19 دی: محمد مهاجری در یادداشتی نوشت: یک دولت ضعیف هرگز از مجلس قوی خوشش نمی‌آید به همین دلیل بی‌انگیزگی دولت فعلی برای برگزاری انتخاباتی در تراز جمهوری اسلامی قابل فهم است. اما نباید و نمی‌توان اجازه داد انتخاباتی ضعیف به حفظ وضعیت فشل دولت سیزدهم کمک کند.

محمد مهاجری در یادداشتی با عنوان «اصلاح‌طلبان می‌خواهند کاری انجام دهند؟» در روزنامه اعتماد نوشت: اگر قرار باشد بررسی صلاحیت توسط شورای نگهبان در عمل به قلع و قمع گسترده نامزدها تبدیل شود، اصلاح‌طلبان آن را سیگنالی برای جاانداختن پروژه تحریم فرض می‌کنند.

انتخاب رییس جبهه اصلاحات یک گام سیاسی است و وقتی در فاصله ۸ ماه به انتخابات دوازدهمین دوره مجلس شورای انجام می‌شود، قاعدتا باید یک رفتار انتخاباتی تلقی گردد. آیا این اقدام بدان معناست که مجموعه جناح اصلاح‌طلب خود را برای یک رقابت سنگین آماده می‌کند و آیا اساسا این جناح به سمت پراگماتیسم چرخیده است؟ پاسخ به این سوال قاعدتا نمی‌تواند منفی باشد چون منفی بودن پاسخ، بدان معناست که اصلاح‌طلبان عمل بیهوده‌ای انجام داده‌اند.
از جانب دیگر در اظهارنظرهای جسته و گریخته چهره‌های مشهور اصلاح‌طلب نوعی بی‌تفاوتی، دلسردی و ناامیدی نسبت به انتخابات وجود دارد. گهگاه نیز زمزمه‌هایی از تحریم صندوق رای شنیده می‌شود. عده‌ای از اصلاح‌طلبان نیز معتقدند «در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد» و حتی اگر نتایج حداقلی به دست آید، از هیچی بهتر است. برآیند این تصمیمات کم و بیش متناقض، موید نوعی آشفتگی و بی‌تصمیمی در میان اصلاح‌طلبان است. با این حال همین رفتارشان غیرقابل فهم نیست و از یک فرمول سیاسی معنادار پیروی می‌کند. در این فرمول متغیرهایی مانند «مشارکت» و «باز بودن فضای سیاسی» بسیار تعیین‌کننده‌اند. اگر قرار باشد بررسی صلاحیت توسط شورای نگهبان در عمل به قلع و قمع گسترده نامزدها تبدیل شود، اصلاح‌طلبان آن را سیگنالی برای جاانداختن پروژه تحریم فرض می‌کنند.
فاکتور دیگری که اصلاح‌طلبان را نسبت به انتخابات دلسرد نشان می‌دهد مشاهدات کف جامعه است. نظرسنجی‌های اولیه همچنان از افول سرمایه اعتماد عمومی به انتخابات حکایت می‌کند. آمار مشارکت پایین، سال‌های سال به کابوس سیاسی شباهت داشت اما در دو انتخابات ۱۳۹۸ و ۱۴۰۰ از آن حساسیت‌زدایی شد و عده‌ای با این تئوری که انتخابات حداقلی با نتیجه از پیش تعیین شده بهتر از آن است که ریسک مشارکت بالا به جان خریده شود.
با این حال همان‌هایی که این نسخه را پیچیده بودند اکنون و بعد از ۳، ۴ سال دریافته‌اند که جامعه افسرده و خموده سیاسی بسیار پرمخاطره است. این خطر آنگاه بیشتر رخ می‌نماید که به خاطر فقدان مجلس قوی که مطالبه‌گر خواست عمومی و ناظر بر رفتار دولت باشد، قوه مجریه پراشتباه، کم‌بهره، نارضایتی برانگیز، بی‌توجه به افکار عمومی را حاکم می‌کند. کما اینکه هم‌اکنون دولت رییسی مصداق تام آن است. در چنین شرایطی چه باید کرد؟ بی‌انگیزه کردن مردم برای مشارکت در انتخابات یک فرآیند مدت‌دار بوده. همه افراد و دستگاه‌هایی که امیدی چون برجام را به نومیدی تبدیل کردند، مدال افتخار گرفتند. این مدال همین دولت رییسی است که بر سینه نصب کرده‌اند.
یک دولت ضعیف هرگز از مجلس قوی خوشش نمی‌آید به همین دلیل بی‌انگیزگی دولت فعلی برای برگزاری انتخاباتی در تراز جمهوری اسلامی قابل فهم است. اما نباید و نمی‌توان اجازه داد انتخاباتی ضعیف به حفظ وضعیت فشل دولت سیزدهم کمک کند. اصلاح‌طلبان اگر از لاک خود بیرون آیند و همین موضوع ساده را برای مردم آشکار کنند خدمت بزرگی به خودشان کرده‌اند. قطعا اصولگرایان خردورز و معتدل نیز در این مورد با آنها همداستان خواهند شد. روشنگری درباره لزوم انتخابات پرشور و آزاد، بهره‌اش کمتر از راهیابی نمایندگان پرقدرت و باسواد و شجاع به مجلس نیست. اگر اصلاح‌طلبان با انتخاب ترکیب جدید جبهه اصلاحات پای در این راه گذارده باشند، زهی توفیق. وگرنه عزلت گزیدن و تماشا کردن که کار سختی نیست.مگر یک نسل چقدر فرصت دارد؟
  • نویسنده :
  • منبع :