتصادی به فوریت انجام نشود و کار اقتصاد به دست کاردان و کاربلد و متخصصش نیفتد و مدیرانی کم سن و سال و تجربه در پست‌های مهم قرار داشته باشند، باید نگران بود و این نگرانی را با صدای بلند ابراز کرد.


  • نویسنده :
  • منبع :